|
|
- جزئیات
- پرداختن به شخصیت های منفی تاریخ مصداق ادب از که آموختی از بی ادبان است و جهت عبرت گیری مناسب است که خدای ناکرده ما دانسته در مسیر معصیت قرار نگیریم/شناخت تاریخ هم بسیار مهم است , کم نیستند افرادی که نگاه متعصبانه دارند و عمرو عاص را جز یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میدانند وآن روایتی که ما معتقدیم صحیح نیست و جعلی است (اصحابی کالنجوم...)واقعا اهل سنت باورشان میشود که عمرو عاص کالنجوم است؟مانند ستاره ای است که به او اقتدا کنیم و به هدایت برسم؟در حیات عمرو عاص میتوان چیزی پیدا کرد که ما را به مسیر هدایت سوق دهد؟او کسی است که از جهت پدر و مادر واقعا جای مذمت دارد پدرش عاص بن وائل سهمی از بد نامهای مکه است از قبیله ی بنو سهم از تیره های قریش بوده است بدنام بوده است هم در جاهلیت هم در اسلام/در جاهلیت او یکی از بدکاران بود و ارتباط پیدا کرد با نابغه مادر عمروعاص که از زنان بدکار مکه بود و بر خانه هاشان پرچم نصب میکردند ذوات الرایات و اصطلاحا میگفتند صاحبان پرچم(روسپی بودند)و او از زنانی بود که خیلی رفت و آمد به خانه ی او صورت میگرفت چون قیمتش ارزانتر بود لذا امثال ابوسفیان و عاص بن وائل و ابن خلف و دیگران با او ارتباط داشتند و حاصل آن شد فرزندی به نام عمرو و نابغه از میان ان جمعی که با آنها ارتباط داشت عمروا را ملحق کرد به عاص زیرا ظاهرا او پول بیشتری به او پرداخت کرده بود/این ریشه ی او هست ولذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام در یکی از خطبه هاشان در نهج البلاغه با عنوان ابن نابغه از عمروعاص یاد کردند معمولا وقتی کسی را به مادرش نسبت میدادند یعنی مادرش چنین سابقه ای داشته است/یکی دیگر از جریانهای قبل از اسلام عاص حلف الفضول است که این جریان حدود بیست سالگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که اتفاق می افتد/یک فرد غریبی وارد مکه میشود و کالایی را به عاص بن وائل میفروشد و او امروز و فردا میکند و پولش را نمی دهد و آن غریب هم می آید اشعاری در مظلومیتش میسراید و یک عده جوان مرد برمیخیزند برای دفاع از آن فرد مظلوم که پیامبر جزء آنها بود در خانه ی عبدالله بن جذعان جمع میشوند و پیمان می بندند که بروند حق این مظلوم و غریب را از عاص بن وائل بگیرند و از آن به بعد هم هرکسی در مکه مورد ستم واقع شد آنها دادِ او را بستانند لذا به حِلف الفضول معروف شد و بعد ها پیامبر میفرمودند من در چنین پیمانی شرکت کردم و مجدد اگر فراخوانده شوم به چنین پیمانی اجابت خواهم کرد. بعد از اسلام هم این عاص بن وائل همان کسی است که پیامبر را اَبتر خواند زیرا فرزند پسرِ پیامبر جناب عبدالله که بعد از بعثت متولد شد و در طفولیت از دنیا رفت و او پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اَبتر خواند و سوره ی کوثر نازل شد/عمروعاص در چنین خانواده ای بزرگ شده و در دوران مکه خیلی پیامبر را اذیت کرد , از کسانی است که حدود هفتاد بیت شعر گفته در مذمت و هجوِ پیامبر اکرم ,از کسانی است که به همراهِ جمعی شکمبه ی شتر بردوش پیامبر ریختند ,هنگامی که مسلمانان به حبشه هجرت کردند مشرکان عمرو عاص را فرستادند برای بازگرداندن مسلمانان که موفق نشد/بع از هجرت رسولِ خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه در حدود سالِ هفتم یا هشتم هجری قبل از فتح مکه عمرو عاص و خالد بن ولید امدند مدینه و اسلام آوردند اما چه اسلامی؟در بیانهایی که قبل از رسیدن به مدینه دارند و تاریخ نقل کرده است مشخص است...
|
- جزئیات
- روایات زیادی هست مبنی بر ارتداد صحابه یا مبنی بر منافق بودن آنها /و این روایات در کتب اهل سنت هست/در مصنّف ابن ابی شیبه با تحقیق پرفسور سعد بن ناصر الشثری که الان زنده هست و کارشناس هست در شبکه های وهابی/چاپ اول 1436 قمری در عربستان سعودی هم چاپ شده است در جلد 21/صفحه ی 150 روایتی که محقق کتاب میگوید سند آن صحیح است /از خود عایشه نقل شده است (أنها کانت تقول)کانت از افعال ناقصه است که وارد شده بر فعل مضارع و استمرار را ثابت میکند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وقتی از دنیا رفتند(البته شهید شدند)مصیبتی که بر ابوبکر نازل شد اگر بر کوهها نازل میشد از هم می پاشید و آن مصیبت این بود که نفاق همه گانی شد و عرب هم مرتد شد و در اینجا منظور عرب بیابان گرد نیست اعراب نگفته است که منظور اعرابی ها باشد...
|
- جزئیات
- مجری:آیا منظور از آیه ی " لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ "اهل بیت هستند یا هرکس که روی نفسش کار کرده و مطهر شده است؟ استاد رستم نژاد:توضیح مختصر اینکه این آیه در ارتباط با قرآن است قبل از این آیه دارد که " فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ " میگوید قرآن خودش کتاب است اما ظرف واقعی قرآن در کتابی هست که مکنون است یعنی مستور است/یعنی در اختیار و دمِ دست نیست , الفاظش هست اما حقیقت و روح قرآن و آن معانی عمیقش و بطونش و تاویل آن در کتابی مکنون است,حالا آیا آن کتاب مکنون علم خداوند است یا چیز دیگر... به دنبالش دارد " لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ "یعنی آن کتاب مکنون را به آن نمیرسد و مساسی با آن ندارد یا و تماسی با آن ندارد مگر مطهرون , یعنی تطهیر شدگان ,یعنی کسی که به ان طهارت روحی برسد/از این آیه فقها استفاده میکنند و در روایات ما هم امده یعنی آدمی که وضو ندارد نمیتواند دست به قرآن بزند مسّ قرآن جایز نیست مگر اینکه مطهر باشی یعنی با وضو , این معنای ظاهری آیه است که درست است ولی معنای ظاهری منع از معنای باطنی نمیکند/معنای حقیقی این آیه این است مس و دس زدن با وضو به الفاظ آن این معنای حداقلی است بلکه یعنی به حقیقت قرآن تماس حاصل نمی شود مگر برای تطهیر شدگانِ واقعی/طهارت معنای ظاهری اش همین وضو را هم میگیرد , این کتاب الطهارهة که اهل سنت و شیعه دارند سه بحث وجود دارد وضو , غسل و تیمم بدل از آن دو ,اتفاقا در آیه ی مربوط به وضو همین لفظ آمده "یطهرکم"البته در آنجا و آن طهارت هم طهارت باطنی را به دنبال دارد و شامل میشود/اما آنچه از این آیه استفاده میشود در آن حقیقت معنا , همان اهل تطهیر هستند ,یعنی کسانی که روحشان به ان طهارت بالا دست یافته است اینها هم به آن حقیقت والای قرآن دست می یابند پس اصل به این بر میگردد.سوال این بیننده ی بزرگوار این است که کسی که مثلا نفسش را پاک بکند او هم میتواند به آن کتاب مکنون دست رسی داشته باشد؟بله منتهی به حسبه یا به آن اندازه که لایق است یعنی به تناسب طهارت نفسانی آن شخص/چون اصلش برای اهل بیت علیهم السلام است چون آیه ی تطهیری که رسما در قرآن نازل شده است برای اهل بیت نازل شده است یعنی آیه ی 33 سوره ی احزاب ,مصداق واقعی و حقیقی و اتم مطهرون , اهل بیت هستند /آنها هستند که به حقیقت قرآن تا عمق آنچه که هست تا هر مقداری از ژرفا که دارد آنها دست رسی دارند , اما دیگران به اندازه ی خودشان پس بنابر این ظاهرِ این آیه جلوگیری از باطنش نمیکند و باطنش نیز دارای مراتب است و نه هیچ مرتبه ای از مرتبه ی دیگر منعی دارد به هر مرتبه ای انسان از طهارت دست پیدا کند از ان قرآن مکنون روزی اش میشود.
|
- جزئیات
- شیعیان میگویند ببینیم این روایت از زبان چه کسی نقل شده است؟چه کسی آمده گفته که حضرت علی علیه السلام رفته اند خواستگاری دختر ابوجهل/ این مطلب را شخصی به نام مِسوَر بن مخرمه نقل میکند و تنها او این مطلب را نقل میکند, ببینیم اولا سنش در آن زمان چقدر بوده است/علمای اهل سنت در کتابهایی مثل الأِثابه ,الاستیعاب ,اُسدُالغابه اینها شرح حال اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان زمان پیامبر را نقل میکنند و اسم این شخص را هم آورده اند/در این کتابها عموما اتفاق نظر داردند که این شخص حدودا دو سال بعد از هجرت پیامبر به دنیا آمده است یعنی زمانی که پیامبر خدا از دنیا رفتند این شخص تازه هشت ساله شده بود/میگویند چطور ممکن است حضرت علی علیه السلام رفته باشند خواستگاری دختر ابوجهل بعد این موضوع را هیچکس نفهمد و نقل نکند الا فقط همین بچه؟که این شخص هم مشخص نیست در آن زمانی که مدعی است سه ساله چهار ساله یا پنج ساله بوده است/وبعد عده ای میگویند به دنبال این قضیه پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم متوجه شدند و آمدند در مسجد سخنرانی کرده اند که من اجازه نمی دهم اینها دخترشان را به حضرت علی علیه السلام بدهند و یا حضرت علی علیه السلام دختر من را باید طلاق بدهد/خب این مطالب چیست؟اگر پیامبر بخواهند به حضرت علی علیه السلام تذکری بدهند با ایشان صحبت میکردند لازم نبوده در مسجد سخنرانی کنند و مگر حضرت علی علیع السلام به حرف پیامبر گوش نمی دادند؟جالب است سخنرانی پیامبر را غیر از همان بچه که مشخص نیست در ان زمان چند سال داشته نه شنیده نه نقل کرده/این مسور که بعدا بزرگ شده بود یکی از طرفداران جبهه ی مخالف حضرت علی علیه السلام بود او جزء طرفداران بسیار جدی معاویه بود/معاویه هم که همه میدانند در صفین به جنگ حضرت علی علیه السلام آمد و این اوج دشمنی است/بزرگان اهل سنت در کتابهایی که نقل کردیم نوشته اند مِسوَر به قدری طرفدار معاویه بود وقتی اسم معاویه را میگفتند برایش صلوات میفرستاد خب کسی که اینقدر طرفدار کسی است که با حضرت علی علیه السلام جنگیده و در سدد به شهادت رساندن ایشان بوده , چنین کسی بیاید برعلیه حضرت علی علیه السام چیزی نقل کند آیا این مورد قبول است؟علمای اهل سنت در علم رجال میگویند اگر کسی در مورد یک راوی نظر منفی بدهد , اگر ثابت شود با آن فرد دشمنی داشته است ما حرفهای او را قبول نمیکنیم اصطلاحاً میگویند جَرح او لعداوتٍ بوده.
|
- جزئیات
- اسلام ستیزان میگویند اسلام هرجا رفته با زور و شمشیر بوده , ایرانی ها هم به زور مسلمان شدند. اولا ما منکر جنایت اعراب در جنگ با ایران نیستیم , چون زیر پرچم خلفای غاصب صورت گرفته است اما این حرف توهین به خودِ ایرانی هاست , چون اگر اینطور است چرا مردم ایران بعد از نابودی سلطنت همان هایی که به ایران حمله کرده بودند به دست ابو مسلم خراسانی , چرا برنگشتند زردتشتی بشوند؟قبلش زوری بود بعدش چه؟این همه یهودی و مسیحی هم بین آنها بود , ایرانی و ترس؟ایرانی و کم خردی؟محال است/در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم , فرمانروای ایرانی یمن اسمش بازان است خسرو پرویز منصوبش کرده بود,همین که پیشگویی پیامبر در باره ی خبرقتل خسرو پرویز را میشنود و رفتار پیامبر را برای او تعریف میکنند خودش و بچه هایش مسلمان میشوند این هم زور شمشیر بوده است؟ اصلا اندونزی میدانید کجاست؟شرق آسیا هیچ جنگی هم آنجا رخ نداده , چطور مسلمان شدند؟رفتار خوبِ بازرگانان ایرانی و هندی را دیدند و مسلمان شدند /بودایی بودند و مسلمان شدند و حدود 200 میلیون مسلمان داخل کشورشان است/نیجریه را چه میگویید؟شیخ زکزاکی از قم میرود آنجا نزدیک به چهرده میلیون شیعه پرورش میدهد با اسلحه و تهدید؟نه با اخلاق اهل بیتی , با روضه ی سید الشهدا علیه السلام با اهداء خون به بیماران در روز عاشورا پلیس و بوکو حرامی آنها را کشته و زخمی کردند اما روز به روز بیشتر میشوند/دین یک امر قلبی است و هیچکسی با زور دین دار نمیشود اگر هم بشود عمرا دین دار باقی نمی ماند/ایرانی ها هم همیشه حق گرا بودند و هستند,اولین نفراتی که به حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام ایمان آوردند منجم های ایرانی بودند/وقتی خیلی ها بت پرست بودند ما ایرانمی ها یکتا پرست بودیم , اما وقتی پدران ما اسلام را دیدند با آغوش باز پذیرفتند , لذا بهترین یارِ پیامبر میشود سلمان فارسی/بهترین یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام ایرانی بودند...
|
- جزئیات
- یک سری روایت هست که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که ایشان میفرمایند از من چیزی نقل نکنید و فقط قرآن نقل کنید و یک سری روایت دیگر دارند که پیامبر خدا به صحابه دستور میدهد بروید از اهل کتاب روایت نقل کنید/رولیتی در مسند احمد حمبل است امام حنابله با تحقیق آقای شعیب الارنوق که وهابی هست چاپ موسسه الرساله در بیروت جلد 17 صفحه ی 149 که از ابو سعید خدری نقل میکند که پیامبر میفرمایند از من هیچ مطلبی ننویسید الا قرآن , هرکسی مطلبی غیر از قرآن از من نوشته است باید آن را ازبین ببرد/قطعا این روایت دروغ است چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مفسر قرآن بودند و سنت پیغمبر برای همه ی ما حجت است و اگر نوشته میشد و ما نوشته ای از ایشان و از صر ایشان داشتیم قطعا به نفع ما بود/این روایت را آنهایی جعل کردند که کتابت سنت پیامبر را در جامعه ی اسلامی جرم اعلام کردند و خودشان روایاتی که از پیغمبر نوشته بودند آنها را آتش زدند اگر این روایت درست باشد پس آن صحابه ای که گاها تا 500 روایت از پیامبر نوشته بودند پس خلاف نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و اگر نبوده چرا همه ی نوشته ها را آتش زدند؟محقق میگوید روایت صحیح است/حالا مشخص نیست سنت پیامبر را چرا نباید نوشت؟و اینها چطور خود را اهل سنت می نامند؟ باز در همین کتاب و چاپ همان موسسه در جلد 11 صفحه ی 25 از عبدالله بن عمروا بن عاص نقل میکند(البته به او عمروا بن خمسه هم میگویند چون 5 پدر داشته است)میگوید از پیغمبر نقل میکند که از ایشان شنید از من برسانید و تبلیغ کنید حتی اگر یک آیه باشد و چیزی در مورد حدیث ندارد/و در ادامه پیامبر فرمودند اما از بنی اسرائیل حدیث نقل کنید و هیچ اشکالی ندارد و هرکس عمداً به من دروغ ببندد جایگاهش در جهنم خواهد بود/سند این روایت را هم صحیح ذکر کرده است/آیا منطقی است رسول خدا بفرمایند از من فقط قرآن نقل کنید ولی لز بنی اسرائیل هرچه خواستید نقل کنید؟نعوذ بالله اگر رسول خدا پیغمبر ما هستند چرا باید بگویند از بزرگان یهود حدیث نقل کنید؟اگر ایشان برای راهنمایی امت آمده است باید راهنمایی های ایشان را بنویسیم که مردم به آن عمل کنند نه اینکه راهنمایی های بنی اسرائیل را نقل کنیم , اصلا کتاب انها بود دیگر چه نیازی بود پیامبر ما به نبوت مبعوث شوند؟پس مشخص است کذب و جعلی بودن این دست احادیث چون نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باعث زنده ماندن فضائل امیرالمؤمنین در دلها و غضب نسبت به غصب خلافت میشد...
|
- جزئیات
- روایتی از کتاب شریف اصول کافی در مورد امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام/روایت شماره 5 از جلد اول صفحه ی 192 و همه ی راویان این روایت از بزرگان تاریخ شیعه هستند و شکی در وثاقت آنها نیست/امام صادق علیه السلام به ابا یعفور میفرمایند: يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ فَنَحْنُ هُمْ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ فَنَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ الْقَائِمُونَ بِذَلِكَ. امام صادق (علیه السلام) فرمود: اى پسر ابى يعفور، به راستى خدا يگانه است، يگانگى پيرايه او است، در كار خود يكتا است، آفريدگانى را آفريد و آنها را براى اين كار سنجيد و اندازه گرفت، اى پسر ابى يعفور ما هم آنان هستيم، ما حجتهاى خدائيم در ميان بندگانش و خزانه دار علم او هستيم و قائم بر اين كاريم. آنجایی که موضوع بحث ما است که حضرت میفرمایند:ای ابا یعفور ما اهل بیت حجت های خدا در روی زمین هستیم , حجت های خدا بر بندگان خدا ,ای ابا یعفور ما خزان علم الهی هستیم و ما خزانه دار علم خداوند هستیم/این احادیث صراحت دارد در اینکه اهل بیت علیهم السلام با سایر مردم تفاوتهای اساسی دارند , آنها خودشان را حجت خدا بر مردم میدانستند و مطمئنن اهل بیت علیهم السلام حرف خلاف قرآن نمی زدند و سند روایت صحیح است و این روایت امامت اهل بیت علیهم السلام را از طریق اهل بیت با سند صحیح نقل میکند
|
- جزئیات
- ابن تیمیه اعتقادش این بوده که نزول خدا مثل نزول انسانهاست و خودش در دمشق روی منبر وقتی صحبت میکرده است گفته نزول خدا مثل نزول من است و بعد چند پله از پله های منبر می آید پایین و میگوید خدا اینجور نازل میشود/ابن حجر عسقلانی کتابی دارد به نام الدرر الکامنه فی اعیان مأة ثامنه که شرح حال بزرگان اهل سنت در قرن هشتم هست که ابن تیمیه هم متوفی 728 از بزرگان قرن هشتم هست , السفر الأول صحفه ی 153 به بعد مطالبی را نقل میکند از الاُقشهری در باره ی ابن تیمیه و مفصل است تا میرسد به صفحه ی 154 و این مطلب که ابن تیمیه گفته است امیرالمؤمنین علی علیه السلام در هفده جا نعوذ بالله اشتباه کرد , علمای اهل سنت در مقابلش ایستادند,اینکه تعصب داشت به حنابله ,و به اشاعره فحش میداد حتی به غزالی فحش داد و مردم به او حمله کردند و کتکش زدند و میخواستند او را بکشند,تا آنجا که ابن تیمیه را می آورند محاکمه کنند و میرسند به بحث نزول اینکه ابن تیمیه گفته بود خدا از آسمان هفتم از عرش یا کرسی نازل میشود و به مردم نشان میدهد که 2 طبقه از طبقات منبر را می آید پایین و میگوید اینجور نزول میکند و بعداز این حرف به او گفتند تو جزء مجسمه هستی (جسمیت قائل شدن برای خدا)او را محاکمه کردند و انداختنش زندان/و بعد بحث توسل را مطرح کرده است و بحث زیارت قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و از این دست مسائل/ و شرح حال الاُقشهری در همین کتاب درر الکامنه هست جلد سه صفحه ی 309 در قونیه در سال 665 به دنیا آمده و سال 731 هم از دنیا رفته است/ شخص بعدی که خیلی مشهور است ابن بطوطه هست در سفرنامه اش ,تحقیق شیخ محمد عبد المنعم العریان دار الإحیاء العلوم لبنان چاپ کرده است چاپ اول سال 1407 قمری نقل میکند حکایت ابن تیمیه را میگوید در دمشق یکی از بزرگان حنابل بوده است و در علوم متعدد صاحب نظر بوده است ولی کمی عقلش مشکل داشت/یکی از حرفهایی که ابن تیمیه میزد این بود که خدا نازل میشود به آسمان دنیا همانگونه که من دارم پایین می آیم و یک یا چند درجه از منبر آمد پایین/ آقای عبد الحی کتانی در کتاب فهرس الفهارس با تحقیق دکتر احسان عباس در جلد اول این کتاب چاپ دارالغرب السلامی بیروت چاپ دوم سال 1402 قمری در صفحه ی 277 نقل میکند که از زشت ترین حرفهایی که از ابن تیمیه نقل شده است در بحث حدیث نزول است که خدا نازل میشود در نیمه ی سوم شب مانند نزول من از منبرم و این مطلب را ابن بطوطه در رحله ی خودش(سفر نامه) نقل میکند که خودش دیده ابن تیمیه یک پله از پله های منبر را آمده پایین در زمان خطبه خواندنشو گفته خدا این گونه پایین می آید/و قاضی ابو عبدالله مقری کبیر او هم در سفرنامه اش نقل کرده است اسم کتاب او نظم اللآالی فی سلوک فی سلوک الأمالی است که در بیان شرح حال دو تن از اساتیدش که پسران تلمسانی بودند و رحله داشتند(سفرنامه)نقل میکند این دونفر با ابن تیمیه مناظره کردند و هر دو بر او پیروز شدند و این شکست باعث شد او را به زندان بیاندازند و حرفهای بسیار زشتی میزده است از جمله اینکه حدیث نزول بر ظاهر خودش باید حمل شود و گفته بود خدا به آسمان دنیا نازل میشود مانند نزولی که من دارم و مانند پیایین آمدن من از یکی از طبقات و پله های منبر خدا همینگونه پایین می آید و آن دو نفر با او مناظره کردند و شکست خورد و باعث شد به زندان بیافتد
|
- جزئیات
- شخص سنی:در خصوص آیه ی 100 سوره ی توبه آیه ی 117 مکمل این آیه هست/سابقون الأولون همان از مهاجر و انصار هستند /آیه ی 74 سوره ی انفال را نگاه کنید/ کارشناس:شما میخواهید بگویید آیه 74 انفال مربوط به صحابه است؟ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا /دقت کنید چند قید دارد و به هیچ وجه برای تمام صحابه نمیشود اینها را ثابت کرد/اولین قید ایمان است شما باید ثابت کنید که مقصود اسلام است که دلیلی برای آن ندارید /دوم هجرت ,در مقدمه ی صحیح بخاری میگوید کسی که هجرتش به سمت دنیا باشد او در واقع هجرت فی سبیل الله نکرده است و تعدادی از صحابه به خاطر عشق به یک زن و به امید ازدواج با او هجرت کردند/این را اهل سنت مطرح کرده اند و با اینکه از اهل مکه بودند واز نظر شما مهاجر به حساب می آیند اما مهاجر فی سبیل الله نیستند/و جاهدوا فی سبیل الله در راه خدا جهاد کرده باشند نه اینکه از جنگ فرار کنند/والذین آوَوا و نصروا , کسانی که پناه دادند و یاری کردند,خب آن انصاری که فرار کردند چه؟آنها هم یاری کردند؟اگر کسی تمام این مشخصات را داشته باشد ایمان حقه این است یعنی ایمان ثابت در دلشان/چون ما دو جور ایمان داریم مسقرّ یعنی در دل ثابت است , مستودع یعنی گاهی آن ایمان می آید و گاهی میرود ااین را شیعه هم قبول دارد اما چرا شما این آیه را برای تمام صحابه می دانید؟دلیلی برای عمومیت این آیه دارید؟ شخص سنی این آیه در باره ی 235 نفر از مهاجرین و 72 نفر از انصار است و شامل همه ی آنها میشود... کارشناس:صحابه کلا چند نفر هستند؟/شخص سنی:تا حجة الوداع صحابه حدود 120 هزار نفر هستند/کارشناس:آن تعدادی که شما گفتید را ما جمعا میگوییم 500 نفر و با 120 هزار نفر خیلی فاصله دارد/نهایتا این آیه را سلمنا در حق همان 500 نفر ثابت کردید عدالت بقیه ی صحابه را چطور ثابت میکنید؟آیا این آیا در حق آن صحابه ای که تهمت فحشا به همسر پیامبر صلی الله علیه و آله زدند هم ثابت میشود؟شخص سنی:آنها سه نفر بودند که خدا آنها را لعنت کرد/کارشناس:در کتب خود شما آمده عصبة یعنی گروهی بودند که با هم پیمان بستند/شخص سنی:خدا مارا امر کرده به تبعیت از صحابه(منظورش آیه ی100 سوره توبه است)آیه 74 انفال کمل آیه ی 100 توبه است/کارشناس:این آیا تکه گفتید اصلا دلالت کلی ندارد و شامل تمام صحابه نمی شود و مطلب دیگر کجا گفته شده آن وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ همین وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا هستند؟شخص سنی:چه کسانی نصرت دادند؟وهمه میدانیم اهل مکه بودند که مهاجرت کردند/کارشناس ما که نمیگوییم مخالف این حرفها هستیم , میگوییم شامل همه صحابه نمیشود,آن صحابه ای که فرار کردند از جنگها آنها مگر شامل جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ هستند؟شخص سنی:آیه ی 152ر سوره ی آل عمران به آنها گفته است مؤمن(وقتی از جنگ فرار کردند)/ کارشناس:152 آل عمران : مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ عده ای از شما طالب آخرت هستید بعد میفرماید آنها که طالب آخرت هستند وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ خدا بر مومنین فضل دارد کجا گفته است که همه ی شما مومن هستید؟آیه تصریح کرده گفته گروهی از شما دنیا را میخواهد و گروهی آخرت را خداوند همه شما را هم فعلا عقاب نمی کند نگفته است ذو فضل علیکم(همه شما شامل فضل خداوند هستید)برای اینکه این مشکل شما پیش نیاید گفته است علی المؤمنین یعنی برای آنها که طالب آخرت هستند , خداوند در دنیا به خاطر اینکه از جنگ فرار کردند همه ی آنها را باید عذاب میکرد اما خداوند در دنیا آنها را بخشید این را خود سنی ها هم تفسیر کرده اند چرا قسمتی از آیه را مطرح نمیکنید که عده ای طالب آخرت هستند و فعلا از عذاب گذشتیم؟چرا بدون اینها تفسیر میکنید؟عده ای دنیا طلب بودن لذا همین ها موجب شهادت حضرت حمزه علیه السلام شدند/بگوییم چون آخرش گفته مومنین پس هرچه در قرآن آمده شامل میشود نه خیر فضل خدا بر مؤمنین است/ شخص سنی آنها که فرار کردند مهاجر بودند/کارشناس:احسنت پس ما مهاجری داریم که فرار کرده , آیا این شخص واقعا فی سبیل الله جهاد کرده است؟شخص سنی مجدد میگوید خدا به همه ی آنها گفته مومن به ما ربطی ندارد/کارشناساین بحث فایده ی علمی ندارد از جایی به جای دیگر میروید و تفسیر خودتان را هم قبول ندارید , و منکم من یرید الدنیا گروهی از شما دنیا طلب هستند , و نمیگوید بر همه شما ذو فضل هستم میگوید ذو فضل علی المؤمنین قبلش میگوید بله خداوند همه ی شما را بخشید , یعنی در دنیا عذاب نکرد و الا معنی ندارد که بگوید در آخرت هم حساب و کتاب نمیکنم با اینکه در جاهای دیگر در قرآن تصریح کرده است هر کاری انجام دهند حساب و کتابش را در آخرت میبینی , فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ-وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ پس حالا که در دنیا بخشیده قطعا اینجور نیست در آخرت هم بخشیده باشد
|
- جزئیات
- مدرک این مطلب که سوره ی فجر سوره ی امام حسین علیه السلام است:از جمله در کتاب مصباح کفعمی هست که از امام صادق علیه السلام روایت شده هرکس سوره ی فجر را در نماز هایش بخواند همراه امام حسین علیه السلام خواهد بود در بهشت و این سوره سورة الحسین علیه السلام است/ همچنین در بحار الأنوار علامه مجلسی جلد 24 صفحه ی 93 به نقل از ثواب الأعمال شیخ صدوق نقل شده است که امام صادق علیه السلام میفرمایند سوره ی فجر را در نماز های واجب و نوافل بخوانید زیرا این سوره سوره ی امام حسین علیه السلام است و همچنین در چند جای دیگر بحار الأنوار نقل شده است
|
- جزئیات
- روایتی خواسته اند که آیا ائمه علیهم السلام گفته اند ما علم غیب داریم یا خیر/کتاب الفقیه و المتفقه نویسنده خطیب بغدادی و چاپ دار ابن جوزی جلد دوم با تحقیق ابو عبد الرحمن عادل بن یوسف العزازی /صفحه ی 351 روایتی را نقل میکند از ابی طفیل و میگوید شاهد بودم که علی بن ابی طالب علیه السلام خطبه می خواند و میفرمود :سوال کنید , بخدا قسم هیچ چیزی از من تا روز قیامت نمی پرسید مگر اینکه من جوابش را بشما خواهم داد. و باز با سندی دیگر نقل میکند و بعد از آن روایتی دیگر وسپس میگوید سند آن روایت اول اسنادش صحیح است و روایات بعدی یکی صحیح و دیگری حسن است آن روایت اول همه چیزش واضح است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند من تا قیام قیامت همه چی را میدانم اگر مرد هستید بیایید و سوال بپرسید ولی متاسفانه سوالاتی پرسیدند که بی ربط بود و ای کاش حضرت در زمان ما بودند و از ایشان می پرسیدیم و اینهمه مشکلات علمی را حل میکردیم/این یکی از دلایل علم غیب امیرالمؤمنین علیه السلام از کُتُبِ عامه/علم غیبی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یاد گرفته بودند و به ایشان آموخته بودند تمام اتفاقات را تا روز قیامت و پیامبر هم از خدا گرفته بودند و عالِم غیب جز خدا کسی نیست اما خداوند از علم غیب خودش پیامبرش را و پیامبر بعد از خودش حضرت علی علیه السلام و بعد از ایشان سایر ائمه علیهم السلام را آگاه کردند
|
- جزئیات
- نقد مدعی دروغین یمانی و مهدویت و امامت و نبوت و..... احمد اسماعیل بصری با نام مستعار احمدالحسن یک شخص بعثی 17 سال است دارد در بصره تبلیغ میکند به نام احمد اسماعیل , این آقا ادعا کرده فرزند امام زمان علیه السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف است , وصی امام زمان است وارث انبیاء است , امام است و معصوم است.... چرا بعضی از مردم دنبال این آقا رفتند؟علت آن جهل علمی است چون نمیفهمد امام یعنی چه/یکی از شرایط امام این است که باید اعلم زمان خود باشد باید تمام لغات و زبانهای دنیا را بلد باشد این آقا یک صحفه قرآن میخواند پنج غلط دارد زبان عربی,مبتدا خبر را بلد نیست چطور امام است؟کسی که نمیداند امام یعنی چه دچار انحراف فکری میشود/عجیب است در طول تاریخ تمام کسانی که ادعای نیابت کرده اند و ادعای امامت یا نبوت کرده اند بیرون نمی آیند چون مردم و علما از انها سوال میپرسند و رسوا میشوند/اما مجموعه ای از جاهلان را میفرستند تا برای آنها تبلیغ کنند. در زمان پدر شیخ صدوق(ره)حلاج ادعا کرد که نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام است و فرستاده ی حضرت است و بعضی ها هم طرفداری او را کردند/آمد پیش پدر شیخ صدوق ایشان گفت اگر شما از طرف حضرت هستید من ریشم را مدام خضاب میکنم خسته شده ام دستت را بگذار بر ریش من وسیاهش کن من به تو ایمان می آورم/بساطش را جمع کرد و رفت/کسی که چنین ادعایی میکند باید با معجزه و کرامت و علم بیاید/مسأله ی امامت یک مسأله ی جانبی نیست/دلیل اینها چیست برای ادعایشان؟میگویند میخوابی و خواب میبینی که من یمانی هستم و به قرآن استخاره میکنی اگر خوب آمد میشوم امام تو اگر اینطور باشد همه میتوانند ادعا کنند...امامت به این عظیمی را آیا در خواب باید دید؟ حضرت ابراهیم علیه و علی نبینا السلام نبی بودند,رسول بودند,خلیل الله بودند ,در تمام زندگی خداوند از ایشان امتحانات زیادی گرفت و بعد از اینکه موفق شد خدا مشرفش کرد به مقام امامت (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا) این امامت است, آیا با خواب ثابت میشود؟ اما وقتی جهل در جامعه باشد اگر یکی بگوید حتی خدا هست , مردم میروند دنبال او /این همه مسیحی منتظر حضرت عیس علی نبینا و آله و علیه السلام هستند امام تا بحال شنیده اید کسی بگوید من عیسی مسیح هستم؟چرا چون مردم او را میبرند قبرستان میگویند مانند عیسی مرده زنده کن و نمیتواند ثابت کند...
|
- جزئیات
- فهم ابو حنیفه از دین ابو حنيفه با امام صادق عليه السّلام هم خوراك شد و چون آن حضرت دست از غذا كشيد گفت: سپاس خدا را پروردگار جهانيان بار خدايا اين از تو و از رسول اللّٰه است، ابو حنيفه گفت:اى ابا عبد اللّه با خدا شريك آوردى امام فرمود: واى بر تو خدا در قرآنش فرمايد: وَ مٰا نَقَمُوا إِلاّٰ أَنْ أَغْنٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ «و كينه‌اى نداشتند جز اينكه بى‌نيازشان كرد خدا و رسولش از فضل خود،74-التوبه» و در جاى ديگر فرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ سَيُؤْتِينَا اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ «و كاش خشنود بودند بدان چه خدا و رسولش براشان آرند و گفتندى:بس است ما را خدا،البته بدهد بما خدا از فضل خود و هم رسولش،59-التوبه» ابو حنيفه گفت:گويا من هرگز اين دو آيه را نخوانده بودم. وسائل الشیعة ج۲۴ ص۳۵۱
|
- جزئیات
- عنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ لاَ تَلُومَنَّ اَلنَّاسَ عَلَى حُبِّكَ فَإِنَّ حُبَّكَ مَخْزُونٌ تَحْتَ اَلْعَرْشِ وَ لاَ يَنَالُ حُبَّكَ مَنْ يُرِيدُ إِنَّمَا يَتَنَزَّلُ مِنَ اَلسَّمَاءِ بِقَدَرٍ. مردمی که تو را دوست ندارند ملامت نکن و ناراحت نشو زیرا محبت تو گنجی است تحت عرش الهی و این طور نیست که هر کس بخواهد ،بتواند تو را دوست داشته باشد خداوند محبت تو را در قلب کسی قرار می دهد که او را دوست دارد و اراده کرده است بشارة المصطفی (ص) ج۱ ص۱۶۵ بحار الأنوار ج۳۹ ص۲۸۶
|
- جزئیات
- مجری:در باره ی روایتی پرسیده اند که ابوسفیان به قبر حضرت حمزه علیه السلام لگد زد... حجت الإسلام ابوالقاسمی:دو عبارت داریم درالإمتاع و المؤانسة /روایتی را نقل میکند با این متن که میگوید :دیدند که ابوسفیان کنار قبر حضرت حمزه علیه السلام ایستاده است و میگوید با ما جنگیدی بر سرِ قضیه ای اما آخرش به دست خود ما رسید(نعوذ بالله یعنی تو بر سرِ خلافت با ما جنگیدی و دعوا بر سرِ دین اسلام نبود)و عبارت دیگر از ابن ابی الحدید نقل شده است در شرح نهج البلاغه جلد 16 صفحه 81 :در زمان عثمان گذر ابو سفیان به قبر حضرت حمزه علیه السلام افتاد و با پا به قبر حضرت حمزه زد (جالب اینجاست در کتاب و برنامه یک فاصله بین ضر و به گذاشته اند تا با جستجو مشخص نشود)و میگوید یادت است دیروز مارا با شمشیر مجبور کردی بیاییم وارد این امر شویم(اسلام)امروز بچه های ما با آن بازی میکنند (خلافت به دست فرزندان ما رسیده است)
|
- جزئیات
- سوال مجری:کارشناس وهابی بیان میکند که فرار از جنگ یکی از موبقات سبع است(مشهور آنها را به هفت گناه بزرگ معنی کرده اند که در اصطلاح حدیث به آنها " موبقات " گفته می شود. و موبقات عبارتند از: 1 شرک به خدا 2 سحر 3 قتل نفس محترمه 4 خوردن مال یتیم 5 فرار از جنگ در حال جهاد 6 تهمت زنا به زنهای پاکدامن.7.خوردن ربا)و شخص برای همیشه در جهنم باقی میماند/ابتدا بفرمایید چنین روایتی را داریم یا خیر؟و اینکه تکلیف اصحابی که در جنگهای مختلف فرار کرده اند چیست زیرا اسناد معتبری در این زمینه وجود دارد؟زیرا نتیجه میگیریم اگر چنین باشد آنها برای همیشه در جهنم هستند. حجت السلام ابوالقاسمی:این را همین افرادی که ادعا میکنند تمام صحابه عادل هستند باید جواب دهند, آنها ادعا میکنند هرکسی که فرار از جنگ انجام دهد مرتکب گناه کبیره شده است و جایش در جهنم است/آیه ای هم داریم:وَمَن يُوَلِّهِم يَومَئِذٍ دُبُرَهُ إِلّا مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ أَو مُتَحَيِّزًا إِلىٰ فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأواهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئسَ المَصيرُ(سوره ی انفال آیه ی 16)هرکس از جنگ فرار کند اما قصدش یک نیرنگ نظامی نباشد غضب خداوند را برای خودش خریده و جایگاه او جهنم است و بد جایگاهی است/مطلب کاملا مشخص است , بحث این است چه کسانی از جنگ فراری هستند؟اگر جنگ احد را مطرح کنیم میگویند خدا بخشیده است و ما میگوییم آن آیه که در آنجا مطرح میکنند تفسیر دیگری دارد و خداوند نبخشیده است/حالا ما سراغ آن جنگ نمیرویم , جنگهای دیگری را میگوییم که در آیات قرآن و روایات اهل سنت هم آمده است /از جمله اینها یکی از روایات , به سند معتبر ابی لیلی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل میکند:حضرت میفرمایند یاابا لیلی در خیبر با ما نبودی؟میگوید بله با شما بودم ,حضرت فرمودند:پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابوبکر را فرستاد و رفت و شکست خورد و زود برگشت/حاکم میگوید صحیح الإسناد است ذهبی هم میگوید این روایت صحیح است/ شما اهل سنت گفته اید هرکسی که فرار بکند در جهنم جاودانه است این روایت را چه میگویید؟در مستدرک حاکم آمده است ابوموسی حنفی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل میکند:پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خیبر رفتند در آنجا که دسیدند عمر را به همراه عده ای فرستادند چیزی نگذشت که عمر و اصحابش همه شکست خوردند و برگشتند عمر به آنها میگفت شما ترسیدید و فرار کردید و آنها میگفتند تو ترسیدی و فرار کردی/ الآن ما حرف کدام صحابه را قبول کنیم؟بگوییم همه راست گفتند که عمر فرار کرده(پس جایش در جهنم است)یا بگوییم همه دروغ گفته اند و عمر راست گفته؟(شما که میگویید همه صحابه عادل هستند)حاکم گفته است این حدیث صحیح الإسناد است ذهبی هم در تلخیص گفته صحیح است. جالب اینجاست همین روایت را در جامع الأحادیث سیوطی نقل کرده است جلد 16 صفحه ی 135 میگوید وقتی اینها برگشتند پیغمبر علیه السلام خیلی خشمگین شدند و گفتند کسی را خواهم فرستاد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند ,آنقدر میجنگد تا پیروز شود و فرار کنند نیست حضرت که این را گفتند همه گفتند ما را بفرستید پیغمبرصلوات الله علیه فرمودند که علی علیه السلام کجاست؟گفتند که چشم درد دارد تا انتهای روایت که همه شنیدند که حضرت رفتند و فتح کردند و سیوطی میگوید این روایت را بزّار نقل کرده و سند آن حسن است یعنی معتبر است/ همین روایت را متقّی هندی در کنزالعمال نقل کرده است در جلد 10 صحفه ی 209 او هم میگوید سند روایت حسن است/یعنی خود پیغمبر صلوات الله علیه میگوید اینها فراری هستند/سوال میپرسیم:با سند معتبر در کتب شما آمده علاوه بر بدر و احد در غیر از بدر و احد خلفای شما فرار کرده اند و یا اینکه خلیفه ی دوم بعد از جنگ بدر شراب خورد و برای دایی خود ابوجهل گریه کرده است این را کتابهای خودتان نقل کرده است جواب بدهید؟ بحث فارا خلفای شما در جنگ احد را علمای شما در کتب رجالی نقل کرده اند و شماها قبلا بار ها گفته اید طبق قواعد خودتان چیزی که در کتب رجالی شما بیاید صحیح است و نیاز به بررسی سندی ندارد/فرار ابوبکر را مزّی در تهذیب الکمال جلد 13 صفحه ی 417 در ترجمه ی طلحه آورده است /ذهبی در تاریخ الإسلام جلد 2 صفحه ی 191/صفدی در الوافی بالوفیات جلد 16 صفحه ی 273/یا بگویید حرف اشتباهی زده اید و قواعد خود را قبول ندارید یا اقرار کنید به فراری بودن خلفای خود و اینکه گناه کبیره انجام داده اند و جزء موبقات سبع هست این کار و تا ابد در جهنم باقی میمانند.
|
- جزئیات
- شرح مسند ابی حنبفه ج 1 صحفه 526 ملا علی قاری /وقتی حضرت حمزه علیه السلام شهید شدند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شروع کردند به گریه کردن و به طوری که از گریه غش کردند و شروع به نوحه سرایی کردند که در متن میبینید/ای حمزه ای عموی پیامبر ای حمزه ای شیر پیغمبر ای کسی که کارهای خوب انجام میداد , ای حمزه ای کاشف الکرب(مورد توجه کسانی که میگویند چرا میگویید کاشف الکرب و بدعت است)ای حمزه ای کسی که از پیغمبر همواره دفاع کرده ای (سلام الله علیهما)
|
|
|
- جزئیات
- منکر فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام شدند که چه کسی گفته جای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خوابیدن فضیلت است؟جوانان ما هم اگر بودند میرفتند جای پیغمبر علیه السلام میخوابیدند /خداوند نعوذ باالله نفهمید که آیه ی 207 سوره ی بقره را ذیل این فداکاری حضرت نازل میکند؟این همه روایاتی که در این باب است و حضرات معصومین علیه السلام فرموده اند چیست؟که آن شبی که حضرت علی علیه السلام به جای پیغمبر علیه السلام خوابیدند , آن چنان نزد خدا عظمت دارد که اگر ثواب یک نفس ایشان در لیلة المبیت را روز قیامت بین تمام اهل محشر قسمت کنند هیچکس جهنم نمیرود این کلام امام باقر علیه السلام است در کافی مرحوم شیخ کلینی/کتمان فضائل امیرالمرمنین علیه السلام به این آشکاری؟
|
