شعر : حالا كه غير از ...

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

حالا كه غير از چشم هاي تر نداري
تنهاي تنها ماندي و ياور نداري
بگذار تا زينب لباس رزم پوشد
تا كه نگويد دشمنت لشگر نداري
من آب مي آرم براي اهل خيمه
ديگر نگو آقا كه آب آور نداري
بگذار لخته خون ز لب هايت بگيرم
آخر مگر اي نازنين خواهر نداري
تعبير كن خواب مرا اي يوسف من
حالا كه غير از چشم هاي تر نداري
مي آيم امشب بهر ديدارت به گودال
هر چند دير است وَ ديگر سر نداري


منبع :
فضائل و مناقب اهل البیت (علیهم السلام)