ره آورد سفر اسيران

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

اينك با توجه به اين همه تبليغات گسترده و زيانبار بر ضد خاندان پيامبر، اهميت سفر باز ماندگان امام حسين ـ عليه السلام ـ به شام بخوبى روشن مى گردد، زيرا آنان در اين سفر، آثار چهل سال تبليغات مسموم كننده را از بين بردند و چهرهء كريه حكومت اموى را بخوبى معرفى كردند و افكار خفتهء مردم شام را بيدار و متوجه حقايق ساختند، به طورى كه مى توان گفت هنگام باز گشت به مدينه حكم ارتشى فاتح را داشتند كه ماءموريت خود را بخوبى انجام داده باشد!
در اينجا براى آنكه عظمت رسالت و ماءموريتى كه پيام آوران قيام امام حسين ـ عليه السلام ـ انجام دادند، كاملاً روشن گردد بى مناسبت نيست به دو نمونهء تاريخى اشاره كنيم:
1ـ مصونيت خاندان امامت در فاجعهء حَرّه
پس از شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ همزمان با مناطق ديگر كشور اسلامى، اندك اندك شهر مدينه نيز كه مركز خويشاوندان پيامبر بود، به هيجان آمد. حاكم مدينه به گمان خود تدبيرى انديشيد و گروهى از بزرگان شهر را به <دمشق> فرستاد تا از نزديك خليفهء جوان را ببينند و از مراحم وى بر خوردار شوند تا شايد در باز گشت به مدينه مردم را به اطاعت از وى تشويق كنند
يزيد كه نه تربيت درستى داشت، نه از تدبير و دور انديشى بر خوردار بود، و نه ظاهر اسلام را رعايت مى كرد، پيش روى نمايندگان <مدينه> نيز به شرابخوارى و سگبازى و كارهاى خلاف شرع پرداخت . نمايندگان مدينه همين كه از شام باز گشتند، فغان بر آوردند و گفتند:يزيد مردى شرابخواره و سگباز و فاسق است و چنين كسى نمى تواند خليفه و امام مسلمانان باشد. سر انجام شورش سراسر شهر را فرا گرفت و مردم، حاكم شهر و خاندان اموى را از شهر بيرون كردند. چون اين خبر به شام رسيد، يزيد لشگرى را ماءمور سر كوبى مردم مدينه كرد و<مسلم بن عقبه> را كه مردى سالخورده بود، امير آن لشگر كرد. مسلم مدينه را محاصره كرد. پس از چندى ساكنان شهر تاب مقاومت از كف دادند و تسليم شدند. سپاهيان شام سه روز مدينه را قتل عام كردند و از هيچ زشتكارى باز نايستادند. چه مردان ديندار و پارسا و شب زنده دار كه كشته شدند، چه حرمتها كه درهم شكست و چه زنان و دختران كه از تجاوز اين قوم وحشى ايمن نماندند (1) از اين فاجعه، در تاريخ به نام جريان <حره> ياد مى شود، اما در اين فاجعهء بزرگ، خانهء امام زين العابدين و بنى هاشم از تعرض مصون ماند، و به همين جهت دهها خانواده مسلمان در مدت محاصرهء شهر، به خانهء آن حضرت پناهنده شده و از خطر نجات يافتند.
<طبرى> مى نويسد
هنگامى كه يزيد، مسلم بن عقبه را به مدينه فرستاد بدو گفت: على بن الحسين در كار شورشيان دخالتى نداشته است، دست از او باز دار و باوى به نيكى رفتار كن (2)
شيخ <مفيد> نيز مى نويسد
مسلم بن عقبه وقتى وارد مدينه شد على بن الحسين ـ عليه السلام ـ را خواست . وقتى على بن الحسين حاضر شد او را نزديك خود نشاند و احترام كرد و گفت: امير الموءمنين مرا سفارش كرده است كه به تو نيكى و بخشش كنم، و حساب تو را از ديگران جدا سازم . على بن الحسين او را سپاس گفت . آنگاه مسلم به اطرافيان خود گفت: استر مرا براى او زين كنيد و به او گفت: به ميان خانواده ات بر گرد، گويا آنان را ترسانيديم و شما را به سبب آمدنت به اينجا به زحمت افكنديم، و اگر در دست ما چيزى بود، چنانكه سزاوار هستى، تراصله مى داديم (3)
به دلائلى كه در سيرهء امام چهارم خواهيم گفت، شك نيست كه يكى از علل رفتار مسلم آن بود كه على بن الحسين ـ]؛ّّ عليه السلام ـ از آغاز شورش، خود را كنار كشيد و با شورشيان همداستان نگشت ؛ اما اين نيز مسلم است كه شهادت حسين بن على ـ عليه السلام ـ براى حكومت يزيد گران تمام شده بود و هنوز حكومت وى به علت اين جنايت بزرگ تحت فشار افكار عمومى بود، ازينرو يزيد نمى خواست با آزار خاندان امامت، خود را بدنامتر سازد.
2ـ دستور عبدالملك بن مروان به حجاج
<يعقوبى> مى نويسد عبدالملك بن مروان به <حجاج> كه از طرف وى حاكم حجاز بود، نوشت: مرا به خون فرزندان ابوطالب آلوده نكن، زيرا خود ديدم كه چون خاندان حرب (ابوسفيان) با آنان در افتادند، بر افتادند (4)
از آنجا كه مى دانيم عبدالملك از خلفاى با هوش و سياستمدارى اموى بود (5) و نيز مى دانيم كه او پنج سال پس از فاجعهء كربلا به حكومت رسيد، به اهميت و ارزش اين اعتراف پى مى بريم، زيرا اين دستور نشان مى دهد كه خاندان ابو ـ سفيان، با همهء فشارى كه به دودمان ابى طالب وارد آوردند، در اهداف شوم خود كامياب نشدند و جز روسياهى و لعن ابدى براى آنان چيزى نماند.
درهم كوبيدن پشتوانهء فكرى امويان
معمولاً در جوامع بشرى، قدرتها و حكومتهاى ستمگر هر اندازه زور داشته باشند، بالاخره نياز به  يك پشتوانهء فكرى و فلسفى و عقيدتى دارند، يعنى به يك نظام اعتقادى نياز دارند كه تكيه گاه نظام اقتصادى و سياسى و توجيه گر وضع موجود آنها باشد. به تعبير ديگر، قدرتهاى حاكم ستمگر همواره در كنار ابزار سلطهء نظامى و پليسى بر مردم، نيازمند ابزار فكرى و روانى نيز هستند تا مردم را براحتى رام و مطيع خود سازند، زيرا اگر مردم، مردمى دارى فكر و انديشهء درست باشند و نظام حاكم بر خود را نظام فاسد و خائن بدانند، هرگز زير بار آن نمى روند، از اين نظر ضرورت يك پشتوانهء فكرى و عقيدتى براى اين گونه حكومتها بخوبى روشن مى گردد. البته ممكن است اين پشتوانهء فكرى بر حسب تفاوت جامعه ها، به صورت يك فلسفه، يك مكتب، يك <ايسم> و يا به صورت يك مذهب و انديشهء مذهبى باشد.
حكومت جبار و ضد اسلامى بنى اميه نيز خود را شديداً نيازمند چنين پشتوانهء فكرى و عقيدتى مى ديد، و چون جامعه، جامعهء اسلامى بود، ناگزير بود جنايات خود را با توجيهات مذهبى پوشانده و فكر مردم را با يك سلسله تبليغات مذهبى تخدير كند. نبايد خيال كنيم كه بنى اميه نسبت به داورى مردم بى تفاوت بودند، و در برابر جناياتشان مى گفتند: بگذار مردم هر چه مى خواهند بگويند. نه، آنان در مقام اغفال افكار مردم نياز به القاى يك سلسله افكار و انديشه هاى داشتند تا اذهان عمومى بپذيرد كه وضع موجود بهترين وضع است، و بنابر اين بايد حفظ شود
جبر گرايى
يكى از راههاى تخدير افكار مردم و رام ساختن آنان، ترويج جبر گرايى است . معمولاً هر وقت حكومتهاى جبار مى خواهند خود را توجيه كنند، جبر گرا مى شوند؛ يعنى، همه چيز را به خدا مستند مى كنند، در برابر هر كارى تلقين مى كنند كه كار خدا بود كه اين جور شد و اگر مصلحت خدايى نبود اين جور نمى شد و خدا خودش نمى گذاشت كه اين جور بشود. منطق جبرگرايى اين است كه آنچه هست همان است كه بايد باشد و آنچه نيست همان است كه نبايد باشد! (6)
دقيقاً يكى از پشتوانه هاى فكر و عقيدتى حكومت بنى اميه منطق جبر گراى بود، آنان با ترويج جبر گراى كوشش داشتند هر گونه اعتراض احتمالى مردم را در نطفه خفه كنند
امويان به منظور تثبيت پايه هاى حكومت خود و جلوگيرى از قيام مردم مسلمان، از فرقه ء<جبريه> ترويج و حمايت مى كردند. امويان با خطر نفوذ<قدريه> مواجه بودند. اين فرقه معتقد به حريت اراده و آزادى انسان در مقام عمل بودند و عقيده داشتند كه انسان هر نوع عملى را كه در زندگى پيش مى گيرد، به ميل خود انتخاب مى كند و چون در انتخاب نحوهء عمل و رفتار آزاد است، در برابر اعمال خود مسئول است، زيرا هر حريتى طبعاً مستلزم مسئوليت مى باشد (7)
اين مذهب براى امويان، كه از مخالفت ملت مسلمان بيمناك بودند، خطر بزرگى محسوب مى شد. ازينرو پيروان و رهبران قدريه را زير فشار قرار داده از مذهب جبر، كه درست نقطهء مقابل آن بود، جانبدارى مى كردند زيرا مذهب جبر در زمينهء مبازرات سياسى، با هدفهاى امويان سازش داشت . اين مذهب به مردم مى گفت: وجود امويان و كارهاى آنان، هر قدر كه ناروا و ظالمانه باشد، جز تقدير الهى نيست و به هيچ وجه قابل تغيير و تبديل نمى باشد! بنابر اين مخالفت با آنها هيچ فايده اى ندارد. معاويه تظاهر به مذهب جبر مى كرد تا اعمال خود را در برابر ملت بدين نحو توجيه كند كه هر چه او مى كند طبق مقدرات الهى است و هيچ راهى براى تغيير آن وجود ندارد، بعلاوه چون معاويه خليفهء اسلامى است، ارتكاب هيچ گناهى به مقام او لطمه نمى زند و مجوز مخالفت با او نخواهد بود! پيداست شخصى مثل معاويه از منافع مهمى كه ممكن بود مذهب جبر براى او در برداشته باشد، غفلت نمى كرد. او و ساير امويان بخوبى مى دانستند كه حكومت آنها براى مسلمانان غير قابل تحمل است و باز مى دانستند كه آنها در نظر بسيارى از افراد ملت، يك مشت فريبكار و دشمن خاندان پيامبر و قاتل افراد پرهيزگار و بى گناه مى باشند و نيز مى دانستند كه اگر عقيده اى باشد كه مردم را از قيام بر ضد آنها و اعمالشان باز بدارد، مذهب جبر است ؛ مذهبى كه به مردم مى گويد: خداوند از روز اول مقدر كرده است كه اين خاندان به حكومت برسند، بنابر اين اعمال و رفتار آنها جز نتيجهء تقدير حتمى خدا نيست . ازينرو نفوذ اين افكار و عقايد در ذهن مسلمانان كاملاً به نفع امويان و حكومت آنها بود (8)
بهره بردارى از ادبيات تخديرى
منظور تاءييد اين افكار، علاوه بر توجيهات دينى گذشته، از عنصر شعر نيز بهره بردارى مى شد. معاويه از نفوذ فوق العادهء شعراى معاصر خود در افكار عمومى، به منظور پيشبرد مطامع خود سود مى جست . معاويه ـ و همچنين خلفاى اموى بعدى ـ به اشعار شعرايى كه حكومت آنها را مولود تقدير و مشيت الهى معرفى مى كردند، با خوشحالى و رضايت گوش مى دادند و حتى آنها را به سرودن چنين اشعارى وادار مى نمودند تا هيچ فرد با ايمانى امكان قيام بر ضد بنى اميه نداشته باشد. مزدوران معاويه ماءموريت داشتند افكار مخصوص معاويه را در قالبهايى بريزند كه در ميان عوام و تودهء مردم بسهولت شايع گردد، خواه به وسيلهء نقل رواياتى از زبان پيامبر باشد و خواه به وسيلهء شعر (9)
----------------------------------
1-دكتر شهيدى، سيد جعفر، تاريخ تحليلى اسلام تا پايان امويان، چاپ ششم، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1365 هـ.ش، ص 170
2-تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دار قاموس الحديث، ج 7 ص 421
3-الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 260
4-تاريخ يعقوبى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1348هـ. ق، ج 3 ص 49(ضمن حوادث زمان حكومت عمر بن عبدالعزيز). اين مطلب در كتاب <الاختصاص> شيخ مفيد(قم، دفتر انتشارات جامعهء مدرسين)، ص 315و نيز در بحار الاءنوار(تهران، مكتبة الاسلامية، 1393هـ.ق) ج 46 ص 119از امام صادق ـ عليه السلام ـ به اين صورت نقل شده است: لما ولى عبدالملك بن مروان فاستقامت له الاءشياء، كتب الى الحجاج كتابا و خطه بيده، كتب فيه:بسم الله الرحمن الرحيم من عبدالله عبدالملك بن مروان الى الحجاج بن يوسف اما بعد فحسبى دماء بنى ـ عبدالمطلب فانى راءيت آل ابى سفيان لما و لغوا فيها لم يلبثوا بعدها الا قليلا و السلام ... (مثل مشهور:هر كه با آل على در افتاد، بر افتاد>، ريشه در همين گونه واقعيات مسلم تاريخى دارد
5-ابن الطقطقا، الفخرى فى الآداب السلطانية و الدول الاسلامية، بيروت، دار صادر، ص 122
6-(استاد شهيد) مطهرى، مرتضى، حماسهء حسينى، چاپ اول، تهران، انتشارات صدرا، 1361هـ.ش، ج 1 ص 312ـ 313
7-امين، احمد، فجر الاسلام، ط 9 مكتبة النهضة المصريه، 1964م، ص 284
8-شمس الدين، محمد مهدى، ارزيابى انقلاب حسين ـ عليه السلام ـ ترجمهء مهدى پيشوائى، قم، انتشارات توحيد، 1362 ص 135ـ 137
9-شمس الدين، همان كتاب، ص 137ـ 140
--------------------------
مهدى پيشوايى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page