تعلق قدرت خداوند به اشیاء محال ...؟

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

پرسش:
آیا ممکن است که خداوند بتواند چیزی خلق نماید که خودش قدرت نابودی آن را نداشته باشد؟
پاسخ:
مسأله طرح شده از اشکالات بسیار قدیمی و حتی مربوط به عصر ائمه علیهم السلام است و شبیه این سؤالات از آن بزرگواران هم به عمل آمده است. برای روشن شدن پاسخ این چند نکته را هر چند به اختصار بیان می‌کنیم:
الف–مبنای تمام علوم بشری و گزاره‌های علمی بر یک قضیه نهاده شده است که اگر آن قضیه که به نام ام القضایا معروف گشته است برداشته شود هیچ گزاره‌ای دیگر ارزش علمی نخواهد داشت و آن قضیه عبارتست از این که اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است یعنی بود و نبود یک موجود در یک زمان با هم قابل جمع نیستند. محال است که یک جمله از یک جهت در یک زمان صادق باشد و در همان لحظه و همان جهت کاذب باشد یعنی بگوییم آب در صد درجه به جوش می‌آید و در همان لحظه و همان آب در صد درجه به جوش نمی‌آید این دو قضیه (محاله یکی صحیح و دیگری ناصحیح است و اجتماع هر دو محال است و همین طور محال است که هر دو غلط باشند و حتماً یکی صحیح و دیگری غلط می باشد چون بین هست و نیست و بود و نبود نه جمع و نه ارتفاع امکان ندارد. اگر کسی این قضیه را که همة انسانها فطرتاً و بدون دلیل خاص و به صورت بدیهی پذیرفته‌اند را انکار کند در واقع همه علوم را انکار کرده است مثلا اگر کسی گفت از ترکیب کلر و سدیم نمک طعام بدست می‌آید باید صحیح باشد که بگوییم از ترکیب کلر و سدیم نمک طعام به دست نمی‌آید و تنها در صورت پذیرفتن آن قضیه است که دیگر نقیض آن صحیح نخواهد بود. و به اصطلاح ارتفاع و اجتماع نقیضین (دونقیض) محال ذاتی است.
ب ـ این که خداوند بتواند چیزی را بسازد که خود نتواند آن را نابود کند مستلزم اجتماع نقیضین است یعنی 1. قدرت خداوند مطلق است 2. قدرت خداوند مطلق نیست و این امری محال و ناشدنی است قرآن کریم می‌فرماید: خداوند بر هر شیء قادر است«إِنَّ اللّهَ عَلی‏ کُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ» و شیء بر اموری اطلاق می‌شود که ذاتاً ممکن باشند و مستلزم اجتماع و ارتفاع نقیضین نباشند و الا آنان را «لا شیء» (شیء نیست) می‌نامیم و در این صورت امور متناقض چون لایق نیستند و قابلیت تعلق گرفتن قدرت خداوند را به خود ندارند موجود نمی‌شوند یعنی به اصطلاح ناتوانی و عدم لیاقت از ناحیه قابل است نه فاعل و در اینجا عجز را به خداوند نسبت نمی‌دهیم بلکه عجز را به آن شیء اجتماع یا ارتفاع نقیضین نسبت می‌دهیم که ناشدنی هستند.
ج ـ برای روشن شدن مطلب یک مثال محسوس می‌آوریم فرض کنید شما یک بار کامیون آجر بیاورید و به یک خیاط ماهر و دوزنده معروف بگویید تا از آن آجرها یک کت و شلوار برای شما بدوزد اینجا این کار شدنی نیست ولی نقص و ناتوانی از عدم قابلیت آجر است که نمی‌تواند کت و شلوار شود نه عجز از ناحیه آن خیاط ماهر، یا مثلاً یک پارچه به ابعاد 20 × 30 به خیاط ماهری داده و از او بخواهید یک مانتو شلوار و دامن برای یک خانم با قد دو متر بدوزد در اینجا در مهارت آن خیاط تردیدی نمی‌افتد آنچه نقص و ضعف است از ناحیه کمّیّت این پارچه است که نمی‌تواند چنان ابعادی داشته باشد.
د ـ شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که:«هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکْبُرَ الْبَیْضَةُ،آیا پروردگار تو می‌تواند دنیا را در تخم مرغی داخل کند بدون آنکه دنیا کوچک و تخم مرغ بزرگ شود امام(ع) فرمود:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ، همانا خداوند به عجز و ناتوانی متّصف نمی‌شود بلکه آن چه تو از من در باره آن پرسیدی موجود نمی‌شود [و قابلیت وجود ندارد[»[1]
در اینجا می‌بینیم که سؤال کننده خواسته است که خداوند اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین را به جای آورد یعنی الف: دنیا از تخم مرغ بزرگتر است ب: دنیا از تخم مرغ بزرگتر نیست الف: تخم مرغ از دنیا کوچکتر است ب: تخم مرغ از دنیا کوچکتر نیست.
و معلوم است که اجتماع و ارتفاع نقیضین محال ذاتی است و قابلیت وجود ندارد چون لا شیء است نه شیء «وإِنَّ اللّهَ عَلی‏ کُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»
________________________________________
[1]توحید صدوق باب 9 حدیث 9.