- جزئیات
- وَ قَدْ أَقَامَ فِينَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُورٍ وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ الْعَالَمِينَ ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ وَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ وَ وَفَاءِ عَدَدِهِ فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَيْنَا وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا
|
|
- جزئیات
- شاعر : محسن سلطانی از اول سال دلتنگ هوای نجف ام در پیچ و خم ؛ محله های نجف ام ناينی و انصاری علامه امینی و حکیم بین علما محو علمای نجف ام وقت سحر است نزدیک اذان قربان سحر های نجف در رمضان مغرب شده و زوار نجف یک سفره افطار تو بازارنجف چه افطاری ؛چای عراقی و دهین چه افطاری ؛ پیش امیرالمومنین چه افطاری ؛ همه مهمان سفره ام البنین نامت رطب است ؛ شیرینی خرمای عراق دلگرم تویی ام ؛ سوگند به گرما عراق مثل خویی و حلی و دربندی و سید جاسم خاکم بکنید در کنج حرم های عراق محرم شده ام در وادی طف احباب محبین شهن شاه نجف پس غسل کنید در اب فرات جمعیت عشاق قتیل العبرات عجب خاکی ؛ این همه گنبد و رواق عجب خاکی ؛ این همه داغ و اتفاق عجب خاکی ؛ بوسه بزن به خاک و تربت عراق چه افطاری چای عراقی و دهین چه افطاری پیش امیرالمومنین چه افطاری همه مهمان سفره ام البنین علیهم السلام
|
|
- جزئیات
- صدای گریه شنیدی اگر صدای من است مرا بزن به مرامت قسم سزای من است دلت شکسته از این بنده ی نمک نشناس دلت شکسته دلیلش فقط خطای من است بدی من که به دردت نمی خورد اما تو خوبیت همه جوره گره گشای من است فدای رحمت و مهمان نوازیت که فقط عنایتت سبب این برو بیای من است هر آنکه گفت بگو مونس و پناهت کیست همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است تمام حاجتم این ماه دیدن نجف است نجف مکان علی و شاه و مقتدای من است دلم هوای نجف کرده یا علی مددی دلیل اشک سر سفره ی وقت افطارم لبان تشنه ارباب با وفای من است نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب حسین راه نجات است و ناخدای من است که گفته روزی من نیست دیدن حرمش به دست دختر او رزق کربلای من است فدای اشک رقیه که با پدر می گفت چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است گرسنه مانده ام اما غذا نمی خواهم چرا که کنج خرابه کتک غذای من است
|
- جزئیات
- چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم چگونه جسم ضعیف تو را بسوزانم اگر تو خالق خود را خدا نمی دانی منم خدا و تو را عبد خویش می دانم یا رحمان و یا الله..... شرار قهر مرا آب بحر کافی نیست مگر ز اشک تو آبی بر آن بیافشانم گریه کن آتش جهنمت رو خاموش کن بنده ی بیچاره ام تو غافلی و مرا لحظه ای نمی خوانی بیا منم که تو را سوی خویش می خوانم هزار بار شدم از تو خشمگین اما تو کیستی که ز تو انتقام بستانم یا رحمان و یا الله..... آخه مگه تو بنده چقدر توان داری که من بسوزونمت به عزتم قسم گر سوی من بیایی باز تو را زلطف در آغوش خویش بنشانم ز بس که اشک تو را دوست دارم از رحمت ،بلا دم که تو را لحظه ای بگریانم هزار بار گنه کرده ای بیا یک بار بگو اله من العفو من پشیمانم الهی العفو ،الهی العفو،الهی العفو ز سال ها گنهت بگذرم به یک العفو ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم اگر چه از همه آلوده تر بود هر کس به ذات اقدسم او را ز در نمی رانم
|
- جزئیات
- وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَیک فِیهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاکیةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ تَعْصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُیوبِ، حَتَّى لَا یورِدَ عَلَیک أَحَدٌ مِنْ مَلَائِکتِک إِلَّا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَک، وَ أَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَیک. دعای ۴۴ صحیفه سجادیه هیئت انصارالحجّه (عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجِه اَلشَّرِيفُ)
|
- جزئیات
- دوباره بندهی آلودهی بیچارهت اومد دوباره بندهی سرگشته و آوارهت اومد بیا دست منو بگیر که خیلی کم آوردم من از خودم، من از بقیّه، کم ضربه نخوردم به والله اگر دل با تو حرفاشو نمیزد بعضی شبا از غم، نفسم در نمیاومد خودت میدونی، جایی غیر این خونه ندارم توو دنیا چیزی جز این دل دیوونه ندارم همه ناکامیهای زندگیم، گیر خودم بود من هرجا که زمین خوردم، تقصیر خودم بود من از درون شکستهم تو خودت بهتر میدونی همه یهروز میرن فقط برا من، تو میمونی حالا که صحبت از غریبیه، خودم میدونم که باید روضهی غریبترین مردو بخونم غریب اونه که توو خونهشم امنیّت نداره غریب اونه که حتّی تووی لشکرش بییاره غریب امامحسن بود که جلوش مادرش افتاد غریب اونه که عمری گریه کرد، بیداد و فریاد
|
|
- جزئیات
- اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ. خدايا اى پروردگار ماه رمضان كه در آن قرآن را فرستادى و بر بندگان روزه را در اين ماه واجب كردى درود فرست بر محمد و آل محمد و روزيم گردان حج خانه محترم خود كعبه را در اين سال و در هر سال و بيامرز برايم اين گناهان بزرگ را كه براستى نيامرزد آن ها را جز تو اى بخشاينده و اى بسيار دانا.
|
- جزئیات
- چه به موقع به داد دلم رسیدی چه به موقع منو به اینجا کشیدی همین اشکای ناچیزمو خریدی اصلا انگار گناه منو ندیدی حالا منم و، این دِین عشق و بندگی از این جا به بعد، دیگه هر چی که تو بگی حالا منم و، این گنجی که تو قلبمه حالا منم و، عشق اولاد فاطمه بی پناهم، پناهی، پناهی، پناهی به علی، الهی، الهی، الهی روسیاهم نگاهی، نگاهی، نگاهی بالحسین الهی، الهی، الهی چه روزا که یادم میرفت اصلا هستی چه شبا پای درد دلام نشستی چه روزا که رو لطفت چشامو بستم تو ولی رو گناهام چشماتو بستی حالا تویی و، دریای جود و رحمتت حالا تویی و، دنیا دنیا محبتت حالا دل من، مایوسه از همه ولی امیدمه که ،میبخشیم به حق علی بی پناهم، پناهی، پناهی، پناهی به علی، الهی، الهی، الهی روسیاهم نگاهی، نگاهی، نگاهی بالحسین الهی، الهی، الهی علیهم السلام
|
- جزئیات
- مرا برده او در مدار خودش به سودای لیل و نهار خودش دلی که شود بیقرار خدا نجف میکشاند به دار خودش همه ذکر ها یا علی میشود چنان جلوه ها منجلی میشود که می آورد بین یا نور ها همه عرش را تا مزار خودش خودش عبد و ما عبد و مولا خودش که هل یرحم العبد الا خودش چه میشد که میشد که مهمان شوم به هل یرحمی در کنار خودش به پایان زمان خزان میرسد بهار مناجاتیان میرسد مرا میبرد میزبان بهار به مهمانی اش در بهار خودش دلم تازه فهمید امید را به امید دلتنگی عید را کسی دیده تا حال خورشید را که دعوت کند از غبار خودش صدایش بزن تا بخواند تو را به هر آرزو میرساند تو را گرسنه شوی مینشاند تو را سر سفره اش در دیار خودش خراباتیان در خرابات خوش مناجاتیان با مناجات خوش به بزم محبت همه دعوتند هر آزاده با هم قطار خودش علی یا علی یا علی علیه السلام
|
- جزئیات
- در غفلت خود ماندم و شعبان و رجب رفت حال دل ما را تو خودت جور دگر کن این چند سحرگاه که مانده است ز شعبان ما را به سحرهای علی اهل سحر کن به حرمت حلقی که از آن تیر گذر کرد از خواندن پرونده ما نیز گذر کن ترس من از این است نبینم رمضان را ای مرگ ز ما چند شبی صرف نظر کن
|
- جزئیات
- شبای ماه رمضون کاش منم میبردی کربلای ماه رمضون تو حرم میچسبه گریه های ماه رمضون خیلی لنگ کربلام خدای ماه رمضون چه خوبه ماه رمضون ببینی گنبدشو غروب ماه رمضون توی کربلا دلت بکوبه ماه رمضون اگه کربلا میخواهی بگو به ماه رمضون دلتنگم، من یه عمره با خودم میجنگم آواره ام، من امام حسینتو دوست دارم یه دفعه موقع افطار بغلم کن، بغلم کن، بغلم کن به تشنگی های حسین منو خوبه بسپری فقط به دستای حسین شب و روز گریه میکنم به زخمای حسین به فدای ترک های رو لب های حسین خدای سبحان حسین رزق اشکمو بده به حق چشمان حسین چه جوری نمردم از صدای قرآن حسین بچه های من فدای لب عطشان حسین بی حالم، من یه عمره که لب گودالم نامردن، چکمه ها صورتشو له کردن
|
|
|
- جزئیات
- اومدم تنهای تنها، من همون تنهاترینم اومدم تو این غریبی، زیر سایه تون بشینم اومده دوباره اون که بی قرار و سربه زیرِ همه ی حاجتش اینه پای پرچمت بمیره اومدم با آه و گریه، این قشنگ ترین سلامِ همه ی دار و ندارم، اشک روی گونه هامِ از خودم گلایه دارم، من و از خودم جدا کن روم سیاهِ، یابن الزهراء تو برای من دعا کن یابن الزهراء، یابن الزهراء نکنه تو التهاب رو سیاهی ها بمونم امشبم بگذرِ و من از رفیقام جا بمونم دل من هواتو کرده، من هوام و از تو می خوام اومدم بگم که امسال، کربلام و از تو می خوام
|
- جزئیات
- گنهکارم گنهکارم پریشانم پشیمانم تو می دانی نه سر مانده نه سامانم پشیمانم قبول است این که بد کردم خزانم خسته ام زردم کویرم تشنه ام دردم بیابانم پشیمانم از اینکه زیر قولم می زنم باید ببخشی تو از اینکه پای عهد خود نمی مانم پشیمانم شنیدم شرط توبه , نم نم اشک است پس امشب شهادت می دهد باران چشمانم , پشیمانم پشیمانم پشیمانم به خاطر خواهیم یا رب گناهم را ببخش امشب که من عمری شاه غلام عطشانم پشیمانم گریز روضه جان سوز و سکینه با خودش می گفت از اینکه مشک دادم به عمو جانم پشیمانم علیهم السلام
|
- جزئیات
- خدا خدا خدا خدا مرا مکن ز خود جدا ببین دوباره آمدم به گریه های بیصدا مرا ببین چه بی رمق رسیده ام , آه مرا ببین که از خودم بریده ام , آه اغثنی یا رب اغثنی یا رب ببین که زار و خسته ام چه توبه ها شکسته ام اگر چه دست خالی ام امید بر تو بسته ام به خوبی ات , بد مرا , بیا بدل کن شکسته ام , بریده ام , مرا بغل کن اله العاصین اله العاصین
|
- جزئیات
- إلهی أسألک أن تعصمنی حتى لا أعصیک خدای من! از تو میخواهم مرا عصمت دهی تا نافرمانی تورا نکنم فإنی قد بهت وتحیرت من کثرة الذنوب مع العصیان همانا من مبهوت و متحیر هستم از کثرت گناهان همراه با عصیان خویش ومن کثرة کرمک مع الاحسان , وقد أکلت لسانی کثرة ذنوبی و از کثرت کرم همراه با احسان تو ,و همانا کثرت گناهان زبانم را به لکنت انداخته وأذهبت عنی ماء وجهی , فبأی وجه ألقاک وقد أخلقت الذنوب وجهی و آبروی من رفته است ,پس با چه رویی با تو روبرو شوم در حالی که چهرهام با گناهانم خو گرفته است؟ وبأی لسان أدعوک وقد أخرست المعاصی لسانی , وکیف أدعوک وأنا العاصی، وکیف لا أدعوک وأنت الکریم، و با چه زبانی تو را بخوانم در حالی که معصیتهایم زبان مرا از بین برده است , چگونه صدایت بزنم، حال آنکه چنین گناهکارم و چگونه صدایت نزنم در حالی که تو بخشنده و مهربانی وکیف أفرح و قد عصیت، وکیف أحزن وقد عرفتک چگونه می توانم خوشحال باشم در حالی که نافرمانی کرده ام، و چگونه می توانم غمگین شوم در حالی که تو را میشناسم. و انا استحیی ان ادعوک , و انا مصر علی الذنوب و من از خواندن تو شرم دارم و من بر گناهانم اصرار دارم و کیف بعبد لا یدعو سیده , و أین مفره و ملجاءه , إن یطرده و چگونه است حال برده(عبد) که مولای خود را نخواند , و گریز و پناه او کجاست ,اگر او را اخراج(طرد) کند؟ الهی بقیت بین خوف و رجاء , خوفک یُمیتنی , و راجاءک یحیینی خدای من بین بیم و امید ماندم , ترس(بیم) تو مرامیکشد , و امید تو به من زندگی میدهد
|