حکمت اعزام سپاه

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

 حرکت سپاه اسامه در زمانی رخ می داد که سرزمین حجاز ،به خصوص مدینه ، موقعیتی ویژه داشت. آوازه اسلام ، سرزمین های دور و نزدیک را فرا گرفته بود. این زمان برای آنان که آهنگ مخالفت و ستیز در سر داشتند بهترین موقعیت برای شورش و هجوم به مرکز حکومت نو پای اسلامی بود. در نواحی اطراف ،تنی چند ادعای نبوت کرده و شماری را به گرد خویش جمع نموده بودند. از اینان برخی به دستور پیامبرصلی الله علیه و آله سرکوب شدند. (30)
اسامه هجده ساله ، در حالی فرماندهی بزرگ ترین سپاه آن روز را بر عهده می گیرد که کاردانی و توان فرماندهی آن را داراست ، اما هنوز تجربه نظامی زیادی ندارد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حال احتضار است و چون او رحلت کند و بیشتر مهاجران و انصار در مدینه نباشند و خاندان حال احتضار است و چون او رحلت کند و بیشتر مهاجران و انصار در مدینه نباشند و خاندان او نیز سرگرم تجهیز پیامبرصلی الله علیه و آله شوند، بهترین فرصت از سوی مخالفان برای ضربه زدن فراهم است. با این همه ،پیامبرصلی الله علیه و آله در سخت ترین حال ،بدون هیچ تردید ، بر گسیل این لشکر تاکید می ورزد.
آن حضرت کسانی از مهاجران و انصار را که عامل هیچ گونه پیروزی در جنگ ها نبوده اند در زمره سپاه قرار می دهد (31)
و حضور آنان را در مدینه لازم نمی شمرد و بلکه به تأکید می خواهد که اینان هر چه زودتر مدینه را ترک گویند. از طرفی علی بن ابی طالب علیه السلام را که عامل پیروزی های متعدد بوده است در مدینه نزد خود نگاه می دارد. باید پرسید :اگر پیران سالخورده لشکر اسامه به دارندگی تجربه نظامی و شجاعت ویژه،در این سپاه حضور یافته بودند چرا به عنوان فرمانده برگزیده نشدند ؟! چنان که نوشته اند ،کسی از مهاجران اولیه نماند مگر این که به سپاه پیوست. از چهره های سرشناس شهر از جمله عمر بن خطاب ،ابوبکر و ابوعبیده جراح و سعدبن ابی و قاص همه جزو سپاه بودند. (32)
اسامه زمانی که ابوبکر عهده دار خلافت شد ،علت حضور نیافتن وی در سپاه را می پرسد. گویا از دیدگاه اسامه ، بر پایه تصمیم پیامبر ،حضور ابوبکر در مدینه هیچ ضرورتی ندارد ، چنان که عمر نیز لازم نبود در مدینه باقی بماند ، هر چند ابوبکر از اسامه خواست تا رخصت دهد عمر برای دستیاری خلیفه در مدینه بماند. (33)
این تقاضای ابوبکر دلیل بر آن است که صحابیان حتی پس از رحلت پیامبر ، حکم سیاسی و اجتماعی آن حضرت را نافذ می دانستند ، اگر چه گاه از آن سرپیچی می نمودند. به همین سبب است که تا عصر عثمان نیز چون خلیفه بر خلاف یکی از فرامین پیامبر ، کاری صورت می داد از سوی مردم نکوهش می شد ، همان طور که عمر و ابوبکر در دوره خلافت خود ، مروان بن حکم را که تبعیدی پیامبر بود به مدینه راه ندادند ، اگر چه عثمان وی را مشاور اصلی خود در مدینه گردانید.
بر این اساس جانبداری قاضی عبدالجبار معتزلی بی پایه است که می گوید :دلیل آن که ابوبکر رخصت خواست تا عمر در مدینه بماند آن بود که کسی بهتر از او نمی توانست جایگزین وی برای دستیاری ابوبکر شود و شرکت نجستن او در سپاه برای دین احتیاط آمیزتر حضور او در سپاه بوده است.
ابن ابی الحدید می نویسد :
مخالفت با دستور پیامبر برای او اسامه جایز نمی باشد. او حق ندارد کسی را که پیامبرصلی الله علیه و آله عزل نموده ، نصب کند یا آن را که رسول اکرم صلی الله علیه و آله نصب کرده ، عزل نماید. (34)
بر همین پایه بود که چون ابوبکر خبر خلافت خود را برای اسامه فرستاد ، اسامه در جواب گفت: من و لشکرم تو را خلیفه نکرده ایم و حضرت رسول مرا بر شما امیر کرد و شما را بر من امیر نکرد، تا از دنیا رفت. عجب دارم از مردی که حضرت رسول مرا بر او امیر کرد ، او مرا عزل کرده ، بر من دعوی امیری دارد ! (35)
جای شگفتی است که اعتراض به کمی سن اسامه در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه و آله بهانه سرپیچی مهاجران قرار می گیرد و سپاه بیش از پانزده روز بدین سبب و نیز عذر بیماری پیامبر ، از حرکت باز می ماند و پس از به خلافت رسیدن ابوبکر ،در کمتر از نیم روز ،این بهانه با یک جمله پاسخ داده می شود و سپاه حرکت می کند ! (36)
آیا علت این امر جز این است که هم اینک سران گروه مخالف ، همه در مدینه اند و فرد سرشناس دیگری در سپاه باقی نمانده است تا پرچم مخالفت برافرازد ؟! زمانی بعد ، از ابوبکر شنیده شد که : حتی اگر بپندارم که درندگان مرا پاره پاره می کنند ، ماموریت سپاه اسامه را چنان چه رسول اکرم صلی الله علیه و آله دستور داده است ،به انجام می رسانم ،گر چه جز من کسی باقی نماند. (37)
آیا هم زمان اسامه برای سخن و تصمیم رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اندازه گفتار و تصمیم ابوبکر ارزش قائل نبودند ؟!چگونه همینان در اجرای فرمان پیامبرصلی الله علیه و آله روزها سهل انگاری می کنند و با جسارت ، خشم او را بر می انگیزانند ، تا جایی که پیامبر ،ایشان را نفرین و لعن می کند و آنان همچنان درنگ می نمایند و اینک بدون کمترین واکنش ،به فرمان دیگری سر می سپرند و مدینه را ترک می کنند و برای هیچ چیز - حتی به سوگ نشستن برای رحلت پیامبر - عذر نمی آورند ؟!
اگر عذر تاخیر نخست آنها ، نگرانی از رحلت پیامبر است بایست به موجب این اندوه ، دست کم سران ایشان در تشییع ،غسل و دفن پیامبر شرکت می جستند ، حال آن که محققان و تاریخ نویسان اشاره ای به شرکت ایشان در تجهیز پیامبر نکرده اند ! افزون بر این ، چگونه می توان پذیرفت که آنان در زمان حیات حضرتش به عذر اندوه رحلت پیامبر ، آن بزرگوار را با سرپیچی از شرکت در سپاه چنان بیازارند که حضرت ایشان را لعن و نفرین کند !
برخی گویند : اصحاب نمی توانستند فراق پیامبر را در آن حال تحمل نمایند. به همین علت در جرف در انتظار روشن شدن وضعیت پیامبر بودند. این تاخیر به دلیل علاقه و وابستگی شدید به پیامبر بود. و از این اهمال و سستی در انجام وظیفه منظوری نداشتند ،جز این که در انتظار یکی از این دو نتیجه بودند : چشمشان با شفای پیامبر روشن شود و یا شرافت شرکت در امر تجهیز آن حضرت نصیب آنان گردد و زمینه را برای کسی که بعد از او عهده دار امور می شود فراهم نمایند. بنابراین عذر آنان در تأخیر پذیرفته است و به آنان نمی شود ایراد گرفت. (38)
محمد حسین هیکل نیز می نویسد : آنها چگونه می توانستند پیامبر را در آن حال ترک کنند و مسافتی طولانی از مدینه دور شوند! سزاوار همان بود که تا روشن شدن حال پیامبر درنگ کنند. (39)
این عذر تراشی بیش از آن که پاسخگو باشد پرسش آفرین است. آیا از شدت علاقه به حضرت بود که با درنگ در حرکت سپاه چنان حضرتش را آزردند که ایشان را لعن و نفرین کرد؟! آیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله این حال خود و آنان را درک نمی کرد ؟! بنابراین چگونه حتی نیم روز به آنان مهلت نداد؟! حال آن که آنان نه یک روز بلکه بیش از دو هفته در گسیل سپاه سهل انگاری کردند ! و نیز آیا مصالح عالی اسلام را آنان بهتر می دانستند یا پیامبر ؟
قاضی عبدالجبار معتزلی می نویسد : کسانی که در سپاه صلاحیت رهبری مردم را داشتند لازم بود از سپاه جدا شوند تا یکی از ایشان برای رهبری امت انتخاب گردد. زیرا برگزیدن امام مهم تر از شرکت در جنگ است. بنابراین برای فرد صلاحیت داری مانند ابوبکر که جایز است قبل از انتخاب ، از سپاه جدا شود پس از آن نیز جایز است کسی مانند عمر را از سپاه جدا کند که به او نیاز دارد. (40)
اگر این نظر صحیح باشد باید تصمیم رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بر اعزام این گروه - نعوذبالله - لغو و بر خلاف مصلحت مسلمانان بدانیم. اگر انتخاب رهبر دینی مردم امام بر عهده مسلمانان باشد و از افراد سپاه کسانی صلاحیت چنین مقامی را دارا باشند رسول اکرم صلی الله علیه و آله به چه دلیل با دستور اکید از ایشان خواست که هر چه زودتر از مدینه دور شوند ؟ آیا پیامبرصلی الله علیه و آله نمی دانست برگزیدن امام مهم تر از شرکت در جنگ است؟!با وجود دستور پیامبرصلی الله علیه و آله بر اعزام سریع سپاه ،چگونه درنگ جایز است تا آن گاه کسی پس از جدا شدن از سپاه برای باقی ماندن دیگری در مدینه رخصت بطلبد؟!رسول اکرم صلی الله علیه و آله تا مرز اجبار از آنها خواست که هر چه زودتر مدینه را ترک کنند و آنها سرپیچی کردند ! گذشته از ترک فرمان پیامبر آیا قرآن بدان ها فرمان نداده بود که ما اتاکم الرسول فخذود و ما نهاکم عنه فانتهوا:(41)
هر چه رسول خدا به شما دستور داد،بپذیرید و از هر چه شما را نهی نماید،باز ایستید و نیز فلا و ربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما به پروردگارت قسم که ایشان ایمان نمی آورند(42)
مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف نظر است، داور گردانند و سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان احساس ناراحتی و تردید نکنند و کاملا سر تسلیم فرود آورند.
حقیقت آن است که با وجود اظهار نظرهای صریح از محققان اهل تسنن در بیان علت سرپیچی برخی از سپاهیان، دیگر نیازی به این توجیهات نیست، توجیهاتی که نه فقط موضوع را حل نمی کند، آن را پیچیده تر و بی جواب باقی می گذارد.
ابن ابی الحدید می نویسد: زمانی از استادم ابوجعفر نقیب پیرامون روایت صریح در بیان خلافت علی پرسش کردم و گفتم : در باور نمی گنجد که اصحاب پیامبر همه یکدست بکوشند تا از دستور او جلوگیری کنند. این موضوع همانند آن است که اینان بکوشند تا از رو کردن به کعبه در هنگام نماز و از روزه ماه رمضان و ... جلوگیری کنند.
استادم گفت : آنها موضوع خلافت را مانند نماز و روزه نمی دانستند، بلکه آن را امری سیاسی و اجتماعی می پنداشتند که اگر خود مصلحت می دیدند در آن با پیامبر مخالفت می کردند و از این کار هیچ پروایی نداشتند. به همین سبب بود که ابوبکر و عمر از شرکت در سپاه اسامه امتناع ورزیدند. زیرا مصلحت دیدند در مدینه باقی بمانند.(43)
ابوجعفر نقیب نمی گوید که آنان برای حضور خود در مدینه چه مصلحتی می دیدند و به مفاد کدام آیه یا گفتار پیامبرصلی الله علیه و آله ، دانسته بودند که سرپیچی از فرمان های سیاسی و اجتماعی رسول اکرم صلی الله علیه و آله جایز است ! در حالی که قرآن ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا ، میان امور عبادی و اجتماعی تفاوت نمی گذارد.
آیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن گروه مهاجران نخستین و انصار حاضر و سپاه را به ترک فرمانی غیر واجب ، لعن و نفرین می کرد؟!چگونه از آنها انتظار داشت کاری را که در انجام یا ترک آن کاملا آزادند ،بر خلاف نظر خود ،به دستور پیامبرصلی الله علیه و آله به جای آورند؟! شناخت دستورهای استحبابی و ارشادی پیامبرصلی الله علیه و آله چندان دشوار نبود و این مورد ویژه - با توجه به دلایل فراوان - از آن نمونه نبوده است.
ابن ابی الحدید در شرح خطبه 156 نهج البلاغه از قول استادش شیخ ابو یعقوب معتزلی می نویسد :
چون بیماری پیامبر اکرم شدت یافت دستور داد سپاه اسامه به سوی شام حرکت کند و ابوبکر و دیگر بزرگان مهاجر و انصار در آن شرکت جویند ،تا اگر حادثه ای برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش آید ، دستیابی علی به خلافت ،از اطمینان بیشتری برخوردار باشد. (44)
- این محقق در جای دیگر با اشکال بدین سخن می نویسد : بهتر است بگوییم پیامبر نه قطعا ،بلکه گمان می کرد اگر بمیرد و ابوبکر و عمر در مدینه باشند ، پسر عمویش علی را کنار می زنند. از این رو به آنها دستور داد از مدینه خارج شوند. ما نیز این کار را در مورد فرزندان خود در هنگام مرگ انجام می دهیم
و در صورتی که ترس داشته باشیم یکی از آنها بعد از مرگ ما همه اموال را تصرف کند و دیگران را محروم نماید ، او را به مسافرتی دور دست می فرستیم. (45)
از این همه به خوبی دانسته می شود که تأکید بر اعزام سپاه اسامة بن زید واکنشی به موقع برای دور ساختن مخالفان علی بن ابی طالب علیه السلام و زمینه سازی برای زمامداری آن حضرت بوده است. برای آنان که اندکی درک داشتند این برنامه ریزی ده ها پیام داشت و می دانستند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله بدین وسیله مسلمانان را به قانون سرپرستی بر پایه لیاقت به جای شهرت و سن بیشتر درس می آموزد تا بدانند همه آنها که در یک سریه کوتاه مدت ، مامور و مطیع یک جوان نو رسیده اند ،برای امر عظیم سر پرستی امور مسلمین که همتراز مقام نبوت است ، شایسته نیستند. جز اینها ،این اعزام بیش از پیش ، نقاب از چهره ناموافقان برداشت. زیرا مردم آشکارا دیدند که چه کسانی از شرکت در سپاه خودداری ورزیده اند ، تا جایی که پیامبرصلی الله علیه و آله آنان را نفرین کرد

30) تاریخ الامم و الملوک ،ج 2 ت ص 224 - 226 ، الکامل فی التاریخ ،ج 2 ،ص 318.
31) مورخان ضمن بر شمردن نام دو کس از صابیان نامدار پیامبر(ص) می نویسند : این دو در خیلی از لحظه های حساس جنگ ها گریخته اند. حال آن که ایشان در زمره سپاهیان لشکر اسامه بوده اند. الطبقات الکبری ، ج 3 ، ص 155 ،السیرة النبویة ، ج 1 ، ص 431 ت البدایة و النهایة ، ج 4 ، ص 29 ، کنز العمال ، ج 10 ،ص 268 و 269 ، حیاة الصحابه ،ج 1 ، ص 359 ، المستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ،ص 27.
32) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید ،ج 1 ، ص 159 ، ج 2 ، ص 21 و ج 17 ، ص 177 ، الکامل فی التاریخ ، ج 2 ، ص 317 ،الطبقات ، ج 4 ،ص 46 و 136 ، تهذیب مدینة دمشق ،ج 2 ، ص 391 و ج 3 ،ص 215، کنز العمال ، ج 5 ، ص 312 ، تاریخ الخمیس ، ج 2 ، ص 172 ، تاریخ یعقوبی ، ج 2 ، ص 93 ، حیاة محمد ، ص 467 ، الاصابة ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 124 ، المغازی ، ج 3 ، ص 118 ، چاپ اعلمی ، بیروت ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 2 ، ص 224.
33) تاریخ الامم و الملوک ،ج 4 ، ص 1353 ،الکامل فی التاریخ ، ج 2 ، ص 26 ، تاریخ مدینة دمشق ، ج 1 ، ص 117.
34) شرح ابن ابی الحدید ، ج 6 ت ص 52 ت ملل و نحل شهرستانی ،ج 1 ، ص 23 ، به نقل الاجتهاد و النص ، ص 19.
35) تاریخ الامم و الملوک ،ج 2 ، ص 462
36) گروهی ، عمر را به وساطت نزد ابوبکر فرستادند که به جای اسامه ، فرد دیگری را نصب کند. ابوبکر خشمناک می گوید : ای فرزند خطاب ! پیامبر او را به فرماندهی نصب کرده و تو به من فرمان می دهی او را عزل کنم ! آن گاه خود به اردوگاه می رود و بی درنگ اسامه را راهی می سازد. ( الکامل فی التاریخ ،ج 2 ، ص 335 ، الطبقات الکبری ،ج 2 ، قسمت 1 ، ص 137 ،البدایة و النهایة ،ج 6 ، ص 305 ، تاریخ الامم و الملوک ،ج 2 ، ص 246 ، تاریخ یعقوبی ،ج 2 ، ص 117.)
37) تاریخ الامم و الملوک ،ج 2 ، ص 245 ،الکامل فی التاریخ ،ج 2 ، ص 334.
38) المراجعات ،ش 91.
39) حیاة محمد صلی الله علیه و آله ، ص 468 - 470.
40) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید، ج 17 ، ص 176 ، به نقل سیاه ترین هفته تاریخ ، ص 37.
41) حشر / 7.
42) نساء/ 65.
43) شرح نهج البلاغه ، ج 12 ، ص 83.
44) همان ، ج 9 ، ص 197.
45) همان ، ج 1 ، ص 161.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page