ديدگاه شيعه درباره تحريف قرآن

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

شواهدي در خود قرآن و حديث وجود دارد که نشان مي‏دهد که پيامبر متن مکتوبي را در دوره حياتشان و به احتمال بيشتر در نخستين سال‏هاي حضورشان در مدينه تدوين کرده‏بودند.(1) بر اساس برخي شواهد قرآني برخي از وحي منسوخ گرديده و يا به فراموشي سپرده شده‏است.(2)
در جايي از قرآن برخي آيات جايگزين برخي ديگر مي‏شوند.(3)
روايات اهل‏سنت در زمينه تدوين متفاوت هستند و تدوين قرآن را به پس از سال يازدهم هجري برمي‏گردانند.(4) و از آنجايي که تا قبل از وفات پيامبر انتظار مي‏رفت که برخي از آيات نسخ شوند، اهل‏سنت و حاميان اين روايت آن را منطقي مي‏دانند.(5)
داستان مربوط به اين روايت از اين قرار است که پس از کشته شدن بسياري از حافظان قرآن در جنگ يمامه، ابوبکر از بيم از بين رفتن بخش عمده‏اي از قرآن دستور تدوين آن را صادر کرد و زيدبن‏ثابت آن را تدوين نمود. وي دستور داد تا آيات را از حافظان بشنوند و اگر دو شاهد وجود داشت آن را بنويسند.(6) اوراق نوشته شده نزد ابوبکر و سپس عمر باقي ماند و در نهايت به عثمان رسيد. عثمان اين اوراق را به صورت درآورد و نسخه‏هاي چندي از آن را به مناطق مختلف فرستاد و دستور داد اگر مجموعه ديگري از آن يافت شد آن را بسوزانند.(7) اين نظريه اهل‏سنت باعث شد که از همان ابتدا در روايات اهل‏سنت از دست رفتن بخشي از وحي قبل از آنکه ابوبکر آن را جمع‏آوري کند به رسميت شناخته شود. نمونه‏هاي فراوان آن را در روايات آنها مي‏توان مشاهده کرد. به عنوان مثال عمر در مورد يکي از آيات که آن را به شکل مبهمي به ياد داشت بر اساس روايات اهل‏سنت گفته بود که تنها حافظ اين آيه در جنگ يمامه کشته شده لذا اين آيه از بين رفته‏است.(8) اخبار مشابهي نيز در مورد مصحف عثماني وجود دارد. اين اخبار حکايت از آن دارند که‏
بسياري از صحابه برجسته بخش‏هايي از وحي را که خودشان از پيامبر شنيده بودند در مصحف عثماني نمي‏يافتند. مثلاً ابي‏بن‏کعب سوره بيّنه را به شکلي که ادعا مي‏کرد از پيامبر شنيده مي‏خواند و لکن اين سوره با آنچه در مصحف عثمان بود متفاوت بود.(9) اين مطالب که در روايات خود اهل‏سنت آمده‏است موجب آن شد که متکلمان شيعي براي ردّ نظرات اهل‏سنت از اين روايات استفاده جدلي بکنند. دو تن از مشهورترين متکلمان شيعه يعني هشام‏بن‏حکم و هشام‏بن‏سالم در منازعات فرقه ايشان از اين ديدگاه اهل‏سنت استفاده کرده‏اند.(1 ) ابوعيسي ورّاق متکلم شيعي کتابي با عنوان «الحکم علي سوره لم‏يکن» نوشته است.(11) عنوان اين کتاب دلالت بر آن دارد که مؤلف بر ضد سنّيان(12) درباره حذف‏هايي از سوره بينه از روايات خودشان استفاده کرده که برخي معتقد بودند شامل اخباري بر ضد برخي از اشراف قريش بوده‏است. فضل‏بن‏شاذان نيشابوري بخش مفصلي از کتاب الايضاح را به از اهل‏سنت به سبب نقل اين نوع روايات که وثاقت و اعتبار قرآن را زير سئوال مي‏برد اختصاص مي‏دهد.(13) بايد اشاره کرد که تا نيمه نخست قرن سوم نظريات و اخباري چون رواياتي که محدثان اهل‏سنت نقل و تأييد مي‏کردند، هيچ جايي در جريان عمده تشيع نيافته بود محاسبي در قرن سوم مي‏گويد: شيعيان بر عثمان به دليل سوزاندن مصاحف و بخش‏هايي از قرآن جز مصحفي که خود تدوين کرده‏بود، ايراد مي‏گرفتند.(14) بر اساس نقل محاسبي شيعيان بر اساس مباني فقهي از عثمان خرده مي‏گرفتند که سوزاندن قرآن بدعتي ناروا و مستلزم بي‏احترامي به وحي مکتوب است. اين نظريه با اين عقيده فقهي شيعه تأييد مي‏شود که اجزايي از قرآن که ديگر نمي‏توان از آن استفاده کرد، بايد دفن گردد يا با آب شسته شوند اما سوزانده نشوند. نظريه پنهان شده پشت اين عقيده آشکارا مبني بر ارتباط بين آتش و گناه است و اشاره به اين است که به آتش انداختن قرآن گناه است و بر ناروايي سوزاندن کتاب با آتش دلالت دارد و اين که قرآن را بايد از سوزاندن دور داشت.(15) محاسبي اشاره‏اي به حمايت شيعيان از نظريه حذف و تبديل قرآن ندارد و اين نشانگر آن است که در آثار قرن سوم هنوز مسأله تحريف قرآن علي‏رغم اين که موضوعي جدلي و مورد اشاره متکلمان شيعي بوده ولي عقيده تمام جامعه شيعه نبوده‏است.
ائمه و فقهاي شيعه در قرن دوم عقيده‏اي را که متضمن تبديل و تحريف متن قرآن باشد، رد کردند. اين نکته با اين واقعيت مدلل مي‏شود که در فهرست طويل شِکوه‏هايشان بر ضد سه خليفه، به هيچ وجه اتهام دست بردن به متن قرآن بيان نشده‏است.(16) شکوه آنان بيشتر اين بود که خلفاء و پيروانشان متن قرآن را حفظ ولي معناي آن را تحريف کردند.(17) تلاش ائمه براي جلوگيري از مشکلاتي بود که ممکن بود بوسيله روايات سنّي که پيش‏تر به آن اشاره شد، بوجود آيد. به عنوان مثال آنان در برخي از موارد روايات را به گونه‏اي تأويل مي‏کردند که وثاقت مصحف عثماني را تأييد مي‏کرد. به عنوان مثال، نقلي از امام علي(ع) گوياي اين مسأله است که بخشي از قرآن درباره اهل‏بيت پيامبر سخن مي‏گويد و بخشي ديگر در مورد دشمنانشان.(18) اين دو دسته‏بندي در مورد مصحف عثماني ممکن بود اين ترديد را پديد آورد که بخش‏هايي از قرآن محتملاً به دلايل سياسي از متن حذف شده‏است. لکن ائمه آن را به گونه‏اي ديگر تفسير کردند. بر اساس اين تفسير، هر آيه‏اي از قرآن که درباره خوبي‏هاست، به اهل‏بيت پيامبر و هر آيه‏اي که راجع به شر است به دشمنان اهل‏بيت اشاره دارد.(19) در احاديث ديگري از ائمه اين مدعا که در روايات قديمي سنيان مطرح شده که نام علي(ع) و اهل‏بيت پيامبر در آيات گوناگون وجود داشته‏است، رد مي‏شود. بر اساس اين روايات علي(ع) و اهل‏بيت سبب نزول برخي از آيات بوده‏اند.(2 ) ائمه به پيروانشان تعليم مي‏دادند که قرآن را به عنوان کلمه قطعي خداوند و والاترين مرجع دين و معياري براي بررسي کذب روايات پي‏گيري کنند.(21) خطايي در قرآن وجود ندارد. ائمه بيان داشته‏اند: «قرآن حبل‏المتين الهي است و به دوره خاصي اختصاص ندارد. بلکه برهان ابدي و حقيقت جامعي براي همه افراد بشر است.(22) تنها جائي که نظر ائمه با مصحف عثماني تفاوت داشت، در سوره‏هاي ضحي و انشراح و قريش و فيل بود. ائمه و به دنبال آنها فقهاي شيعي تا امروز مدعي‏اند که سوره‏هاي فيل و قريش، آنگونه که از مصحف ابي‏بن‏کعب برمي‏آيد سوره واحدي هستند.(23) به همين گونه آنها دو سوره ضحي و شرح را دو بخش از يک سوره واحد مي‏دانند. اين نظر را برخي از علماي سنّي نظير عمربن‏عبدالعزيز و طاووس‏بن نيز تأييد کرده‏اند.(24) با وجود اين بسياري از قرائت‏ها، روايات و نظرات سنّيان، به احاديث شيعه راه يافت و به خطا به ائمه نسبت داده شدند. روشن است که بسياري از اين روايات شيعي دقيقاً رونويسي از مطالب ذکر شده در ادبيات حديثي اهل‏سنّت است که در کتاب‏هايشان يافت مي‏شوند.(25) تنها تفاوت در اين بود که در اين زمان در کتب شيعي با استناد به برخي از رجال شيعه و گاهي با سلسله سند رجال غير شيعي اما متمايل به شيعه نظراتي که دو سده در بين اهل‏سنت رواج داشت، ارائه مي‏شد. عامل ديگر که ظاهراً در ورود اين نوع احاديث به ادبيات شيعي سهم داشته، علاقه خاص پيروان برخي جريان‏هاي الحادي غلو در ميان فرقه‏هاي شيعه بوده‏است.(26)
اساساً به واسطه تلاش‏هاي مقاوم گروه‏هاي غلات در ميان جامعه شيعه تمام مطالب مربوط به اين موضوع به شکل شگفت‏انگيزي در نيمه نخست قرن سوم بر مبناي روايات مورد پذيرش اهل‏سنّت - که الگويي همانند با احاديث اهل‏سنت را دنبال مي‏کرد، شکل گرفت.
غلات تلاش‏هاي بيشتري در ديگر موارد مشابه، که نام علي(ع) يا اشاره‏اي به اهل‏بيت پيامبر مي‏توانست در آيه اضافه گردد، انجام دادند. به منظور طرح اين مدعا که مورد يا مواردي عمداً از قرآن حذف شده‏اند، نفوذ جامعي از اين تلاشها در کتاب القراءات سيادي که به کتاب التنزيل و التحريف نيز مشهور است، در دسترس است.
در آغاز ميانه قرن سوم هجري بسياري از محدثان شيعي تمايل داشتند تا وثاقت اين احاديث را بپذيرند. آنان همانند همتايان سنّي‏شان مدعي بودند که در قرآن حذف و تبديل‏هايي صورت گرفته‏است. محدثاني چون علي‏بن‏ابراهيم قمي و سعدبن‏عبداللّه اشعري آشکارا در زمره اين گروهند. ديگر فقها به نقل رواياتي که درباره اين موضوع بسنده کرده‏اند، بدون اينکه توضيح دهند که وثاقت آن را قبول کردند يا خير. اين فقها عبارتند از محمدبن‏مسعود عياشي، محمدبن‏يعقوب کليني، محمدبن‏عمر محمدبن‏ابراهيم نعماني.
با اين حال، اتفاق نظري درباره اين مسأله ميان محدثان شيعه نبود. به عنوان مثال، ابن‏بابويه که نماينده شاخه عالم‏تر مکتب محدثان است و نظراتش غالباً بيانگر ديدگاه آنان است، اين نظر را قوياً رد مي‏کند. جايگاه ابن‏بابويه همچنين موجب روشن شدن عقيده غالب ميان شيعيان معاصرش مي‏گردد. او مي‏نويسد: عقيده ما اين است قرآني که خداوند به پيامبرش محمد(ص) وحي کرده‏است، همان قرآن مابين‏الدفتين است، و همان است که در دست مردم است و غير از آن نيست... هر کسي که مي‏گويد قرآن بيشتر از متن کنوني است، دروغگوست.(27)
همچنين در کتب ملل و نحل اهل‏سنت نيز به عدم اتفاق نظر فقهاي شيعه در آن زمان اشاره‏اي وجود دارد. اشعري در مقالات الاسلاميين در خبري، نظر شيعيان زمانش را در مورد اين مسأله به دو گروه تقسيم مي‏کند: گروهي معتقدند بخش‏هايي از اصل قرآن حذف شده‏است، گرچه امکان نداشته که به متن چيزي اضافه و يا در متن دست‏کاري شده‏باشد. و گروه ديگر هر تغييري را انکار مي‏کنند.(28) شريف مرتضي در مورد اختلاف شيعيان در اين زمينه، شيعياني را معرفي مي‏کند که از نظر همتايان سنّي خود در اين مسأله حمايت کرده‏اند. اين افراد گروهي از محدثانند که نمي‏دانستند که چه مي‏گويند و به کجا مي‏روند. آنان هميشه پيرو و دنباله‏رو روايات هستند و بدون تعقل آنچه را که نقل شده چه خوب و چه بد مي‏پذيرند. ديدگاه اينان ارزش ندارد.(29) سيد مرتضي ادامه مي‏دهد: «در اين نظريات فقها، متکلمان و مناظره‏گران عقل‏گراي مذهب، چون ابوجعفرابن‏قبه، ابوالاحوص، اعقاب و اسلافشان هيچ گاه به تأييد عقيده‏اي در مورد نقصان قرآن برنمي‏خوريم»(3 ) نظر محدثان در مقابل فقهاي شيعه قرن چهارم رو به انحطاط نهاد و نهايتاً در دهه‏هاي نخستين قرن بعدي از صحنه حذف گرديد.(31)
شايد فرقه‏هاي غالي در قرون بعدي به اين نظر اعتقاد داشته‏اند، گرچه هيچ مدرکي وجود ندارد که اين حدس را تأييد کند. امروز برخي از آثار شيعيان طرفدار غلو در هند و پاکستان برمي‏آيد که مؤلفانشان بخش‏هايي از قرآن فعلي را از دست‏رفته مي‏دانند.(32) از پايان قرن چهارم تا کنون، کلاً هفت تن از فقهاي شيعه شناخته شده‏اند که از عقيده حذف و تغيير در مصحف عثماني - اساساً با اتکا به روايات سنّي درباره اين مسأله - حمايت کرده‏اند.(33) اين افراد تا حد بسيار زيادي وارثان فکري محدثانند و فقه‏شان نيز شبيه به محدثان است. با اين حال نظر تحريف قرآن در ادبيات شيعه نکته‏اي حاشيه‏اي ماند و تنها برخي از محدثان قرن سوم و چهارم از آن حمايت کردند.
علي‏رغم اين واقعيت مخالفان تشيع همه شيعيان سراسر تاريخ را متهم کرده‏اند که متن قرآن را تحريف‏شده مي‏دانند قديمي‏ترين اظهار نظر از اين دست در آثار جاحظ معتزلي ظاهر مي‏شود که همه شيعيان معاصرش را به چنين ديدگاهي متهم مي‏کند. اين نظر را ديگر متفکر معتزلي ابوالحسين خياط نيز تأييد کرده‏اند. با اين همه سبک و شيوه نگارش اين دو مؤلف در وصف نظريات همه جامعه شيعه مبتني بر نظريات برخي از افراد شيعي است و غالباً مقصود از متکلم و مجادله‏گراي شيعي هشام‏بن‏حکم است که اين منابع مدعي‏اند نظري نادرست در مورد قرآن داشته‏است. اين نکته در مورد کتاب خياط صادق است. کتاب وي اثري است خشم‏آلود، مملو از کلمات تند در حمايت از مجادلات فرقه‏اي و اين امر فرد را وامي‏دارد تا به دليل تمايلات معتزلي و ضد شيعي خياط در رهيافت او شک کند. و اما سومين معتزلي اين قرن ابوعلي‏جبّايي نيز چنين نظري را به همه شيعيان بدون تمايز نسبت داده‏است.(34) اين گفته ابوالحسن اشعري که شيعيان در زمان وي دو گروه بوده‏اند از روايات سه فرد معتزلي دقيق‏تر است باقلاني، دنباله‏رو اشعري، از غلات شيعه نيز سخن مي‏گويد، که اخباري دال بر موضوع تحريف جعل کرده‏بودند.(35)
قاضي عبدالجبار معتزلي ادعاي شيعيان را که نسل نخست مسلمانان متن قرآن را تغيير داده‏اند ذکر مي‏کند،(36) گرچه در اثري ديگر گفته‏است که بسياري از مناظره‏گران عقل‏گراي کلامي شيعه و شيعيان پيرو ديدگاههاي عقلي از اين اتهام مبرا هستند.(37) معتزليان بعدي و نيز برخي از اشعريان اقوال مشابهي را بدون هيچ گونه توضيح بيشتري ذکر کرده‏اند. چند دهه بعد ابن‏حزم اندلسي همه اماميه گذشته و حال را به اعتقاد به تحريف متن قرآن بواسطه افزودن‏ها، حذف‏ها و تبديل‏هايي متهم کرده‏است.
تنها استثناهايي که او ذکر مي‏کند، شريف مرتضي و دو تن از شاگردان وي هستند که نظر تحريف را رد کرده و هر کسي را که قرآن را تحريف‏شده بداند، کافر دانسته‏اند(38) اگر اين اتهام درست باشد، چگونه شريف مرتضي و همچنين ابن‏بابويه نيم قرن قبل از وي و طوسي نيم قرن بعد از او به صراحت گفته‏اند که فقط گروهي از محدثان شيعي از نظر تحريف متن قرآن حمايت مي‏کنند. ابومظفر اسفرايني فراتر رفته و گفته‏است که اماميه همگي توافق دارند که قرآن با افزودن‏ها و کاستن‏هاي صحابه تغيير يافته‏است.(39)
بيشتر مجادله‏گران سني مخالف شيعه تا زمان حال اين نظر را غالباً بدون پذيرش هيچ استثنايي بيان کرده‏اند. بسياري از محققان جديد مسايل اسلامي از جمله ايگناس (4 ) اين روايات و گفته‏ها را صحيح دانسته و سخنان مشابهي گفته‏اند.
جالب‏تر، سنّيان متأخر هستند که حتي شيعيان را به دليل مخالفت با اجماع ديگر مسلمانان - يعني سنّيان - آغازگر اين نظر دانسته‏اند.
مؤلفاني چون زمخشري و مؤلف اثر مجهول‏التأليف بعض فضائح الروافض داستان حيوان اهلي را که وارد خانه عايشه شد و کاغذي را خورد که بر روي آن دو آيه ثبت شده‏بود به شيعيان نسبت مي‏دهند. با اين که اين داستان را منحصراً سنيان نقل کرده‏اند و حتي رجال اين حديث را موثق دانسته‏اند.(41)
محمد عبدالعظيم زرقاني غلات شيعه را سرزنش مي‏کند؛ چرا که به زعم وي آنها مدعي‏اند که آيات قرآن در متن اصلي از لحاظ تعداد بيشتر بوده‏اند و سوره احزاب بزرگتر از متن کنوني بوده‏است و آيه 23 سوره احزاب اساساً اين گونه خوانده مي‏شده‏است:
«و کفي الله المومنين القتال بعلي بن ابيطالب»(42)
آن گونه که قبل از اين اشاره کرديم، همه اين مدعيات از مدعيات اهل‏سنّت بوده‏است.(43)
____________________________
1) زرکشي، البرهان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم (قاهره، 1957) ص 235، و ص 238 و 237، السيوطي، الاتقان في علوم القرآن، تصحيح همان (قاهره، 1967)
2) سوره بقره آيه 1 6
3) سوره نحل آيه 1 1
4) ابن‏سعد، الطبقات الکبري،، 19 4، ج 3، ص 211؛ ابن‏ابي‏داوود، کتاب المصاحف،، 1937، ص 1
5) بيهقي، دلايل النبوه، ج 7، ص 154؛ زرکشي، البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 235 و 262
6) يعقوبي کتاب، بيروت 196 ، ج 2 ص 15؛ طبري، تاريخ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1981، ج 3، ص 296
7) بخاري، صحيح، ج 3، ص 393 و ص‏394؛، سنن، ج 4، ص 347 و ص 348
8) ابن‏ابي‏داوود، کتاب المصاحف، ص 1 نمونه‏هاي ديگري نيز وجود دارند که در منابع زير يافت مي‏شوند: مالک‏بن‏انس،، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، (قاهره 1951م) ج 2، ص 824؛ سيوطي اتقان، ج 1، ص 2 6؛ احمدبن‏حنبل، مسند، ج 5، ص 183؛ السيوطي، اتقان، ج 3، ص 82 و ص 86؛ السيوطي، الدار المنثور، ج 5، ص 18 ؛ احمدبن‏حنبل همان، ج 6، ص 269؛ سيوطي، اتقان، ج 3، ص 84، عبدالرزاق، المصنف، ج 7، ص 379 و ص 38 و ص 5 و ص 52 و...
9) احمدبن‏حنبل، مسند، ج 5 ص 132؛ ترمذي، همان، ج 5، ص 132
1 ) خياط، الانتصار، ص 41؛ سياري، الجامع في القرآن، ص 42
11) نجاشي، کتاب الرجال، ص 372
12) نجاشي، همان، ص 48
13) فضل‏بن‏شاذان، کتاب الايضاح، ص 2 9 و ص 229
14) محاسبي، فهم‏السند، ص 24
15) محاسبي، فهم‏القرآن، ص 398 و ص 411
16) کليني، کافي، ج 8، ص 62 - 59
17) همان، ص 54 و 53
18) يعقوبي، تاريخ، ج 2، ص 136
19) العياشي، کتاب التفسير، ص 1 - 9 - شرف‏الدين استرآبادي، تأويل الآيات ؟؟؟، ج 1، ص 2 - 18
2 ) کتاب التفسير، (نجف 1354/1935)، ص 38 - 36؛ العياشي، همان، ج 1، ص 168
21) کليني، همان، ج 1، ص 7 - 69؛ ابن‏بابويه، عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 21
22) ابن‏بابويه، همان، ج 2، ص 13
23) سيوطي، اتقان، ج 1، ص 328
24) فخر رازي، تفسير کبير، ج 32، ص 2؛ سيوطي، اتقان، ج 1، ص 228
25) براي يافتن نمونه‏هاي اين مورد رجوع کنيد به: عياشي، کتاب التفسير، ج 1، ص 17 - 169 کليني، اصول کافي، ج 1، ص 345 و 344؛ کليني، همان، ج 2، ص 634؛ ابن‏بابويه، ثواب‏الاعمال، ص 1
26) باقلاني، الانتصار، ص 31
27) ابن‏بابويه، رسالة في الاعتقاد، (تهران، 137 )، ص 93
28) اشعري، مقالات، ج 1، ص 115 - 114
29) شريف مرتضي، جوابات الملايل ؟؟؟؟ الاولي، منقول در طبرسي، مجمع‏البيان، ج 1، ص 31
3 ) اسداللّه التوستري، کشف‏اليقين، ص 2 5 به نقل از شريف مرتضي
31) مجمع‏البيان، ج 1، ص 3
32) جعفريان، افسانه تحريف قرآن، ص 66
33) به عنوان مثال رجوع کنيد به حسين نوري، فصل‏الخطاب، ص 328 - 325
34) ابن‏طاووس، سعدالسعود، ص 144، به نقل از تفسير القرآن جبايي.
35) باقلاني، الانتصار، ص 31
36) عبدالجبار، تثبيت دلايل النبوة، ص 131
37) عبدالجبار، المغني، ج 2 ، بخش اول، ص 38
38) ابن‏حزم، الفصل في الملل و و النحل، ج 5، ص 4
39) اسفرايني، التبصيرفي‏الدين، ص 41
4 ) See Did Richtungen der Sslamischen Koranasiegung
41) زمخشري، کشاف، ج 3، ص 518
42) زرقاني، متاهل العرفان، قاهره، چاپ سوم، ج 1، ص 28
43) سيوطي، اتقان، ج 1، ص 242؛ کليني، کافي، ج 2، ص 634
--------------------------------------
سوال کننده : محسن معصومی
منبع : www.alsoal.ir

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page