ماهيت و عوامل قيام عاشورا

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

در مورد نهضت امام حسين (ع) سوالاتى مطرح است كه روشن شدن علل قيام آن حضرت بستگى به پاسخ اين سوالات دارد. سوالات چنين است:
1- آيا اگر يزيد براى گرفتن بيعت از امام حسين (ع) به او فشار نمى‏آورد، باز هم او با حكومت يزيد مخالفت مى‏كرد؟
2 - آيا اگر مردم كوفه امام حسين را به عراق دعوت نمى‏كردند، باز هم اين قيام رخ مى‏داد؟
3- آيا اين قيام و نهضت، يك اقدام حساب نشده و ناآگاهانه و يك انقلاب انفجارى بود از نوع قيامها انفجارهاى اجتماعى كه امروز ماديها مطرح مى‏كنند؟ يا يك انقلاب آگاهانه و حساب شده بود؟
براى روشن شدن پاسخ اين سوالات لازم است مقدمتاً يادآور شويم كه برخلاف پديده‏هاى طبيعى كه معمولا تك ماهيتى هستند، پديده‏هاى اجتماعى ممكن است چند ماهيتى باشند مثلا يك فلز نمى‏تواند در يك زمان، هم ماهيت طلا داشته باشد و هم ماهيت مس، ولى پديده‏هاى اجتماعى مى‏توانند در آن واحد چند بعد داشته باشند و عوامل مختلفى در پيدايش آن‏ها موثر باشد. مثلا يك نهضت مى‏تواند داراى ماهيت عكس العملى باشد يعنى صرفاً يك عكس العمل باشد، و در عين حال ماهيت تهاجمى نيز داشته باشد و در صورت داشتن ماهيت عكس العملى، ممكن است در برابر يك جريان، عكس العمل منفى و در برابر جريان ديگر عكس العمل مثبت به شمار برود/
قيام امام حسين (ع) از اين گونه پديده‏ها بود و همه اينها در نهضت آن حضرت وجود داشت، زيرا عوامل مختلف در آن اثر داشت كه ذيلا توضيح مى‏دهيم:
عوامل پيدايش نهضت امام حسين (ع)
سه عامل ياد شده در زير، در پيدايش اين قيام و نهضت اثر داشت:
1- درخواست بيعت از امام حسين (ع) براى يزيد و وارد آوردن فشار به آن حضرت به اين منظور؛
2- دعوت مردم كوفه از امام حسين (ع) به عراق؛
3- عامل امر به معروف و نهى از منكر كه امام حسين (ع) از روز نخست از مدينه با اين شعار حركت كرد/
اكنون هر كدام از اينها را توضيح مى‏دهيم تا ببينيم قيام امام حسين ع با توجه به هر يك از اينها چه ماهيتى داشته و سهم هر كدام از اينها در اين انقلاب چقدر بوده است؟
1- مخالفت با بيعت يزيد
از نظر زمانى، نخستين عامل، درخواست بيعت از امام حسين (ع) از طرف حكومت يزيد و مخالفت آن حضرت با اين بيعت است. چنانكه مورخان مى‏گويند، پس از مرگ معاويه در نيمه ماه رجب سال 60 هجرى (1) يزيد به «وليد بن عتبه بن ابى سفيان»، حاكم مدينه، نوشت كه از حسين بن على براى خلافت او بيعت بگيرد و به وى فرصت تأخير در اين كار را ندهد. با رسيدن نامه يزيد، حاكم مدينه حسين بن على (ع) را خواست و موضوع را با او در ميان گذاشت. حسين (ع) كه از زمان حيات معاويه با وليعهدى يزيد بشدت مخالفت كرده بود، اين بار نيز از بيعت سرباز زد. زيرا بيعت با يزيد، نه تنها به معناى صحه گذاشتن بر خلافت شخص ننگينى مانند او بود، بلكه به معناى تأييد بدعت بزرگى همچون تاسيس رژيم سلطنتى بود كه معاويه آن را پايه گذارى كرده بود. چند روز فشار از طرف حاكم مدينه ادامه داشت، ولى حسين بن على (ع) در برابر آن مقاومت مى‏كرد. بر اثر تشديد فشار، حضرت در 28 رجب با اعضاى خانواده و گروهى از بنى هاشم، مدينه را به سوى مكه ترك گفت و در سوم شعبان وارد اين شهر شد/
انتخاب مكه از ميان شهرهاى مختلف، به اين دليل بود كه مكه، حرم امن بود، و علاوه بر آن موسم حج در پيش بود و با توجه به اجتماع قريب الوقوع حجاج در مكه، اين شهر بهترين جا براى ابلاغ پيام امام و رساندن اهداف او به اطلاع مسلمانان بود/
نهضت امام حسين (ع) تا اينجا ماهيت عكس العملى داشت، آنهم عكس العمل منفى در برابر يك تقاضاى نامشروع، زيرا حكومت يزيد از او با فشار و اصرار بيعت مى‏خواست و او خوددارى مى‏ورزيد؛ ولى در هر حال اين موضوع روشن است كه امام پيش از آنكه دعوت كوفيان پيش آيد، در برابر فشار حكومت يزيد، از خود مخالفت نشان داد و اگر دعوت آنان نيز نبود، باز امام با يزيد بيعت نمى‏كرد/
2- دعوت كوفيان از امام حسين (ع)
امام حسين (ع) كه در سوم شعبان وارد مكه شده بود، در اين شهر اقامت گزيد و به افشارى ماهيت ضد اسلامى رژيم وقت پرداخت. گزارش مخالفت امام حسين (ع) با خلافت يزيد و اقامت او در مكه به عراق رسيد، مردم كوفه كه خاطره حكومت عدل على ع در حدود بيست سال پيش را در خاطر داشتند و آثار تعليم و تربيت اميرمومنان (ع) در آن شهر بكلى از ميان نرفته بود و هنوز يتيمهايى كه على ع بزرگ كرده و بيوه‏هايى كه از آنها سرپرستى كرده بود، زنده بودند، دور هم گرد آمدند وبا ارزيابى اوضاع تصميم گرفتند از اطاعت يزيد سرباز زده از حسين بن على (ع) جهت رهبرى خود دعوت كنند و از او پيروى نمايند/
به دنبال اين مذاكرات، سران شيعيان كوفه مانند: «سليمان بن صرد»، «مسيب بن نجبه»، «رفاعة بن شداد بحلى»، «حبيب بن مظاهر» نامه‏هايى به حضور امام حسين (ع) نوشتند و از او دعوت كردند به عراق برود و رهبرى آنان را در دست بگيرد. نخستين نامه در دهم ماه رمضان سال 60 هجرى به دست امام حسين (ع)رسيد.(2) ارسال نامه‏ها از طرف شخصيتها و گروههاى متعدد كوفى همچنان ادامه يافت به طورى كه تنها در يك روز ششصد نامه به دست امام رسيد و مجموع نامه‏هايى كه به تدريج مى‏رسيد، بالغ بر دوازده هزار نامه گرديد.(3)
امام حسين (ع) با توجه به اين استقبال عظيم و سيل نامه‏ها و تقاضاها، چون احساس وظيفه كرد كه درخواست عراقيان را بپذيرد، عكس العمل مثبت نشان داد و پسر عموى خود، «مسلم بن عقيل» را به نمانيدگى خود به كوفه اعزام نمود تا اوضاع عراق را مطالعه كرده نتيجه را گزارش كند و اگر مردم كوفه عملا به آنچه نوشته‏اند وفادارند، امام نيز رهسپار عراق گردد////
چنانكه ملاحظه مى‏شود، برخورد امام حسين (ع) با دعوت كوفيان عكس العمل مثبت بود و ماهيت اقدام حضرت ماهيت مثبت است و نوعى همكارى و تعاون با عراقيان به شمار مى‏رود. با توجه به آنچه گفته شد، روشن مى‏گردد كه امام حسين (ع) در مكه از نظر خوددارى از بيعت يزيد ديگر وظيفه‏اى به عهده نداشت چون در هر حال بيعت نكرده بود؛ اما دعوت كوفيان بعد تازه‏اى به قضيه داد و وظيفه تازه‏اى براى امام ايجاد كرد. گويى ارزيابى امام حسين (ع) اين بود: حال كه كوفيان با اين همه اصرار و اشتياق مرا دعوت كرده‏اند، به عراق بروم، اگر آنان به وعده‏هاى خود وفادار بودند كه چه بهتر، و اگر چنين نبود، باز به مكه برگردم يا به يكى از مناطق اسلامى مى‏روم/
بدين ترتيب از نظر زمانى، خوددارى از بيعت يزيد پيش از آن بود كه اسمى از دعوت كوفيان به ميان آيد، و نخستين نامه كوفيان نيز در حدود چهل روز پس از اقامت امام حسين (ع) در مكه به دست آن حضرت رسيد، بنابراين مسئله اين نيست كه چون امام از طرف مردم كوفه دعوت شده بود، با يزيد بيعت نكرد، بلكه ابتدأاً از بيعت خوددارى كرد و سپس نامه‏هاى كوفيان را دريافت داشت، يعنى اگر كوفه‏اى هم نبود و اگر مردمى هم او را دعوت نمى‏كردند، و اگر تمام اقطار زمين را بر او تنگ مى‏گرفتند، باز با يزيد بيعت نمى‏كرد/
3- عامل امر به معروف و نهى از منكر
امام حسين (ع) از روز نخست از مدينه با شعار امر به معروف و نهى از منكر حركت كرد. از اين نظر، مسئله اين نبود كه چون از امام حسين (ع) بيعت خواسته‏اند و او بيعت نكرده، پس قيام مى‏كند، بلكه اگر بيعت هم نمى‏خواستند، باز قيام را لازم مى‏دانست. نيز مسئله اين نبود كه چون مردم كوفه از او دعوت كرده‏اند، قيام مى‏كند، زيرا ديديم كه حدود يك ماه و نيم بعد از خوددارى از بيعت بود كه دعوت كوفيان آغاز شد. از اين ديدگاه، منطق‏امام حسين (ع) منطق اعتراض و تهاجم بر حكومت ضد اسلامى بود، منطق او اين بود كه چون جهان اسلام را منكرات و فساد و آلودگى فراگرفته، و حكومت وقت به صورت سرچشمه فساد در آمده است، او به حكم مسئوليت شرعى و وظيفه الهى خود بايد قيام كند/
چنانكه گفتيم اين هر سه عامل در قيام و نهضت عظيم امام حسين (ع) نقش داشتند و هر كدام يك نوع تكليف و وظيفه براى امام ايجاب مى‏كردند و موضع حضرت در برابر هر كدام، فرق مى‏كرد:
از نظر عامل اول، امام حسين حالت دفاعى داشت، زيرا از او بزور بيعت مى‏خواستند و او خوددارى مى‏ورزيد/
از نظر عامل دوم، حضرت موضع تعاون و همكارى داشت زيرا او را به همكارى دعوت كردند و او نيز پاسخ مثبت داد/
اما از نظر عامل سوم، او مهاجم و معترض و پرخاشگر بود، زيرا اگر هم از او بيعت نمى‏خواستند باز به حكومت هجوم برده، آن را غير اسلامى مى‏خواند/
ارزش هر يك از عوامل سه گانه؟
اكنون ببينيم در ميان اين عوامل سه گانه كداميك ارزش بيشترى دارد؟
بى شك عامل اجابت دعوت مردم كوفه ارزشى بسيار دارد، زيرا حضرت در پاسخ مردمى كه از اطاعت يزيد سرپيچى نموده و او را براى رهبرى خود دعوت كرده بودند آمادگى خود را اعلام كرد، و اگر اوضاع و شرائط مساعد بود، اقدام به تشكيل حكومت اسلامى مى‏نمود. اما خوددارى حضرت از بيعت يزيد ارزشى بيشتر دارد ؛ زيرا امام بارها اعلام كرد كه به هر قيمت و در برابر هر گونه فشارى، با يزيد بيعت نخواهد كرد و اين امر، ايستادگى و مقاومت حضرت را در برابر زور و فشار نشان مى‏دهد ولى بيشترين ارزش را عامل سوم يعنى امر به معروف و نهى از منكر دارد، زيرا در اينجا اقدام حضرت نه جنبه عكس‏العمل و دفاع داشت و نه جنبه همكارى و تعاون و اجابت دعوت، بلكه جنبه تهاجم و پرخاش و اعتراض داشت.
اگر دعوت مردم كوفه عامل اساسى بود، وقتى كه خبر رسيد كه زمينه كوفه منتفى شده است، طبعاً امام دست از سخنان و مواضع خود برمى داشت و از ادامه سفر به سوى عراق صرفنظر مى‏كرد، اما مى‏بينيم داغترين خطبه‏هاى امام حسين (ع) و شورانگيزترين و پرهيجانترين سخنان او، بعد از ماجراى شهادت حضرت مسلم است. از اينجا روشن مى‏گردد كه امام حسين (ع) تا چه اندازه روى عامل امر به معروف و نهى از منكر تكيه داشت و تا چه حد نسبت به حكومت فاسد يزيد مهاجم و پرخاشگر بود؟ (4)
با توضيحاتى كه تا اينجا داديم پاسخ سوال اول و دوم كه در آغاز اين بحث مطرح كرديم روشن شد و مشخص گرديد كه اگر فرضاً يزيد براى گرفتن بيعت از امام حسين (ع) فشار نمى‏آورد، باز هم او با حكومت يزيد مخالفت مى‏كرد و نيز دانستيم كه اگر دعوت كوفيان نبود بازهم اين قيام رخ نمى‏داد. اينك براى آنكه پاسخ سوال سوم نيز روشن گردد ذيلا چند سند و گواه زنده را كه نمايانگر ميزان توجه امام حسين (ع) به وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در اين قيام و نهضت است، يادآورى مى‏كنيم:
1- وصيت نامه اعتقادى - سياسى امام
امام حسين (ع) پيش از حركت از مدينه، وصيتنامه‏اى خطاب به برادرش «محمد حنفيه» نوشت و طى آن علت قيام و نهضت خود را اصلاح امور امت اسلامى و امر به معروف و نهى از منكر، و زنده كردن سيره جدش پيامبر و پدرش على معرفى كرد. امام در اين وصيتنامه پس از بيان عقيده خويش درباره توحيد و نبوت و معاد، چنين نوشت: «...من، نه از روى خودخواهى و سركشى و هوسرانى (از مدينه) خارج مى‏گردم، و نه براى ايجاد فساد و ستمگرى، بلكه هدف من از اين حركت، اصلاح مفاسد امت جدم و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است و مى‏خواهم سيره جدم (پيامبر) و پدرم على بن ابيطالب را در پيش گيرم. هر كس در اين راه به پاس احترام حق از من پيروى كند، راه خود را در پيش خواهم گرفت، تا خداوند ميان من و اين قوم داورى كند كه او بهترين داوران است...» (5)
چنانكه مى‏بينيم امام در اين وصيتنامه، انگيزه قيام خود را چهار چيز اعلام مى‏كند:
1- اصلاح امور امت؛
2- امر به معروف؛
3- نهى از منكر؛
4- پيروى از سيره جدش پيامبر و پدرش على (ع) و زنده كردن سيره آن دو بزرگوار/
2- سكوت نابخشودنى
امام حسين (ع) هنگام عزيمت به سوى عراق در منزلى بنام «بيضه» خطاب به سپاه «حر» خطبه‏اى ايراد كرد و طى آن انگيزه قيام خود را چنين شرح داد:
«مردم! پيامبر خدا (ص) فرمود: هر مسلمانى با سلطان ستمگرى مواجه گردد كه حرام خدا را حلال شمرده و پيمان الهى را در هم مى‏شكند، با سنت و قانون پيامبر از در مخالفت در آمده در ميان بندگان خدا راه گناه معصيت و عدوان و دشمنى در پيش مى‏گيرد، ولى او در مقابل چنين سلطانى، با عمل و يا با گفتار اظهار مخالفت نكند، برخداوند است كه اين فرد (ساكت) را به كيفر همان ستمگر (آتش جهنم) محكوم سازد/
مردم! آگاه باشيد اينان(بنى اميه) اطاعت خدا را ترك و پيروى از شيطان را برخود فرض نموده‏اند، فساد را ترويج و حدود الهى را تعطيل نموده، فئ را (كه مختص به خاندان پيامبر) به خود اختصاص داده‏اند و من به هدايت و رهبرى جامعه مسلمانان و قيام بر ضد اين همه فساد و مفسدين كه دين جدم را تغيير داده‏اند، از ديگران شايسته ترم...» (6)
3- محو سنتها و رواج بدعتها
امام حسين (ع) پس از ورود به مكه نامه‏اى به سران قبايل «بصره» فرستاد و طى آن پس از اشاره به دوران خلفاى گذشته كه در آن پيشوايان راستين اسلام را از صحنه سياست كنار گذاشتند، و اين پيشوايان براى جلوگيرى از اختلاف و تفرقه و به خاطر مصالح عالى اسلام اين وضع را تحمل كردند، چنين نوشت:
«...اينك پيك خود را با اين نامه به سوى شما مى‏فرستم. شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت مى‏كنم، زيرا در شرائطى قرار گرفته‏ايم كه سنت پيامبر بكلى از بين رفته و بدعتها زنده شده است. اگر سخن مرا بشنويد، شما را به راه راست هداست خواهم كرد. درود و رحمت و بركات خدا بر شما باد!» (7)
4- ديگر به حق عمل نمى‏شود
حسين بن على (ع) در راه عراق در منزلى بنام «ذى حسم» در ميان ياران خود بپاخاست و خطبه‏اى بدين شرح ايراد نمود:
«پيشامد ما همين است كه مى‏بينيد. جداً اوضاع زمان دگرگون شده، زشتيها آشكار و نيكيها و فضيلتها از محيط ما رخت بر بسته است، و از فضيلتها جز اندكى مانند قطرات ته مانده ظرف آب باقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى‏برند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ و كم علف، به جايگاه سخت و دشوارى تبديل شده است/
آيا نمى‏بينيد كه ديگر به حق عمل نمى‏شود، و از باطل خوددارى نمى‏شود؟
در چنين وضعى كه دارد كه شخص با ايمان (از جان خود گذشته) مشتاق ديدار پروردگار باشد، در چنين محيط ذلتبار و آلوده‏اى، مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز رنج و آزردگى و ملال نمى‏دانم/
اين مردم بردگان دنيا هستند، و دين لقلقه زبانشان مى‏باشد، حمايت و پشتيبانيشان از دين تا آنجا است كه زندگيشان همراه با رفاه و آسايش باشد، و آن‏گاه كه در بوته امتحان قرار گرفتند، دينداران كم خواهند بود.»(8)
----------------------------------
1-شيخ مفيد، الارشاد،قم، مكتبة بصيرتى، ص 200/
2-شيخ مفيد، همان كتاب، ص 203- ابومخنف، لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف ازدى، مقتل الحسين، قم، ص.16 از آنجا كه مطالب نسخه موجود از مقتل معروف ابى مخنف كه از قديمى‏ترين منابع در مورد حادثه عاشورا است، با آنچه طبرى و ديگران از او نقل كرده‏اند تطبيق نمى‏كند، و از اين نظر از اعتبار لازم برخوردار نيست، حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ حسن غفارى روايت طبرى از ابى مخنف را در اين زمينه استخراج و با مقدمه‏اى در شرح حال لوط بن يحيى همراه با پاورقيها و تعليقات و توضيحات مفيد به صورت مستقل به طبع رسانده‏اند. در اين كتاب هر جا از اين مقتل نام برده‏ايم، مقصود اين نسخه است/
3-د بن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، قم، مكتبه الداورى، ص 15/
4-آنچه در زمينه ماهيت و عوامل قيام امام حسين (ع) در اين بخش مطرح گرديد، از بحثهاى استاد شهيد مرتضى مطهرى در جلد دوم كتاب «حماسه حسينى» (تهران، انتشارات صدرا، 1361 ه'.ش) اقتباس و تلخيص شده است.
5-لسى، بحارالانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه'.ق، ج 44، ص 329/
6-مقتل الحسين، قم، ص 85 - محمدبن جرير الطبرى، تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دارالقاموس الحديث، ج 6، ص 229 - عز الدين بن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 4، ص 48 - نجمى، محمد صادق، سخنان حسين بن على (ع) از ميدنه تا كربلا، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسين، ص 148.احمد بن يحيى البلاذرى نيز بخشى از اين خطبه را در «انساب الاشراف» ج 3، ص 171 نقل كرده است /
7-برى، همان كتاب، ص 200- ابو مخنف، همان كتاب، ص 86 - نجمى، همان كتاب، ص.54 /
8- حسن بن على بن شعبه، تحف العقول، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسين، 1363ه'.ش، ص 245 - ابومخنف، همان كتاب، ص 86 - طبرى، همان كتاب ص 229 - نجمى، همان كتاب، ص.180 اين خطبه را ابن عساكر در تاريخ دمشق(تحقيق: شيخ محمد باقر محمودى، چاپ موسسه بيادر214) و سيد بن طاووس در اللهوف (قم، مكتبه الداورى، ص 33) و مجلسى در بحارالانوار (تهران، المكتبه الاسلاميه، 1393 ه'.ق، ج 44، ص 192) با اندكى تفاوت نقل كرده‏اند و طبق نقل ابن عساكر و مجلسى، امام اين خطبه را در كربلا و پس از رويارويى با سپاه عمربن سعد ايراد كرده است. آنچه ما نقل كرديم طبق روايت حسن بن على بن شعبه است/
--------------------------
مهدى پيشوايى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page