فصل سوم اين اثر، پاسخگوي شبهات و سؤالاتي دربارهي چارچوبهاي ارزشي و ديني حجاب و بعضي از مصاديق حجاب برتر، مثل چادر مشكي است.
فصل سوم اين اثر، پاسخگوي شبهات و سؤالاتي دربارهي چارچوبهاي ارزشي و ديني حجاب و بعضي از مصاديق حجاب برتر، مثل چادر مشكي است.
١- نگاهي اجمالي به شكل های حجاب قرآني بانوان
١- نگاهي اجمالي به شكل های حجاب قرآني بانوان
شبهه:
بعضي با طرح اين پرسش كه «چه اشكالي دارد در چهارچوب شرعي، هركس هرجور كه خواست لباس بپوشد؟»(1) خواستهاند اين شبهه را القا كنند كه اسلام، فقط چارچوب كلي براي پوشش بيان كرده است و به صورت جزئي، شكل خاصي از حجاب و پوشش در متون ديني اسلام ذكر نشده است. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ:
از نظر اسلام چارچوب واجب پوشش و حجاب زنان ـ كه بيشتر مورد چالش و سؤال است ـ پوشاندن تمام بدن در مقابل نامحرم است، به استثناي صورت و مچ دستها به پايين، كه طبق نظر مشهور فقها پوشاندن آنها واجب نيست؛ البته بعضي از فقهاي فعلي، به طور احتياط وجوبي، پوشاندن صورت و دستها را نيز لازم ميدانند؛(2) ولي حتي افرادي كه پوشاندن آن را واجب نميدانند، در اصل مطلوبيت و استحباب آن بحثي ندارند.(3)
علاوه بر پوشش لباسهاي معمولي، مثل پيراهن و شلوار، كه زنان و مردان در داخل منزل استفاده ميكنند، براي حجاب بيرون از منزل و در مقابل نامحرم، در قرآن و احاديث براي تأمين حجاب واجب زنان، از چند نوع پوشش خاص، نام برده شده است كه دو نوع معروف آن «خمار» و «جلباب» است.
الف) خمار
وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ؛(4) زنان بايد سر، سينه، و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.
خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر بانوان، مثل مقنعه است.(5) در بعضي تفاسير، در ذيل آيهي شريفه، از عايشه نقل شده است:
زناني بهتر از زنان انصار نديدم. وقتي اين آيهي شريفه نازل شد، هر يك از آنها به سمت لباسهاي مخصوص خود رفتند و از آن تكهاي جدا كردند و خمار و مقنعهاي مشكي پوشيدند، گويي بالاي سر آنها كلاغ نشسته است.(6)
از قضيهي ذكر شده استفاده ميشود كه رنگ خمار و مقنعه در زمان صدور آيه، مشكي بوده است. براي اين قضيه، از كتابهاي لغت نيز ميتوان مؤيداتي ذكر كرد؛ مثلاً از بعضي كتابهاي لغت، استفاده ميشود در ريشهي لغوي خمار (خ ـ م ـ ر) سياهي اخذ شده است.(7) به مشروبات الكلي نيز از آن جهت «خمر» اطلاق ميگردد كه باعث سياهي و تيرهگي عقل انسان ميگردد. مخفي نماند كه در آيهي شريفهي خمار، نكات تفسيري و ادبي و لغوي فراواني وجود دارد كه مقالهي مستقلي را ميطلبد.(8)
ب) جلباب
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛(9) اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويش را به چادر فروپوشند؛ كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوسرانان آزار نكشند، بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
همان گونه كه قبلاً گذشت جلابيب در آيهي شريفه، جمع جلباب است و جلباب به معناي پوشش گسترده و فراگير تمام بدن است، كه زنان بر روي لباسهاي ديگر ميپوشند؛ امروزه در زبان فارسي به چنين پوششي چادر گفته ميشود. بر اساس تحقيقي كه نگارنده انجام داده، بين جلباب قرآني و چادرهاي رايج، از نظر مفهوم، اندازه، كاركرد و حتي رنگ، همگرايي و شباهتهاي بسيار نزديكي وجود دارد.(10)
علاوه بر قرآن كه دو شكل خاص از پوشش فوق را براي زنان در مقابل نامحرم توصيه كرده است، در برخي احاديث نيز چهار پوشش ويژه براي زنان در مقابل نامحرم، به نام پيراهن، مقنعه، چادر، و ازار معرفي شده است.
عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار.(11)
٢- فلسفه ی تفاوت پوشش زن و مرد
٢- فلسفه ی تفاوت پوشش زن و مرد
شبهه:
چرا حجاب زن و مرد تفاوت دارد و چرا بايد مقدار پوشش بدن زنان بيشتر از مردان باشد؟ آيا اين تفاوت غير عادلانه و تبعيض آميز نيست؟(12)
پاسخ:
احكام تشريعي اسلام، متناسب با ويژگيهاي تكويني و به منظور تأمين مصالح و دفع مفاسدي است كه افراد را تهديد ميكند. تفاوت زن و مرد در بسياري از احكام تشريعي، از جمله حجاب نيز نشأت گرفته از تفاوتهاي تكويني آنها است.
تحقيقات علمي در فيزيولوژي و روانشناسي، در باب تفاوتهاي جسمي و روحي زن و مرد، ثابت كرده است كه مردان نسبت به محركهاي چشمي حساستر از زناناند و برعكس، زنان در مقابل محركهاي لمسي حساسيت بيشتري دارند.(13)
تحقيقات و تجربههاي علمي نشان ميدهد كه آن اندازه كه مرد از نگاه كردن به تن و اندام زن تحريك ميشود، زن از مشاهدهي مرد تحريك نميشود. در روانشناسي جنسي نيز ثابت شده است كه تمامي سطح بدن زن براي مرد محرك است، اما در مرد چنين نيست.(14)
دين مقدس اسلام نيز متناسب با ويژگيها و تفاوتهاي تكويني زن و مرد، احكام و تعاليم نوراني خود را تشريع كرده است؛ مثلاً براي حفاظت مردان از مفاسد ناشي از حساسيت بيشتر آنان نسبت به محركهاي چشمي شهوتانگيز، آنها را به مراقبت و كنترل بيشتر چشم در مواجهه با نامحرم مأمور كرده است. در حديثي از امام رضا(ع) نقل شده است:
حُرِّم النظر الى شعور النساء المحجوبات بالازواج و الي غيرهنّ من النساء لما فيه من تهييج الرجال و ما يدعو اليه التهييج من الفساد؛(15) خداوند نگاه كردن به موهاي زنان ازدواج كردهي محجوبه و غير آنها را حرام كرده است؛ زيرا نگاه شهوتانگيز مردان، باعث تهييج جنسي، و تهييج جنسي باعث فساد است.
در مقابل، به دليل لطافت و حساسيت بيشتر زنان نسبت به محركهاي لمسي، براي حفاظت آنان از مفاسد ناشي از اين ويژگي، آنها را به حجاب و پوشش بيشتر در مواجهه با مردان نامحرم دستور داده است؛ به گونهاي كه طبق فتواي مشهور فقها، زنان بايد در مقابل نامحرم همهي بدن، به استثناي وجه و كفين را بپوشانند؛ ولي اين مقدار پوشش براي مردان واجب نيست؛ و اين حكم اسلام، غير عادلانه و تبعيض آميز نيست؛ زيرا متناسب با ويژگيهاي متفاوت زن و مرد است.
نكتهي ديگري كه تبيين كنندهي تفاوت حكم حجاب و پوشش زن و مرد از نظر اسلام ميتواند باشد، تفاوت تكويني و فطري آنها از نظر مقدار حيا و شرم است. در روايتي تصريح شده است: «الحياء عشرة اجزاء فتسعة في النساء و واحد في الرجال»؛(16) حيا و شرم ده قسمت است، كه نُه قسمت آن در زنان و يك قسمت آن در مردان است. آثار و شواهد تاريخ گذشته و حال پوشش زن و مرد نيز حاكي از اين است كه معمولاً پوشش زنان بيشتر از مردان بوده است؛(17) بنابراين، يكي از علل ديگر پوشش بيشتر زنان نسبت به مردان، زيادي حجب و حياي آنان نسبت به مردان است كه در روايت به آن تصريح شده و تجربه و واقعيت خارجي نيز مؤيد آن است.
٣- كيفيت حجاب و پوشش فاطمه زهرا (س)
٣- كيفيت حجاب و پوشش فاطمه زهرا (س)
حضرت فاطمهي زهرا(س) به عنوان بهترين الگوي تربيتي زن مسلمان، در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم، چه نوع حجاب و پوششي داشتهاند؟
در تاريخ نقل شده است كه حضرت فاطمهي زهرا(س) وقتي ميخواستند به بيرون منزل و نزد پيامبر اكرم(ص) بروند، از پوششهاي خاصي، مثل جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده ميكردند؛(18) علاوه بر اين، يكي از حوادثي كه بيانگر مقدار حجاب حضرت فاطمهي زهرا(س) در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ايشان به مسجد براي دفاع از قضيهي فدك است. در داستان غمانگيز غصب فدك آمده است: وقتي ابوبكر و عمر تصميم گرفتند كه حضرت را از فدك محروم نمايند، ايشان با شكل خاصي از حجاب و پوشش، براي دفاع از حق خويش از منزل به مسجد آمدند. راوي داستان، شكل خاص حجاب حضرت را اين گونه توصيف نموده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت في لمة من حفدتها و نساء قومها تطأ ذيولها؛(19) حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محكم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونهاي كه تمام بدن آن حضرت را ميپوشاند و گوشههاي آن به زمين ميرسيد، به تن كردند و به همراه گروهي از نزديكان و زنان قوم خود به سوي مسجد حركت نمودند.
قضيهي فوق گوياي آن است كه پوشش بيرون از منزل حضرت «خمار» و «جلباب» بوده كه قرآن به عنوان حجاب زنان دربيرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن ياد كرده است.
٤- رنگ جلباب و چادر قرآني
٤- رنگ جلباب و چادر قرآني
چادر و جلباب قرآني كه حضرت فاطمه زهرا (س) در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن استفاده كردهاند چه رنگي داشته است؟
قرآن به زبان عربي مبين نازل شده است و براي عرب زبانان قابل فهم بوده است؛ بنابراين، بايد بررسي نمود كه زنان صدر اسلام، كه نخستين مخاطبان آيهي جلباب بودهاند، از واژهي جلباب چه برداشتي داشتهاند و تبادر و سبقت ذهني آنها از آن چه بوده است. در كتاب سنن ابي داود از امّ سلمه، همسر گرامي پيامبر اكرم(ص) قضيهاي نقل شده است كه مبين تبادر ذهني زنان عرب آن زمان است.
وقتي آيهي جلباب «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ»(20) نازل شد، زنهاي انصار از خانههايشان خارج شدند، درحالي كه پوششهاي مشكي داشتند؛ گويي كلاغ بالاي سر آنها نشسته است.(21)
در كتاب عون المعبود، شرح سنن ابي داود در توضيح قضيهي ياد شده، آمده است:
چون پوششهايي كه زنان انصار به عنوان جلابيب از آن استفاده كرده بودند داراي رنگ مشكي بوده است، آنان به كلاغ كه رنگ آن مشكي است تشبيه شدهاند.(22)
بعضي از تفاسير مهم، مانند تفسير الدر المنثور سيوطي، روح المعاني و تفسير الميزان نيز در ذيل آيهي جلباب جريان تاريخي فوق را نقل كردهاند. علاوه بر شاهد تاريخي مذكور، كه سكوت پيامبر اكرم(ص) در مقابل رنگ مشكي پوشش زنان انصار، نيز دليل بر تقرير و تأييد آن است، شواهد لغوي فراواني نيز براي اثبات اين مدعا وجود دارد كه اساساً در ريشهي لغوي جلباب رنگ مشكي اخذ شده است؛ زيرا جلباب در لغت از ريشهي جُلب است و يكي از معاني جُلب در بسياري از كتابهاي لغوي معتبر، تيرگي و سياهي است؛(23) مثلاً جُلب الليل به معناي سياهي شب آمده است. ابن منظور، صاحب كتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعري كه بخشي از آن «و جُلب الليل يطرده النهار» است تصريح نموده كه گويندهي شعر از جُلب، سواد و سياهي را اراده كرده است.(24)
علاوه بر اين، در بعضي از كتابهاي لغوي معتبر، شواهدي از زبان عربي نقل شده، كه جُلب در آنها به معناي تيرگي و سياهي به كار رفته است؛(25) همچنين در برخي از كتابهايي كه دربارهي انواع لباسهاي اسلامي نوشته شدهاند، جلباب به پوشش گستردهي مشكي كه زن روي لباسهاي ديگر ميپوشد معنا شده است.(26)
از مجموع شواهد لغوي، تفسيري و تاريخي مذكور، به روشني استفاده ميشود كه رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آيهي شريفه، مشكي بوده است؛ بنابراين، ميتوان گفت كه چادر مشكي منشأ و ريشهي قرآني دارد.
حال كه ثابت شد چادر مشكي ريشهي قرآني و اسلامي دارد، پرسش مهم اين است كه آيا حكومت اسلامي ـ كه فلسفهي وجودي آن اجراي احكام قرآن است و براي تحقق احكام اسلام و قرآن اين همه شهيد و جانباز تقديم خدا و قرآن نموده است ـ ميتواند در مراكز اداري خود، به عنوان مهمترين مراكز الگوسازي، چادر مشكي را به عنوان حجاب برتر و يكي از ملاكهاي گزينش زنان مورد توجه قرار دهد يا خير؟
پاسخ سؤال فوق مثبت است؛ زيرا پس از اثبات ريشهي قرآني و اسلامي براي چادر مشكي، وظيفهي مسئولان يك حكومت قرآني و اسلامي است كه زمينهي ترويج و تبليغ عملي آموزههاي قرآني و از جمله استفاده از چادر مشكي را در مراكز اداري خود فراهم نمايند؛ و حتي هنگام گزينش كارمندان زن، التزام عملي به حجاب قرآني و اسلامي را به عنوان يكي از ملاكهاي گزينش و ارزشيابي مورد توجه قرار دهند.
با توجه به آنچه ذكر شد پاسخ اين پرسش و شبهه كه «چرا چادر سياه در ادارات ملاك ارزشيابي است»،(27) روشن ميگردد.
٥- نگاهي اجمالي به ديدگاه اسلام در باب پوشش مشكي
٥- نگاهي اجمالي به ديدگاه اسلام در باب پوشش مشكي
شبهه:
آنگونه كه بعضي ادعا كردهاند آيا از روايات ميتوان كراهت حجاب تيره، مثل چادر مشكي را اثبات نمود؟(28)
پاسخ:
اولاً، چگونه ممكن است كه بر اساس ادلهي طرح شده در مباحث قبلي، رنگ جلباب و چادر قرآني، همانند رنگ چادرهاي رايج فعلي مشكي باشد، ولي بتوان در روايات معصومين(ع) حديث معتبري مخالف قرآن، دربارهي كراهت استفاده از چادر مشكي پيدا نمود؟ آيا ممكن است اهل بيت(ع) به عنوان بهترين مفسران و شارحان قرآن مجيد، در احاديث خود مطلبي خلاف قرآن فرموده باشند؟ پر واضح است كه پاسخ اين سؤال منفي است؛ زيرا يكي از ملاكهاي صحت و سقم احاديث، موافقت و مخالفت محتواي آنها با قرآن است. براساس ملاك ياد شده، فرضاً اگر روايتي دربارهي كراهت پوشش مشكي بانوان وارد شده باشد فاقد ارزش و اعتبار است.
ثانياً، رواياتي كه از ظاهر آنها كراهت سياهپوشي استفاده ميشود، از نظر سند ضعيفاند. فقيه ژرفانديش، مرحوم صاحب جواهر (29) و مرحوم خويي (30) نيز به ضعف سندي روايات مورد نظر تصريح كردهاند؛ بنابراين، به دليل ضعف سند، اينگونه روايات قابل استناد نيستند و نوبت به بررسي دلالت آنها نميرسد.
ثالثاً، ممكن است ادعا شود به دليل متعدد بودن رواياتي كه ظاهر آنها دلالت بر كراهت پوشش سياه دارد؛ و نيز به دليل اين كه ضعف سند روايات در مستحبات و مكروهات، مانند مورد بحث، خيلي مهم نيست، پس ميتوان در دلالت آنها بحث كرد.
با فرض صحت ادعاي فوق، بر اساس فحص و جستوجوي مفصلي كه در احاديث انجام گرفت، حتي يك حديث دربارهي كراهت پوشش چادر مشكي بانوان نيافتيم؛(31) بنابراين، همان گونه كه مرحوم صاحب جواهر فرمودهاند، روايات مربوط به كراهت سياهپوشي، شامل زنان نميشود. ايشان در كتاب فقهي عميق و معروف خود نقل كردهاند:
طبق تصريح كتابهاي متعددي از علماي اماميه، كراهت پوشش سياه مختص مردان است؛ زيرا شارع مقدس پوشش غليظتر و بيشتري براي زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است(32) و رنگ مشكي، در مقايسه با رنگهاي ديگر، به نحو بهتري پوشش غليظتر و بيشتر را تأمين ميكند.(33)
بنابراين، طبق نقل مرحوم صاحب جواهر، كراهت پوشش مشكي، مختص مردان است.
به دليل اختصاص كراهت پوشش مشكي به مردان، آن هم در غير از كفش، عمامه و عبا، حتي يك نفر از فقيهان برجستهي شيعه به كراهت چادر مشكي زنان فتوا نداده است، بلكه برعكس، بعضي از مراجع تقليد، مثل رهبر معظم انقلاب اسلامي، آيت الله خامنهاي به عدم كراهت چادر مشكي تصريح كردهاند و بعضي نيز، مانند آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله تبريزي بالاتر از عدم كراهت، به برتري حجاب با چادر مشكي فتوا داده و فرمودهاند:
چادر مشكي بهترين نوع حجاب است.(34)
آيا ميتوان از ظاهر بعضي روايات، مثل روايت «پيامبر(ص) از پوشش لباس مشكي، غير از سه مورد خفّ (نوعي كفش چرمي نازك) عمامه و كسا كراهت داشت»،(35) استفاده نمود كه پوشش لباس مشكي به طور مطلق و مشترك براي مرد و زن كراهت دارد؟
اولاً، با فرض چشمپوشي از ضعف سند روايت فوق، ترديدي نيست كه اساساً زن و مرد در برخي از موارد، از جمله پوشش و لباس، داراي احكام متفاوتي هستند؛ بنابراين، در خصوص احكام پوشش، نميتوان به قاعدهي اشتراك زن و مرد در احكام تمسك جست؛ مثلاً جامهي زربافت و حرير براي زن جايز است، ولي براي مرد جايز نيست.(36) مقدار پوشش زنان، طبق نظر مشهور فقها، همهي بدن به استثناي گردي صورت و دو دست از مچ تا نوك انگشتان است،(37) ولي مقدار پوشش مردان كمتر است؛ حتي از نظر رنگ پوشش نيز، استفاده از لباس احرام سفيد براي مردان مستحب است، ولي زنان مجازند، به استثناي بعضي لباسهاي خاص مثل حرير محض، با هر لباسي، حتي داراي رنگ غير سفيد محرم شوند.(38)
بنابراين، با توجه به احكام ويژهي بانوان و آقايان در مورد لباس، نميتوان ادعا نمود كه حكم كراهت در روايت فوق مطلق است و به طور مشترك شامل زن و مرد ميشود.
ثانياً، بر فرض بپذيريم كه روايت مذكور، مختص بيان حكم رنگ پوشش مردان نيست و شامل زنان نيز ميگردد، به دليل رواياتي كه ظاهر آنها كراهت خواندن نماز در لباس مشكي، به استثناي سه مورد است،(39) بعضي از فقها حكم كراهت لباس مشكي را نيز مختص به حالت نماز دانستهاند.(40)
ثالثاً، بر فرض كه روايت مذكور عام باشد و به طور مشترك، شامل زنان و مردان و نيز حالت نماز و غير نماز گردد، باز روايت ياد شده دلالت ندارد بر اين كه پوشيدن لباس مشكي، مانند چادر مشكي براي زنان كراهت دارد؛ زيرا در روايات متعدد كه از نظر مضمون و محتوا با روايت مورد بحث موافقاند، سه نوع پوشش، به نامهاي خفّ، عمامه و كسا از كراهت استثنا شدهاند؛ و با توجّه به اينكه كسا از نظر لغت، و به قرينهي حديث شريف كسا،لباس بلندي است كه تمام بدن را فرا ميگيرد؛ بنابراين، عباي سياه براي مردان و چادر مشكي براي زنان كراهت ندارد؛ و به نظر ميرسد براساس همين استثناي كسا در روايت مورد بحث، هيچ يك از فقهاي برجستهي شيعه به كراهت پوشيدن چادر مشكي فتوا نداده است؛ بلكه برخي، چادر مشكي را بهترين نوع حجاب دانستهاند.
مگر كراهت رنگ مشكي در دين اسلام يك حقيقت نيست؟ پس كدام دليل سبب ميشود در يك جامعهي اسلامي ما مبلغ رنگ سياه شويم؟(41)
توضيح: پرسش كنندهي محترم با قطعي دانستن حكم كراهت رنگ مشكي به طور مطلق از نظر اسلام، اينگونه القا نموده است كه استفادهي افراد از لباس تيره و مشكي، نوعي تبليغ فاقد دليل به حساب ميآيد. عبارت فوق متضمن دو پرسش است؛ لذا هر پرسش را به طور مستقل پاسخ ميدهيم.
پرسش اول: مگر كراهت رنگ مشكي در دين اسلام يك حقيقت نيست؟
پاسخ: با فرض پذيرش كراهت اجمالي پوشش مشكي در دين اسلام، ترديدي نيست كه حكم مذكور براي هر نوع لباس و براي همهي افراد، اعم از زن و مرد، و براي همهي زمانها نيست؛ يعني موارد متعددي از حكم كراهت سياهپوشي استثنا شده است كه مهمترين آنها عبارتاند از:
الف) عدم كراهت بعضي از پوششهاي مشكي خاص. قبلاً نقل شد كه پيامبر اكرم (ص) از پوشش مشكي كراهت داشت، مگر در سه مورد: خفّ (نوعي كفش چرمي نازك)، عمامه و كسا.(42) (لباس بلندي كه تمام بدن را ميپوشاند و شامل عبا و چادر مشكي بانوان نيز ميگردد)؛ بنابراين، چند پوشش مشكي استثنا شده، كراهتي ندارند.
ب) عدم كراهت لباس مشكي براي بانوان. ترديدي نيست كه در اسلام پوشش زن و مرد از جهات مختلف، مثل نوع، مقدار و حتي رنگ، متفاوت است. همانگونه كه قبلاً از مرحوم صاحب جواهر نقل شد، طبق تصريح كتابهاي متعددي از علماي اماميه، كراهت پوشش مشكي، مختص مردان است، نه بانوان.
ج) عدم كراهت پوشش مشكي در مراسم عزاداري. استفاده از رنگ مشكي در مراسم عزاداري براي زنان و مردان كراهتي ندارد؛ از اين رو، سيرهي عملي مردم متدين و حتي غير متدين، پوشيدن لباس مشكي در اين مراسم است. در «سفينة البحار» رواياتي ذكر شده است كه بر جواز و مطلوبيت پوشيدن لباس مشكي در مراسم عزاداري دلالت دارد.(43)
با توضيحات فوق آشكار گرديد كه القاي اين فكر كه كراهت رنگ مشكي در اسلام، يك حكم كلي و صددرصد است، غير عالمانه و مغالطهآميز است.
پرسش دوم: كدام دليل سبب ميشود كه در يك جامعهي اسلامي ما مبلّغ رنگ سياه شويم؟
پاسخ: بايد از ايشان سؤال كرد مراد شما از تبليغ چيست؟
الف) اگر مراد شما تبليغ نظري و علمي به صورت نوشتن كتاب و مقاله است، در پاسخ ميگوييم:
اولاً، چنين تبليغي غالباً در دفاع و پاسخگويي از شبهات و سمپاشي بر ضد انواع حجاب اسلامي مثل چادر مشكي است.
ثانياً، بر فرض كه تبليغ نظري و علمي، حتي به صورت غير دفاعي و ابتدايي دربارهي چادر مشكي بانوان زياد باشد؛ اگر اينگونه تبليغ مستند به ادله و شواهد قوي و با روش صحيح انجام گيرد، نبايد از آن برآشفته شويد، بلكه اگر آن را قبول نداريد، به طور منطقي و استدلالي ميتوانيد آن را نقد نماييد.
ثالثاً، اي كاش شما نيز به اين پرسش پاسخ ميداديد كه با استناد به چه دليلي در جامعهي اسلامي به تبليغ لباسهاي نازك، كوتاه و رنگارنگ براي بانوان و دختران اقدام ميكنيد؟ متاسفانه در اغلب مقالاتي كه به تبليغ لباسهاي مذكور پرداخته ميشود، به جاي برخورد اثباتي، يعني ترويج و تبليغ لباس مورد نظر خود با دليل و منطق، غالبا از طريق سلبي، يعني تخريب حجاب برتر، مثل چادر مشكي اقدام ميشود.(44)
ب) اگر مراد شما از تبليغ، تبليغ عملي چادر مشكي در سطح جامعه است، بايد گفت كه به دليل برخورداري حجاب مذكور از حمايت ادلهي عقلي و نقلي، اينگونه تبليغ هيچ منع عقلي و شرعي ندارد. با دقت در پاسخ فوق، نادرستي اين سخن كه چرا كسي براي اين سؤال كه چرا تيره پوشي تبليغ و ترويج ميشود پاسخي ندارد،(45) نيز آشكار ميگردد.
شبهه: برخي با اين عبارت كه «در سالهاي نخست انقلاب اسلامي، بيشتر خانمها از چادرهاي رنگ روشن و گلدار استفاده ميكردند كه پوشش خوب و كاملي نيز بود»،(46) خواستهاند اين شبهه را القا كنند كه چادرهاي زنان در سالهاي نخست انقلاب واجد چهارچوب شرعي بوده است. آيا ادعاي مذكور درست است؟
پاسخ: اولاً، بر فرض بپذيريم كه خانمها در اول انقلاب از چادرهاي گلدار و رنگ روشن استفاده ميكردند، مگر هر كاري كه در سالهاي نخست و پرالتهاب انقلاب ـ كه به طور طبيعي به دليل مسائل روزمره و پيچيدهي انقلاب، فرصت تبيين و تعميق مباني دينيِ وجود نداشته است ـ توسط بانوان انجام شده است، شرعاً خوب و قابل دفاع است كه اكنون پس از بيست سال، عملكردِ آن زمان، ملاك و معيار و حجت شرعي باشد؟(47) روشن است كه عمل مقطعي عدهاي از زنان در سالهاي نخست پر التهاب انقلاب، شرايط سيرهي متشرعه را ندارد تا قابل پذيرش باشد؛ و از اين رو، نميتوان به آن استناد نمود؛ زيرا استفادهي زنان از چادر رنگارنگ و گلدار در مواجهه با نامحرم، در صورتي كه باعث جلب توجه نامحرم و تحريك مردان گردد، مخالف حجاب مورد قبول قرآن و سيرهي عملي فاطمهي زهرا(س) و زنان انصار است، كه در بيرون منزل از جلباب و چادر مشكي استفاده ميكردند.
ثانياً، داوري در باب پوشش خوب و كامل و شرعي، مسئلهاي دقيق و پيچيده و تخصصي است كه كارشناسان و متخصصان مسائل اسلامي، يعني فقها و مراجع تقليد بايد در مورد آن اظهار نظر نمايند؛(48) همانند مسائل پزشكي كه اموري تخصصياند و افراد غير متخصص در پزشكي، عقلاً و شرعاً مجاز به اظهار نظر دربارهي آنها نيستند.
پی نوشته ها
----------------------------
1-كتايون مير شفيعي، روزنامهي نوروز، 18 / 4 /80، ص 8، ستون سوم.
2-به استفتاءات پايان كتاب مراجعه گردد.
3-مرتضي مطهري، پاسخهاي استاد به نقدهايي بر كتاب مسئلهي حجاب، ص13.
4-سورهي نور (24)، آيه 31.
5-الخمار: ثوب تغطّي به المرأة راسها والجمع خُمُر فيومي، المصباح المنير؛ همچنين در مجمعالبحرين طريحي، ذيل واژهي خُمُر آمده است: قوله فليضربن بخُمُرهن، اي مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هي المقنعه؛ همچنين ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان، ج7، ص43؛ بانو امين، تفسيرمخزنالعرفان، ج 9، ص 105، ذيل آيهي شريفهي 31 نور، (آيهي خمار).
6-«ما رأيت نساءً خيراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآية قامت كل واحدة منهنّ الي مرطها المرحل فصدعت منه صدعة فاخترمن، فاصبحن كانّ علي روسهنّ الغربان»: زمخشري، تفسير كشاف، ج 3، ص 231، ذيل آيهي شريفهي 31 سورهي نور. حديث مذكور، با الفاظ و تعابير مختلف در كتابهاي متعدد، اهل تسنن آمده است؛ از جمله: صحيح البخاري، شرح العسقلاني، ج 8، ص 49؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 284، ذيل آيهي شريفهي خمار و المفصل في احكام المرأة و البيت المسلم في الشريعة اسلامية، ج 3، ص 320.
7-المختمرة من الضأن: السوداء و رأسها ابيض و من المعز ايضاً: خليل، العين، ذيل ريشهي خمر و الخمريّ من الالوان؛ الاسود الضارب الي الحمرة كلون الخمر الاسود: شرتوني، اقرب الموارد، ذيل ريشهي خمر.
8-براي پي بردن به بعضي از نكات ر. ك: سيد حسن مصطفوي، «التحقيق في كلمات القرآن الكريم» ذيل ريشهي خمر.
9-سورهي احزاب (33)، آيهي 59.
10-براي آگاهي بيشتر ر.ك: «نقد ادله مخالفين چادر مشكي» روزنامه جمهوري اسلامي، 3 و 4 بهمن ماه 79.
11-طبرسي، مجمع البيان، ج 7، ص 155.
12-مقاله «آزادي و برابري زن در اسلام»، نشريهي آواي زن، شمارهي 21.
13-غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 63، به نقل از: «تفاوتهاي زن و مرد از نظر فيزيولوژي و روانشناسي»، دكتر محمود بهزاد، مجلهي نگين، شمارهي 134، تيرماه 1355.
14-غلامعلي حداد عادل، همان، ص64، به نقل از كتاب:
the psycholojy of clothes، ص107.
15-حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 14، ص 140، روايت 12.
16-محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 2، ص 570، واژهي حياء.
17-سيد مهدي قانع، «انسان، پوشش و ريشههاي تاريخي»، مجلهي پيام زن، شمارهي 19، ص 68.
18-صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 163: «فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها و ارادت النبي(ص).»
19-طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
20-سورهي احزاب (33)، آيهي 59.
21-لمّا نزلت هذه الآية «يدنين عليهن من جلابيبهن» خرج نساء الانصار كأنّ علي رؤسهن الغربان من اكسية سود يلبسنها: سنن ابي داود، ج 2، ص 182.
22-عون المعبود، شرح سنن ابي داود، ج 11، ص 159.
23-به عنوان نمونه ر. ك: لسان العرب، القاموس المحيط، اقرب الموارد، منتهي الارب في لغة العرب، محيط المحيط، معجم الوسيط ذيل ريشهي جلب.
24-لسان العرب، ذيل ريشهي جلب.
25-العين خليل و تاج العروس زبيدي، ذيل ريشهي جلب.
26-الجلباب: كساء اسود تلبسه المرأة فوق ثيابها، الخطيب العدناني، الملابس و الزينة في الاسلام، (في اسماء و انواع الملابس القديمه و الحديثه)، ص 190.
27-فاطمه خاتمي، روزنامهي ايران، شمارهي 1627، 2 مهرماه 79، ص 4.
28-فاطمه خاتمي، روزنامهي ايران، شمارهي 1627، 2 مهر ماه 79، ص 4.
29-محمد حسن نجفي، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ج 8، ص 233.
30-ابوالقاسم خويي، شرح عروة الوثقي، كتاب الصلاة، ج 1، مكروهات لباس مصلي.
31-براي آشنايي با اين روايات ر.ك: فروع كافي، ج 2، كتاب الصلاة باب اللباس الذي تكره الصلاة فيه و ما لا تكره، ص 397، و كتاب الزي و التجمل باب لبس السواد، ص 449؛ وسايل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج3، كتاب الصلاة، ابواب لباس مصلي و مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، كتاب الصلاة، ابواب لباس مصلي.
32-بعضي از رواياتي كه شارع مقدس در آنها پوشش غليظ را در مواجهه با نامحرم خواسته و از پوشيدن لباس نازك نهي كرده است در زير ذكر ميشود:
الف) عن اميرالمؤمنين(ع): من رقّ ثوبه، رقّ دينه؛ محدث نوري، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 211، و ج 3، ص 249.
ب) عن ابي عبد الله عليه السلام قال: لا يصلح للمرأة المسلمة ان تلبس من الخمر و الدروع ما لا يواري شيئا؛ الحر العاملي، وسائل الشيعة، ج3، ابواب لباس مصلي، باب 21، حديث 2.
33-محمد حسن نجفي، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ج 8، ص 235.
34-مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد، ج 1، ص 35، 36 و 38؛ ويژه نامهي فرهنگ اسلام، بهار سال 1379، ص 70؛ همچنين ر. ك: استفتائات آخر كتاب.
35-كان رسول الله (ص) يكره السواد الا في ثلاث: الخفّ و العمامة و الكساء ر.ك: محمد بن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص 449، روايت 1.
36-ر.ك: توضيح المسائل مراجع تقليد، شرايط لباس نمازگزار؛ همچنين كتاب «احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان» مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد، ص 52 و 57.
37-همان، صفحهي 62 ـ 63.
38-صدوق، المقنع، ص 229، و حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 9، ص 41.
39-روي لا تصلّ في ثوب اسود فأما الخفّ او الكساء او العمامه فلا بأس؛ شيخ كليني، فروع كافي، ج 3، ص 403.
40-الطباطبايي اليزدي، العروة الوثقي، كتاب الصلاة، ص 201، و شهيد اول، الدروس الشرعيه، ج1، ص 147.
41-گيو نمازي، روزنامهي نوروز، 18/4/80، ص 8، ستون چهارم.
42-كليني، فروع كافي، ج 6، ص 449، روايت1.
43-محدث قمي، سفينة البحار، ج 1، ص 67، واژهي سواد، و علي ابوالحسني، سياهپوشي در سوگ ائمهي نور.
44-گيو نمازي، روزنامهي نوروز، 18/4/80، ص 8، ستون اول.
45-همان.
46-فاطمه خاتمي، روزنامهي ايران، 2 / 7 / 79، ص 4.
47-البته مخفي نماند كه در حال و هواي اوايل انقلاب كه زنان پس از دهها سال بيحجابي زمان طاغوت، تازه به دوران انقلاب اسلامي قدم گذاردند، رعايت همان نوع و مقدار از حجاب نيز از سوي آنان قابل تقدير است ولو اينكه حجاب آنها در حد حجاب شرعي برتر نبوده است.
48-در پيوست آخر كتاب، تعدادي از نظرات مراجع تقليد را به عنوان كارشناسان و متخصصان مسائل اسلامي حجاب و لباس آوردهايم.
----------------------
حسين مهديزاده