فصل دوم در عقوبت قاتلان امام حسين عليه‏السلام

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)


قبل از اين حديثى از صحيفه رضويه نقل افتاد كه كشنده امام حسين عليه‏السلام در تابوتيست از آتش و دست و پاى او به سلاسل آتشين مقيد و عقوبات وى فزونتر از حد و عد و هم در صحيفه شريفه به اسانيد عاليه حضرت رضويه مذكور است كه حضرت رسالت پناه صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: كه موسى بن عمران بعد از وفات برادرش هارون عليهماالسلام دست دعا به درگاه كبريا برداشت كه الهى برادرم هارون شربت فوات چشيد و رخت از زندان فنا به بوستان بقا كشيد مر او را بيامرز حق سبحانه بدو وحى فرستاد كه اگر از من آمرزش اولين و آخرين‏طلبى تو را اجابت كنم و همه را بيامرزم مگر قاتل حسين بن على عليه‏السلام را كه من به خود انتقام از قاتل او خواهم كشيد.
كسى كو آن چنان خونى بريزد   ‏  چنان افتد كه هرگز بر نخيزد
در كنزالغرائب آورده كه مهتر و بزرگتر همه ماران در دوزخ ماريست كه او را شديد گويند هر روز هفتاد بار مى‏لرزد و از او زهر فرو مى‏ريزد و حق سبحانه و تعالى مى‏فرمايد: كه اى شديد چه ميخواهى؟ مى‏گويد: الهى عقوبت قاتلان امام حسين عليه‏السلام را به من حواله كن تا زهرهاى خود را بر ايشان ريزم و حق سبحانه با او مى‏گويد: كه يا شديد ساكن باش كه عقوبت ايشان حواله توست همه را بى‏دريغ خواهى گزيد و در آن عقوبت محنت‏هاى كلى خواهند كشيد اين خود عقوبات آخرت ايشانست كه پايانى ندارد و در دنيا نيز همه محاربان كوفه و شام كه در آن معركه حاضر بوده‏اند از سپاهيان و نظارگيان و آن كه حاضر نبوده اما به قتل امام حسين شادى كرده هر يك به بلاى بزرگ و عذاب اليم مبتلا شدند.
در كنزالغرايب از امام سدى نقل كرده كه از خوارج شخصى نزد ما بود و ما از قتله امام حسين سخن مى‏گفتيم شخصى از اهل مجلس گفت: كه هيچكس شاد نگشت به كشتن امام حسين عليه‏السلام الا آن كه به بدترين مرگى بمرد.
آن خارجى گفت: دروغ مى‏گوييد يا اهل العراق من شاد گشتم به قتل وى و مرا هيچ مكروهى نرسيده است هنوز در مجمع ما بود كه شراره‏اى از چراغ بجست و به قدرت الهى در ريش وى افتاد و آغاز سوختن كرد آن ناكس برخاست و به سوى آب دويده خود را در جوى افكند به هيچ وجه آن آتش فروننشست و در درون آب گوشت و پوست او مى‏سوخت تا در ميان آتش و آب بمرد و سر اغرقوا فادخلوا نارا آنجا بر ديده اولوا الابصار جلوه‏گر گشت.
آب ناداده شهيدان را چون آتش در زدى   ‏  بايدت بى شك ميان آب و آتش سوختن‏
شيخ حسن بصرى رحمه الله نقل فرموده كه مردى پيش ما مى‏آمد كه مرا مسائل شرعيه تعليم دهيد و ما را از صحبت وى نفرتى عظيم بود زيرا كه در وقت تكلم از او نتنى مى‏آمد كه هيچ شامه طاقت آن نمى‏آورد و ما را شرم مى‏آمد كه سبب آن نتن از وى باز پرسيم آخر روزى از وى سوال كرديم به غايت خجل‏زده و منفعل شد و گفت: من از حال خود شما را خبر دهم اما مرا رسوا مكنيد بدانيد كه من با آن طايفه بودم كه بر لب آب فرات نگهبانى مى‏كردند تا لشگر امام حسين عليه‏السلام آب برندارند و هر كه مى‏آمد ما او را از آب منع مى‏كرديم بعد از واقعه كربلا شبى در خواب ديدم كه قيامت قايم شده و من در تشنگى عظيم گرفتارم و از هر سو آب مى‏طلبم نمى‏يابم ناگاه ديدم كه حضرت مصطفى صلّى الله عليه و آله و سلم و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام بر لب حوض كوثر نشسته‏اند و برخى از اصحاب بر پاى ايستاده و جمعى سقايان مردم را آب مى‏دهند من پيش حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم آمدم و آب طلبيدم حضرت فرمود: كه آبش دهيد كس آب به من نداد تا سه كرت من استغاثه كردم و هيچكس به فرياد من نرسيد و آبى بر آتش عطش من نزد چهارم بار كه فرياد زدم حضرت رسالت صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: كه چرا آبش نمى‏دهيد؟ گفتند: يا رسول الله اين كس از آنهاست كه بر كنار آب فرات نشسته بود و تشنگان لشگر امام حسين را آب نمى‏داد حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: اسقوه قطرانا او را از قطران بياشامانيد چون از آن قطران چشيدم و بيدار گشتم اين نتن با خود يافتم و هر چه مى‏خورم قطران مى‏شود و رايحه آن موجب كراهت مشام مردمانست امام حسن بصرى فرمود: كه تو ديگر نزد ما ميا و آزار خاطر ما روا مدار و او را عذر خواستند و اندك زمانى را به خوارى تمام بمرد.
اعداى تو را دهد خداوند   مرگى كه از آن بتر نباشد
ابوالمفاخر آورده كه مردى را در طواف خانه كعبه ديدند، نقابى به روى فروگذاشته و مى‏گفت: خدايا مرا بيامرز و دانم كه نيامرزى سادات و مشايخ حرم گفتند: اى عزيز نوميدى از رحمت خدا كفر است و هر چند كسى را گناه بسيار و جرم و جنايت بى‏شمار باشد چون به درگاه حق رجوع كند و به توبه و انابه و زارى و ندامت پيش آيد اميد آمرزش هست.
اگرچه جرم بيش از پيش داريم   با لطف خدا اميدواريم‏
تو چرا اظهار نااميدى مى‏كنى و از نيامرزيدن حق خبر مى‏دهى گفت: بيائيد و قصه من بشنويد تا بدانيد كه نوميدى من از چيست؟ گفتند: بگوى تا بشنويم و حصه عبرتى از قصه تو برداريم گفت: من در آن لشگر بودم كه با حضرت امام حسين عليه‏السلام جنگ مى‏كرد و بعد از شهادت آن حضرت رفيق آن خيل كه سر مبارك امام به شام مى‏بردند شدم و ما پنجاه كس بوديم كه نگهبانى آن سرها مى‏كرديم آن مدبران تيره ضمير هرجا كه فرود مى‏آمدند سر مبارك را به ميان مى‏نهادند و گرداگرد آن حلقه زده خمر مى‏خوردند و من از دور در ايشان مى‏نگريستم شبى از شبها بر همان عادت خود بعد از شراب خمر مست شدند و بخفتند من در خواب نمى‏شدم ناگاه آواز ناله‏اى شنيدم و كسى را نمى‏ديدم در اثناى اين حال بالا نگريستم چنان به نظر من درآمد كه در آسمان بگشودند و معاينه ديدم كه خيمه‏اى از نور فرود آمد و جماعتى آمدند سر امام حسين عليه‏السلام را زيارت كردند مردى ديدم با جامه سبز و عمامه سيد بالاى سر من ايستاده پرسيدم اينها چه كسانند؟ گفت: مقربان بارگاه صدميتند يكى جبرئيلست دوم ميكائيل و ديگر اسرافيل كه ناگاه جبرئيل عليه‏السلام به زير خيمه شد و گفت: انزل يا صفى الله فرود آى اى آدم ديدم كه آدم و شيث و ادريث صلوات الرحمن عليهم فرود آمدند و سر امام را زيارت كردند باز به زير خيمه شد و گفت: انزل يا نجى الله ديدم كه نوح و سام و يافث فرود آمدند و نوبت ديگر فرمود: كه انزل يا كليم الله موسى عليه‏السلام و هارون نزول نمودند بار ديگر گفت: انزل يا روح الله عيسى عليه‏السلام و شمعون نازل شدند و هر پيغمبر كه فرود مى‏آمد سر مبارك امام حسين عليه‏السلام را زيارت مى‏كرد و در آخر به زير خيمه رفت و گفت: انزل يا حبيب الله حضرت مصطفى صلّى الله عليه و آله و سلم نزول اجلال ارزانى فرمود با بزرگان صحابه و اشراف اهل بيت چون اميرالمؤمنين على عليه‏السلام و امام حسن و حمزه و جعفر طيار عليهم السلام اما چون رسول خدا از آن خيمه به زير آمد ديدم كه سر امام حسين عليه‏السلام حركت كرده هفتاد قدم پيش‏باز دويد و پيشانى خود بر پشت پاى آن حضرت نهاده به آواز حزين گفت: يا جداه ببين كه از ستمكاران بى‏وفا و نابكاران با جور و جفا به من چه‏ها رسيد سيد عالم صلّى الله عليه و آله و سلم آن سر را برداشت و روى مبارك در روى وى مى‏ماليد و به گريه درآمد و همه انبياء به مرافقت و موافقت آن حضرت مى‏گريستند.
آدم در اين عزا به غم و غصه مبتلاست
هان اى خليل ز آتش نمرود دم مزن
رنگين چراست پيرهن موسوى ز نيل
گويا براى ماتم سلطان دين حسين
اينها غم از براى دل مصطفى خورند
گر مرتضى بگريد از اين غصه در خورست
سوزش بر زمين بود و بس كه بر سپهر   كشتى نوح غرقه طوفان كربلاست‏
اين شعله بين كه در جگر شاه ابتلاست‏
وز دست غصه جبه عيسى چرا قباست‏
چندين خروش و ولوله در خيل انبياست‏
آن خود چه داغهاست كه بر جان مصطفاست‏
ور فاطمه بنالد از اين حالها رواست‏
در هر كه بنگرى به همين داغ مبتلاست‏
جبرئيل عليه‏السلام پيش آمد و گفت: يا رسول الله اگر فرمايى يا اهل كوفه و شام آن كنيم كه با قوم لوط عليه‏السلام كرديم حضرت فرمود: آن مى‏خواهم كه فرداى قيامت بر ايشان خصمى كنم جبرئيل عليه‏السلام گفت: يا سيدالثقلين جمعى ملائكه فرود آمده مى‏گويند كه ما را فرموده‏اند آن فرشتگان حربه‏هاى آتشين داشتند هر كه را حربه بر وى زدندى آتش در وى افتادى و بسوختى تا چهل و نه كس سوخته شد چون نوبت به من رسيد گفتم: الامان يا رسول الله گفت: برو كه لا غفرالله لك خدايت نيامرزاد و من شك ندارم كه سخن پيغمبر خلاف نيست اهل حرم گفتند: چرا نقاب فروگذاشته‏اى؟ گفت: از هول آن واقعه هيات من متغير شده است پس به مبالغه مردم نقاب برداشت رويش چون روى خوك بود و دندان هايش چون دندان گراز كه از دهن بيرون آيد سادات و مشايخ حرم گفتند: دور شو از نزديك ما تا شآمت تو به حاضران نرسد آن شخص نقاب فرو گذاشته از حرم بيرون رفت و هنوز ده قدم از خارج حرم پا بيرون ننهاده بود كه صاعقه‏اى از هوا درآمد و آن بدبخت ناپاك را پاك بسوخت.
از برق ستم هر كه زد آتش به شهيدان
وز هر كه الم يافت دل آن شه مظلوم   ‏  ‏
شد سوخته صاعقه خشم الهى‏
حقا كه بيابد الم نامتناهى‏
راويان معتبر آورده‏اند كه بعد از شهادت امام حسين عليه‏السلام و ساير شهدا هيچ يك از امرا و سرداران لشگر پسر زياد از سواره و پياده و خادم و مخدوم ايشان دمى به آسايش نزدند و آبى به خوشدلى نخوردند و اندك زمانى را هر يك به عقوبتى كه سبب عبرت عالميان بود هلاك شدند در شواهد آورده كه به صحت رسيده است كه هيچ كس از قاتلان امام حسين عليه‏السلام و اصحاب وى نماند كه پيش از مرگ فضيحت نشد و مبتلى نگشت به قتل يا به بلاى ديگر در كنزالغرايب آورده كه بعد از شهادت امام جابر بن يزيد ازدى عمامه معزز وى را برداشته بر سر نهاد فى الحال ديوانه شد و دماغ وى به مرتبه‏اى مخبط گشت كه به سلاسل مقيدش ساختند و در آن قيد فوت شد و به زنجير سلسلة ذرعها سبعون ذراعا مسلسل گشت و جعونه خضرمى قميص مطهرش از تن پاكيزه بر كشيد و بپوشيد ابرص شد و در آن كرته پاك صد و هفده سوراخ شمردند كه آثار زخم‏ها و جراحت‏ها بود و گفته‏اند قميص آن حضرت را عبدالرحمن حصين بپوشيد و مبروص گشت و موى سر و محاسن او فرو ريخت و عبرت عالميان گشت اسود بن حنظله شمشير آن حضرت را بر گرفت علت جذام بر وى پديد آمد و خوره در همه اعضاى وى افتاده سقط گشت مالك بن يسار جوشن امام را برگرفت از عقل بيفتاده ياوه‏گوى شد و مردم با وى هزل و سخريت مى‏كردند و سنگ بر وى مى‏زدند عاقبت كسى بازى بازى سنگى بر سر وى زد و بدان ضربت مغزش پريشان شد و در شواهد آورده كه شمر ذى الجوشن لعنة الله عليه مقدارى زر سرخ در ميان بارهاى امام حسين عليه‏السلام يافته بود و بعضى از آن به دختر خود بخشيده دختر آن را به زرگرى داد تا از براى وى زيور بسازد چون زرگر آن زر را به آتش برد هبا و ناچيز شد چون شمر آن را شنيد زرگر را طلبيد و باقى زر را بدو داده گفت: در حضور من آتش نه چون زرگر آن را در آتش نهاد آن نيز ناچيز شد و مى‏آرند كه شترى چند كه از شاهزاده مانده بود آن بدبختان آن را بكشتند و بپختند چنان تلخ بود كه هيچكس از آن لقمه‏اى نتوانست خورد و قصه عقوبات قاتلان امام حسين عليه‏السلام در دنيا و قتل ايشان به انواع خوارى و مشقت بسيار بر دست ابراهيم بن مالك اشتر و مختار و غير ايشان از دوستداران اهل بيت سيد اخيار در كتب و نسخ بى حد و شمار مسطور و مذكور است و الله اعلم بذات الصدور امام يافعى رحمه الله در كتاب مرآت الجنان آورده كه بعد از قتل امام حسين عليه‏السلام اندك وقتى را سر عبيدالله زياد به دارالاماره كوفه آوردند و آن سر خبيث مذمم را آن جا كه سر مطيب مكرم امام حسين عليه‏السلام نهاده بودند بنهادند و امام ترمذى رحمه الله به سند خود از عمارة بن عمر نقل مى‏كند كه چون سر ابن زياد و اصحاب او را به مسجد كوفه آوردند در رحبه‏اى نهادند من آن جا رسيدم و آواز مردم شنيدم كه مى‏گفتند: آمد آمد ناگاه مارى بيامد و به ميان آن سرها درآمد و به سوراخ بينى ابن زياد رفت و اندك زمانى درنگ كرده بيرون آمد و برفت تا از نظر مردم غايب شد باز فرياد مردم برآمد كه آمد آمد كه همان مار بيامد و همان عمل كه پيشتر كرده بود تكرار نمود و چند نوبت اين عمل مشاهده افتاد امام يافعى فرمود: كه علما فرموده‏اند كه اين مكافات آن فعل بود كه با سر امام حسين عليه‏السلام به ظهور رسانيد و اين از نشانه‏هاى عذاب آشكار ويست و اين نقل در شواهد مذكور است و هم در شواهد آورده كه يكى از بدبختان در مدينه خطبه خواند و به قتل امام حسين عليه‏السلام اظهار شادى و خوشحالى نموئد شب آن در مدينه آوازى شنيدند و صاحب آن را نديدند و سه بيت شنيدند كه مى‏خواند و يكى از آن ابيات اينست:
ايها القاتلون جهلا حسينا   ‏  ابشروا بالعذاب و التنكيل‏
يعنى اى كشندگان حسين از روى جهل و بى‏خردى مژده باد شما را به عذاب دوزخ و به بند بودن در سخن سجين و ترجمه بيت ديگر آنست كه هر كه در آسمانست بر شما نفرين مى‏كند از ارواح انبيا و ملائكه و گروه مقربان و معنى بيت سوم آنست كه شما لعنت كرده شده‏ايد به زبان پسر داود يعنى سليمان عليهماالسلام و به زبان عيسى عليه‏السلام كه صاحب انجيلست و هم در شواهد نقل كرده كه يكى از غازيان ارض روم گفته است كه در يكى از كنايس ايشان ديدم كه نوشته بودند:
أترجو أمة قتلت حسينا   ‏  شفاعة جده يوم الحساب‏
پرسيدم: كه اين را كه نوشته گفتند: نمى‏دانيم و ابوالمفاخر فرمود كه اين چهار بيتست و تاريخ نوشتن اين ابيات هم در تحت آن بوده حساب كرده‏اند به سيصد سال پيش از مبعث حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم بوده و ترجمه اين بيت كه مذكور شد اينست كه آيا اميد مى‏دارند استفهام بر سبيل تعجب است يعنى چگونه اميدوارند گروهى كه امام حسين عليه‏السلام را شهيد كنند شفاعت حد او را در روز شمار و بس غريب است كه كسى فرزند كسى را به ظلم و جفا به قتل رساند و خواهد كه پدر مظلوم مقتول او را شفاعت كند.
تعجب است مر از آن لعين كه از سر جهل
بريخت خون حسين و هنوز مى‏دارد   ‏ 
نداشت حرمت فرزند پاكى مصطفوى‏
طمع به لطف خدا و شفاعت نبوى‏
اميد به غايت الهى و حمايت حضرت رسالت پناهى آنست كه از مواهب فضل احدى و ميامن لطف احمدى صلّى الله عليه و آله و سلم قسطى اتم و اكمل و سهمى اعم و اشمل به روزگار محنت‏زدگان آخرالزمان كه در ماتم شاه شهيدان با ديده گريان و سينه بريان حاضر مى‏شوند و حكايات جگرسوز و روايات غم‏اندوز و شنونده و چاپ‏كننده و نويسنده را از مثوبات آن نوشندگان شربت شهادت و كرامت و آن پوشندگان خلعت سعادت محروم و بى‏بهره نگذارد.
اى جهان آفرين به جان حسين
كه رسانى ثواب آن شهدا   ‏
به غم و درد بى كران حسين
به مصيبت‏رسيدگان حسين‏

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page