نمی از بارانهای تازه در مسیر به کامی ایام می بارد.
گلبوسه ها گرد هم آمده اند تا لحظاتی بدیع را پیش چشمان هستی بگذارند.
از این پس، هر چه هست، بوی شیرین آسمان است و بهشت.
دلم را بُرده ام به سمت آرامش سومین نور مقدس؛ جایی که در کنارش همه فرشتگان، سرگرم وجدند و شادمانی.
مدینه امروز تماشایی است. همه چیز، پا به پای دقیقه های حسینی پیش میرود.
دلگشاترین باغ ها را باید در این تولد به تماشا نشست که بهار هر آنچه داشته است، رو کرده.
سرسبزی، طراوت و شادابی فراگیر است. حسین آمده است تا کویرهای پُرعطش، به سیرابی برسند، تا اذهان خفته بشر، با مفاهیم روشن بیداری و روشنایی الفت بگیرد، تا شجاعت های راستین، کاخ شب را سرنگون کند.
هراس و جهالت دیگر کارشان تمام است و باید طعم رفتن را بچشند.
...
سلام بر این لحظات که دلها را نیز حسینی کرده است.
محمدکاظم بدرالدین
اشارات :: شهریور 1385، شماره 88