خليفه و خلافت

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

پس از وفات پيامبر(ص) تا به امروز دو مکتب در عالم اسلام وجود داشته‏است. مکتب امامت و مکتب خلافت. سخن اين دو مکتب در باب زمامدار و پيشواي بعد از پيامبر چيست؟
مکتب خلافت مي‏گويد: پيشوا و زمامدار انتخابي است. معتقدند که اين انتخاب بدست مردم انجام مي‏گيرد و بعد از پيامبر مردمند که زمامدار انتخاب مي‏نمايند.
مکتب امامت مي‏گويد: پيشوا و زمامدار انتصابي است و اين انتصاب از طرف خداست نه از جانب پيامبر(ص). خداوند متعال نصب مي‏کند و پيامبر تعيين و انتصاب الهي را به مردم تبليغ مي‏نمايد.
اين بود خلاصه سخن در اين دو مکتب. اين بايستي به بررسي مفصل‏تر نظريات دو مکتب بپردازيم:
اصطلاح شرعي، اصطلاح متشرعه:
در مکتب خلفا نام پيشوا را خليفه گذارده‏اند. آن کس که مردم انتخاب کرده‏اند «خليفة الرسول» نام مي‏گيرد که بعدها پس از اختصار به «خليفه» تبديل گرديد، و نيز مشاهده کرديم که ما در اسلام نام‏گذاريهايي داريم که در زمان خود پيامبر انجام شده‏است يا شخص پيامبر اين نام را انتخاب کرده يا از جانب خداست، و پيامبر آن را تبليغ نموده‏است. اين گونه نام‏گذاريها را «مصطلحات شرعي» ناميده‏اند، يعني اصطلاحاتي که بوسيله شرع و شارع انتخاب گشته‏اند.
امّا يک دسته نام‏گذاريهاست که مسلمانان يا علماي اسلام کرده‏اند که آنها را «مصطلحات متشرعه» ناميده‏اند.
خليفه به مفهوم کنوني يعني پيشواي دين و دنياي مسلمانان يک نام‏گذاري شرعي نيست. يعني اين لفظ بر اين معني در زمان پيامبر قرار داده نشده‏است، هرچه هست از مسلمانان مي‏باشد، پيروان مکتب خلفا هستند که چنين نام‏گذاري کرده‏اند.
بنابراين هر جا در قرآن و حديث واژه «خليفه» ديديم، به همان معناي لغوي آن خواهد بود، همان معنا که عرب از اين لفظ مي‏فهمد، يعني به معناي لغوي خاص آن.
خليفه در قرآن کريم چون در اضافه به خداي متعال بکار رفته، به معناي «خليفة الله» است، و او بشري است که از جانب حق‏تعالي‏ قدرت تصرف در جهان را دارد، و کار خدائي مي‏کند. در حديث پيامبر(ص) خليفه به معناي آن کسي است که کار خاص پيامبر با تبليغ دست اول را انجام داده و در واقع ادامه عملي او را عهده‏دار بوده‏است. وظيفه تعطيل نشدني پيامبر، تبليغ احکام اسلام مي‏باشد، خليفه او هم مبلّغ احکام است. بنابراين نه در قرآن و نه در حديث لفظ خليفه به معناي حکمران و زمامدار اسلامي به کار نرفته‏است، بلکه در حديث پيامبر اکرم(ص) هر جا اين واژه آمده مثلاً درباره علي(ع) گفته شده: «خليفتي فيکم» به معناي حکمران و زمامدار نبوده‏است، و مي‏خواهد بگويد پس از من تبليغ اسلام به عهده اوست، توضيح و تفسير قرآن کار اوست، بيان احکام وظيفه اوست.
ديدگاه دو مکتب در خلافت:
در مکتب خلفاء: خلافت بعد از رسول(ص) به سه شکل منعقد مي‏گردد:
1) خليفه‏اي جانشين خويش يعني خليفه بعد را تعيين کند و مسلمانان مجبور به پذيرش او هستند و اين خليفه، خليفه شرعي و اسلامي است و پذيرش او وجوب ديني دارد. دليل آنها اين است که ابوبکر بعد از خودش، عمر را به زمامداري بر مردم تعيين نمود و کسي با اين نظر مخالفت نکرد.
پذيرش عموم مسلمانان نشان مي‏دهد که اين راه و روش را صحيح دانسته‏اند. لذا اين نوع از انتخاب خليفه که به دست خليفه قبل انجام مي‏گيرد به دليل عمل ابوبکر و عدم اعتراض مردم صحيح است. و در صحّت و اصالت اين روش در مکتب خلفا اختلافي وجود ندارد.
2) خليفه به انتخاب مردم تعيين مي‏شود. در اين نوع از تعيين خليفه صاحبنظران مکتب خلفا اختلاف دارند. مارودي مي‏گويد: اکثريت دانشمندان برآنند که خليفه بوسيله پنج تن از اهل حل و عقد يعني بزرگان و عقلاي قوم انتخاب مي‏شود. يا اين که يک انتخاب مي‏نمايد، و چهار نفر ديگر موافقت مي‏کنند. دليلي که ايشان براي اين نظريه نقل مي‏کنند اين است که در خلافت ابوبکر، پنج تن با وي بيعت کردند، و اين بيعت رسميّت يافت، و پذيرفته شد. پنج تن مزبور عبارت بودند از: عمربن‏خطاب، ابوعبيده جراح، سالم آزادکرده ابوحذيفه، نعمان‏بن‏بشير، و اُسيدبن‏حضير.
بدين شکل بيعت در سقيفه انجام گرفت، و ابوبکر به مقام خلافت رسيد. آن‏گاه خليفه منتخب در سقيفه، به مردم عرضه شد، مردم نيز خواه ناخواه او را پذيرفتند.
پس به اين دليل انتخاب خليفه با بيعت و رضاي پنج تن از اهل حل و عقد تماميت مي‏پذيرد، و انجام مي‏يابد. گروه ديگري از دانشمندان مکتب خلافت مي‏گويند: خلافت همانند عقد ازدواج است. همانطور که در عقد نکاح يک عاقد لازم است و دو شاهد، در خلافت هم يک نفر بيعت مي‏کند، دو نفر اعلام رضايت مي‏نمايند و همين از اهل حل و عقد براي تعيين خليفه و زمامدار کافي است.
دسته سوم معتقدند: تنها اگر يک نفر با خليفه بيعت کند کافي مي‏باشد. بدليل اينکه عباس‏بن‏عبدالمطلب به علي(ع) گفت: دست خويش را دراز کن تا با تو بيعت کنم. مردم خواهند گفت عموي پيامبر خدا با پسر عموي وي بيعت کرد، ديگر کسي در اين باره مخالفت نخواهد کرد.
3) خليفه با زور و شمشير و پيروزي نظامي خلافت را بدست مي‏آورد. بر اساس اين نظر اگر حکومت بر مسلمانان به وسيله زور و غلبه نظامي بدست آمد، شخص حاکم خليفه بر حق است، و خلافت او رسمي و اسلامي مي‏باشد.
اگر کسي به يکي از راههاي گفته شده به خلافت رسيد، به زور يا بيعت يک تن يا سه تن يا پنج تن يا با انتخاب خليفه قبلي، بر عموم مسلمانان واجب است که او را به شخص و نام بشناسند همانطور که واجب است خدا و پيامبرش را بشناسند. اينان يک سري روايات در معتبرترين کتب خويش از برجسته‏ترين راويان نقل مي‏کنند، بر اساس آن مي‏گويند که امام و خليفه مسلمانان هر کاري انجام بدهد هر ظلم و جور اجحاف و فسق جائز نيست که بر روي او شمشير کشيد و با او مخالفت نمود و بر او خروج کرد. ابن‏عباس از پيامبر اکرم(ص) روايت مي‏نمايد:
مَنْ رأي مِن أَمامه شَيئاً يکرهه فَلْيَصْبر فأنَّه مَن فارق الجماعة بشراً فمات ميتةً جاهليةً.
«اگر کسي از پيشوا و زمامدار خويش چيز ناخوش‏آيندي مشاهده کرد بايد صبر کند زيرا اگر کسي از دستگاه خلافت و جمع مسلمانان پيرو آن، يک وجب دور شود، و بر آن بميرد مانند مردگان جاهليت مرده است.»( صحيح مسلم: باب الأمر بلزوم الجماعة.)
بنابراين نظر خروج بر يزيدبن‏معاويه شرابخوار و سگ‏باز و قاتل و جاني و قيام عليه عبدالملک که سربازانش خانه کعبه را در زير منجنيق خراب مي‏کنند، و جنگ بر ضد وليد که قرآن کريم را هدف تير قرار داد، جائز نيست و حرام مي‏باشد.
در مکتب اهل‏بيت:
در مکتب امامت، مسأله به صورت ديگري است، و چنانچه ديديم امامت بر اساس انتصاب الهي شکل مي‏گيرد. پيشوايان اين مکتب و دانشمندان آن به اين آيه از قرآن کريم استناد مي‏کنند:
«وَ اِذا ابتَلي‏ ابراهيم رَبُّهُ بِکلماتٍ فأتمهُنَّ قال أنّي جاعلک لِلنّاسِ أماماً» بقره/124
آن‏گاه که ابراهيم خليل از پيچ و خم امتحانات الهي به سلامت جست، و مانند هميشه عمرش سر بندگي و اخلاص به درگاه ربوبي سائيد و به مقام والاي امامت نائل شد. مقام امامت آن هم پس از نيل به مقام نبوت و رتبت اولوالعزمي و خلّت چه مقامي مي‏تواند باشد که نيل بدان ابراهيم را آن چنان به وجد مي‏آورد که آن را براي فرزندانش درخواست مي‏دارد. از اين گذشته مي‏بينيم امامت بر اساس جعل و قرارداد الهي است و حکم الهي در آن نافذ است، و بس.
ابراهيم بر اساس طبيعت بشري دوستدار فرزندان خويش است، و مي‏خواهد که آن‏ها هم به اين سرفرازي باطني برسند:
«قالَ وَ مِنْ ذُريّتي» خداوند متعال جواب مي‏فرمايد: «لاينالُ عهدي الظالمين». امامت عهد خاص من است با بنده‏ام، و اين عهد به ظالم نمي‏رسد.
ظالم کيست؟ در عرف و فرهنگ قرآن، گاهي به کسي که به خودش ظلم مي‏کند، ستمکار گفته مي‏شود. مثلاً کسي که بت مي‏پرستد کسي که مال مردم را مي‏برد، يا از ايشان ربا مي‏گيرد، يا به ناموسي تجاوز کند و نيز هر کسي که هر نوع مخالفت فرمان خدا را مي‏کند و نيز هر کسي که هر نوع مخالفت فرمان خدا را مي‏کند در بينش قرآن و اسلام ظالم خواهدبود.( وَ مَنْ يَتَعَدَّ حدود الله فقد ظَلَمَ نَفسَه طلاق/1)
چنين کسي سزاوار عهد خدائي يعني امامت نيست. چنانکه مي‏بينيم، بر اساس اين استدلال بديهي قرآن، امام مي‏بايست معصوم باشد. پس از اين آيه شريفه چنين برمي‏آيد که اولاً مقام امامت انتصابي است و ثانياً عصمت امام را بيان مي‏کند.
اين انتصاب بايد از جانب خداوند باشد و پيامبر فقط وظيفه دارد که تبليغ آن را بنمايد نه اين که آن حضرت، علي(ع) را تعيين و يا زمامداري او را توصيه کند. پيامبر اکرم(ص) آن چنانکه نماز را تبليغ مي‏نمايد، در اين کار فقط فرمانبردار خداست، و پيام‏آور اوست، و حج را تبليغ مي‏کند آن هم از جانب خداوند، و در اين کار تنها پيام او را مي‏آورد و... در مسأله امامت نيز به همين شکل است. او امامت را از جانب خداوند تبليغ مي‏کند، و نصب و تعيين از جانب خداوند است. «ما ينْطِقُ عَنِ الهوي‏ اِنْ هُوَ اِلَّا وحيٌ يوحي‏».
-----------------------------------------
سوال کننده : احتجاج
منبع : www.alsoal.ir

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page