اهل تسنن

نوع رسانه
3:48
تفسیر علمای اهل تسنن از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله "حسین منی و انا من حسین" - حجت الاسلام رفعتی نائینی
تفسیر علمای اهل تسنن از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله "حسین منی و انا من حسین" - حجت الاسلام رفعتی نائینی
2,048 بازدید
1
جزئیات
کتاب فیض القدیر شرح جامع الصغیر سیوطی است که علامه مناوی نوشته است/در جلد سوم این کتاب صفحه 388 در ذیل روایت که شرحی انجام میدهد جالب است/در شرح روایت حسین منی و انا من حسین , احب الله من احب حسینا ,الحسن و الحسین سبطان من الأسباط...(سلام الله علیهما) در شرح آن از قاضی که از علمای بزرگ اهل سنت است نقل میکند : حسین منی و انا من حسین علیه السلام که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرموده است این جمله را همینجوی نفرموده بلکه از طریق وحی با خبر شده است که مردم چه بر سر حسین بن علی علیهما السلام می آورند و مخصوصا این جمله را بیان کرده اند گویا در این جمله رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)میخواهند بفرمایند هیچ فرقی بین من وحسین(علیه السلام)نیست و ما یکی هستیم,هرکس من را قبول دارد حسین علیه السلام را باید قبول داشته باشد و هرکس با حسین علیه السلام بجنگد بامن جنگیده است/رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میخواستند به مردم بفهمانند من و حسین علیه السلام مانند یک شیء واحد هستیم و یکی هستیم/این عالم سنی میگوید مانند شیء واحد هستند و پیامبر میخواسته بفهماند که بعد از من مبادا با علی علیه السلام و اولاد او در بیوفتید , همانطور که محبت من واجب است محبت حسین علیه السلام واجب است همانطور که جنگیدن با من و تعرض به من حرام است حسین علیه السلام هم مانند من است و این مطلب را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تاکید کرده اند با ادامه ی فرمایش , أحب الله من أحب حسینا ,خدا دوست میدارد آنکسی را حسین علیه السلام را دوست داشته باشد دوست داشتن حسین علیه السلام دوست داشتن رسول خداست و دوستی با رسول خدا دوستی با خداست
نوع رسانه
0:41
هاشم زهی - ابوبکر وعمر و عثمان علی را می کشتند بهتر از این بود که ابن ملجم با شمشیر بر سرش بزند
هاشم زهی - ابوبکر وعمر و عثمان علی را می کشتند بهتر از این بود که ابن ملجم با شمشیر بر سرش بزند
2,013 بازدید
2
جزئیات
کارشناس و مفتی وهابی میگوید:اگر حضرت علی علیه السلام را تِرور میکردند می ارزید و بهتر از آن بود که ابن ملجم ایشان را شهید کند/اگر بنا بود حضرت علی علیه السلام به دست ابوبکر و عمر و عثمان ترور میشدند اسلام به این فلاکت نمی افتاد /پس ترور حضرت علی علیه السلام باید روز اول انجام میشد که اسلام جان میگرفت نه اینکه ابوبکر و عمر و عثمان بیایند اسلام عمری را بنا بگذارد و یک میلیارد و پانصد میلیون نفر مسلمان باشند و بعد حضرت علی علیه اسلام اعلام کند که من خلیفه هستم/تاخیر البیان عن وقت حاجته لایجوز.... در پاسخ باید گفت:اجمالا این قاعده در امور فقهی است و ربطی به اینجا ندارد....مطلب دیگر اینکه بله بارها خواستند حضرت علی علیه السلام را ترور کنند ولی نتوانستند شاخص ترین آن جریان خالد بن ولید است(1) وقتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مخفیانه دفن شد، و تنفّر و نارضایتی ایشان از اهل سقیفه، بر همگان آشکار شد، این مسأله آبرو و حیثیت حکومت غاصبِ وقت را زیر سؤال برد و اثر منفی در میان مردم گذاشت. و از طرفی مظلومیّت و حقانیت حضرت علی(علیه السلام) و جنایت اهل سقیفه برای مردم ثابت شد که این نارضایتی دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تا حدی بوده که حتی برای تشییع پیکر مطهرش، اجازه شرکت به آنان را هم نداده است/لذا غاصبین در یک شورای توطئه آمیز به این نتیجه رسیدند که حضرت علی(علیه السلام) باید ترور شود/آنان بر این عقیده بودند که تا زمانی که حضرت علی(علیه السلام) زنده است، ما از حکومت و سلطنت سودی نمی بریم/و حتی امکان دارد ایشان با مقبولیتی که در عموم مسلمانان دارد، مردم را علیه حکومت غاصب بشوراند.پس نقشه ترور حضرت(علیه السلام) را کشیدند آن هم در حال نماز صبح که هوا تاریک است و قهراً قاتل شناخته نخواهد شد.بدین منظور خالد بن ولید را نامزد این جنایت هولناک نمودند خالد نیز اعلان آمادگی کرد و از ابوبکر و عمر پرسید: چه زمانی او را بکشم؟ابوبکر گفت:وقتی من نماز صبح را تمام کردم، گردن علی را بزن/پس برای این کار، در مسجد کنار علی(علیه السلام) بنشین(2)/پس قرار بر این شد که وقتی ابوبکر سلام نماز را گفت، بلافاصله این ترور صورت بگیرد.اسماء بنت عمیس، که در این تاریخ همسر ابوبکر بود، از پشت پرده این توطئه با خبر بود، جریان را از طریق کنیزش به اطلاع امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) رسانید.حضرت فردای آن روز بدون نگرانی در مسجد حاضر شد.ایشان در مسجد حاضر شد و پشت أبی بکر ایستاد و نماز را فرادی خواند!(3)حضرت علی(علیه السلام) ملاحظه کرد که خالد با شمشیر و آمادگی کامل در کنار او نشست./ابوبکر شروع به خواندن نماز کرد.وقتی به سلام نماز رسید، در گفتن سلام پایانی نماز دچار تردید شد و قدری مکث کرد/او در این حین عواقب این کار را سنجید و نگران عکس العمل مردم و خطرِ آتی آن و حتی احتمال در خطر بودن جانش را در نظر گرفت، لذا تشهد نماز را چندین بار تکرار کرد و سلام نگفت!سرانجام قبل از خواندن سلام نماز سه مرتبه خطاب به خالد گفت:یا خَالِدُ لَا تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُک/ای خالد! آنچه را که به تو دستور داده ام، انجام نده/و سپس گفت:اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ و از نماز فارغ شد!(4) حضرت علی(علیه السلام) در این هنگام متوجه شد و بلافاصله به خالد حمله کرد و شمشیر او را از دستش گرفت و وی را به زمین کوبید و روی سینه اش نشست و به او فرمود:ای خالد! ابوبکر چه چیزی را به تو امر کرده بود؟خالد گفت: ابوبکر دستور داده بود تا گردن تو را بزنم/امام(علیه السلام) فرمود: آیا تو این کار را می کردی؟!خالد گفت: آری به خدا قسم! اگر او قبل از سلام نماز نگفته بود که او را نکش، همانا تو را کشته بودم/حضرت فرمود:دروغ گفتی! مادر نباشد تو را، کسی که بخواهد این کار را با من انجام دهد./سپس حضرت(ع) خواست خالد را بکشد و خالد نیز در حال گریه و التماس بود که مسلمانان حاضر، جلو آمدند تا خالد را نجات دهند، ولی مقدور نشد!/سرانجام ابن عباس و حاضرین او را به قبر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سوگند دادند و گفتند:ای اباالحسن(علیه السلام)! خدا را، به حق صاحب این قبر، او را نکش و رها کن!(5)با این قسم، حضرت علی(علیه السلام) خالد را رها کرد و توطئه قتل این گونه بر همگان فاش شد و این جریان لکه ننگ دیگری بود بر کارنامه اهل سقیفه و غاصبین حکومت! در نقلی نیزه را مانند شال دور گردن او پیچیدند و بعد از چند روز تلاش نتوانستن کسی ان را باز کند و دست به دامان حضرت شدند و ایشان مانند داوود نبی علی نبینا و آله و علیه السلام که آهن بر دستانش مانند موم بود ,نیزه را تکه تکه کردند... این مطالب تاریخی به کنار , چطور میشود بالاترین صحابه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و داماد ایشان که آیه ی تطهیر و سوره ی هل اتی و عادیات برای ایشان نازل شده است و با آنهمه کمک به اسلام در جنگها که داشتند که اگر ایشان نبودند اینقدر اسلام قدرتمند نمیشد را به راحتی بخواهند ترور کنند و وهابیون شبکه ی کلمه این کار را توجیه کنند و خوب جلوه دهند؟اتفاقا اسلام را خلفای شما نابود کردند که یوم انذار و غدیر خم را نادیده گرفتند و برای حکومت دنیوی آخرت مردم را با فریبشان و گاهی با زور و ارعاب نابود ساختند و اسلام اصیل را تبدیل به اسلام عمری کردند... -------------------------------------------------- 1)الانساب سمعانى: 3 / 95. 2)علل الشرایع شیخ صدوق، ج۱، ص۱۹۲ 3)تفسیر قمی، ج۲، ص۱۵۹ 4)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ۱۳۶ 5)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص
نوع رسانه
1:52
این چه عدالتی است که با هیچ گناهی از بین نمی رود؟
این چه عدالتی است که با هیچ گناهی از بین نمی رود؟
2,608 بازدید
1
جزئیات
در بین صحابه روایت شده کسانی مرتکب گناه کبیره شده اند ,زن صحابیه آمد خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و گفت ای رسول خدا حُکم شرعی را بر من اجرا کنید من مرتکب زنا شده ام و حکم شرعی بر او اجرا میشود اما از شرافت و کرامت و جایگاه والای صحابه , این شخص نمی افتد/حتی صحابه در جنگها بنا بر طبیعت بشری خودشان مواردی پیش آمد که فرار کردند ,فرار از جنگ گناه بسیار بزرگی است مگر اینکه یک تاکتیک نظامی باشد آنطور که در قرآن تصریح میشود/بعد شیعیان عدالت و شرافت صحابه را زیر سوال میبرند و میگویند اینها از جنگ فرار کرده اند... جالب است صحابه هر گناهی حتی زنا کرده باشند و فرار از جنگ کرده باشند میگویند آنها عدالت دارند و خدا آنها را بخشیده و در قرآن آمده است.باید گفت که آن آیات فقط برای آن اشخاصی بود که به جمع کردن غنائم پرداختند و پست خود را در جنگ احد رها کردند آنها را بخشیده اند در این دنیا , نه اینکه همه را /و جدا از آن , جنگ خیبر را چه میکنید که هنوز به قلعه نرسیده فرار کرده اند در چند روز متوالی؟و کجای قرآن دارد که صحابه گناه کبیره بکنند باز از عدالت و شرافت ساقط نمی شوند؟میخواهید خطاکار بودن و فرّار بودن و شارب الخمر بودن و زناکار بودن خلفایتان را بپوشانید دست به جعل مفاهیم قرآن نزنید/نعوذ بالله آیا این از عدالت و حکمت و شریعت خداوند خارج نیست که صحابه هر گناهی بکنند بعد باز مردم به آنها اقتدا کنند و از عدالت خارج نشوند و راهنمای مردم باشند؟پس فرق صحابه ای که نه گناه میکردند نه فرار با اینها چیست؟این از حکیم علی الإطلاق بودن خداوند خارج است...
نوع رسانه
8:23
امام حسین شهید به حساب نمی‌آید زیرا با یزید بیعت نکرده بود و باید کشته می‌شد - جواب ذوالفقار مغربی به این ناصبی نجس
امام حسین شهید به حساب نمی‌آید زیرا با یزید بیعت نکرده بود و باید کشته می‌شد - جواب ذوالفقار مغربی به این ناصبی نجس
2,862 بازدید
4
جزئیات
اهل سنت به خصوص وهابیت قیام بر علیه حاکم امت حتی مانند یزید فاسق ,قاتل, زناکار, ناکح با محارم ,میمون باز و مشروب خور را جایز نمی دانند و از این طریق شهادت امام حسین علیه السلام را رد میکنند و میگویند ایشان باید کشته میشده چون بر خلیفه ی وقت خروج کرده است حتی نحوه شهادت ایشان را عادی جلوه میدهند و زیر سوال میبرند.ذوالفقار مغربی بسیار کوتاه و شیوا جواب میدهد اما جوابی که باید اضافه شود این است که اصلا چه کسی گفته یزید خلیفه بوده؟وقتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام طبق رسوم خود اهل سنت با اجماع مردم به خلافت رسیدند معاویه را از حکومت شام عزل کردند اما او زیر بار نرفت و بنا به جنگ گذاشت و صفین پیش آمد و معاویه و عمروعاص از ترفند قرآن سر نیزه کردن استفاده کردند وبا حماقت مردم آنها را ترغیب به حَکَمیّت کردند و در ماجرای دومة الجَندل ابو موسی اشعری با حماقت و نا داوری حضرت امیر علیه السلام را از خلافت عزل کرد در حالی که فریب عمرو عاص را خورده بود و فکر میکرد او هم معاویه را از خلافت عزل میکند این در حالی بود که این کار از نظر خلیفه ی وقت یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشروعیت نداشت و راضی به این امر نبودند و طبق نظر خود اهل سنت اجماع با ایشان بود وخلافت حق ایشان بود و نیاز به حَکمیت نبود و عمرو عاص و ابوموسی شأنیتی برای حَکَمیت نداشتند , اصلا خلافت متعلق به حضرت امیر بود طبق قانون خودشان و معاویه خروج و قیام کرده بود و از بیعت سر باز زده بود, فتنه ها و مکرها و بی دینی های معاویه و عمروعاص هم به کنار/اختلافات بین دو دولت شام و عراق ادامه داشت پس مشخص است اتفاق امت در خلافت معاویه نبوده است/ عجیب است که خروج جملیان و اهل صفین بر حضرت علی (علیه‌ السلام) را خروج بر خلیفه بر حق نمی‌دانند و قیام امام حسین (علیه‌ السلام) در مقابل انسان پَستی چون یزید را خروج بر خلیفه و عامل اختلاف معرفی می‌کنند! حال صرف نظر از پَستی یزید و عدم مشروعیت خلافت وی از سوی شیعیان باید به این سوال جواب داد که آیا خلافت وی با معیارهای اهل سنت سازگار بوده است؟/معیار اهل سنت بر مشروعیت خلافت خلفا این است که اهل حِل و عقد خلافت وی را پذیرفته باشند، ولی می‌بینیم علاوه بر امام حسین (علیه ‌السلام) صحابه دیگری که مورد احترام اهل سنت هستند از بیعت با یزید سرپیچی می‌کنند و حتی عبدالله بن زبیر هم‌ زمان با یزید اعلام خلافت می‌کند.[1]/در ماجرای آتش بس(هدنه)که تعبیر به صلح شده است در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام بنا بر مفاد صلح‌ نامه ی امام حسن (علیه ‌السلام) با معاویه، معاویه باید پس از خود حکومت را به حسن بن علی (علیهماالسلام) واگذار می‌کرد[2] و اگر ایشان نبودند به امام حسین علیه السلام واگذار میشد و بنابر نقلی به شورا گذاشته میشد و انتخاب یزید به عنوان جانشین، بر خلاف مفاد آن معاهده بود/حتی وقتی معاویه به مدینه رفته و زمینه را برای خلافت یزید آماده می‌کرد، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن زبیر، نقش امام حسین (علیه‌السلام) را به وی متذکر شدند[3] و عبدالله بن عمر نیز گفت اگر بنا بود خلافت موروثی باشد، من باید خلیفه می‌شدم، نه تو.[4]کسانی ‌که با این استدلال حکومت یزید را مشروع می‌دانند، آیا حاضرند عبدالله بن زبیر را تخطئه کنند و وی را به دلیل عدم بیعت با یزید و حتی خروج علیه یزید مهدورالدم بدانند یا هم‌ چنان وی را جزء صحابه پیامبرصلی‌الله‌علیه‌ وآله و سلم و عادل و شامل اصحابی کالنجوم می‌ دانند؟از همان زمان مطرح شدن ولیعهدی یزید، افراد زیادی با این امر مخالف بودند از جمله امام حسن مجتبی علیه السلام، سعد بن ابی الوقاص و عایشه و هر سه را معاویه مسموم کرد تا راه را برای خلافت یزید باز کند. پس از به خلافت رسیدن وی نیز، افرادی از جمله عبدالله بن عمر و عبدالله بن زیبر نیز مخالف بودند اما خطر آنان به اندازه خطر امام حسین علیه السلام نبود. و با وجود امام حسین علیه السلام و موقعیتی که داشتند آنان خود به خود بعد از امام قرار می گرفتند. عجیب است که در مقابل اعمال عبدالله بن زبیر سکوت می‌کنند اما امام حسین علیه‌السلام را مقصر می‌پندارند! چطور می‌شود یزیدی که علاوه بر به شهادت رساندن امام حسین (علیه‌ السلام)، کشتار بی ‌رحمانه مردم مدینه[5] وحلال کردن مال و جان و ناموس مسلمانان به مدت سه روز بر لشگریانش در مدینه و آتش زدن خانه خدا[6][7] را در پرونده سیاه خود دارد مشروع باشد و امام حسین (علیه‌ السلام) که بر علیه چنین جنایتکاری قیام کرده است مقصر باشد؟ --------------------------------------------------------------------------------- [1]. اخبارالطوال/ترجمه،ص:310 [2]. امامت‏ و سياست/ترجمه،ص:188 [3]. همان،ص:195 [4]. همان:ص196 [5]. همان،ص:224 [6]. امامت ‏و سياست/ترجمه،ص:224/ احمد بن یحیی بلاذری، انساب ‌الاشراف، ج۴، قسم۲، ص۳۸ـ۳۹. الاحمد بن اسحاق یعقوبی ، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۰ـ۲۵۱. مسعودی، مروج، ج۳، ص۲۶۷. [7]. کامل ابن اثير ج 4 ص 123.
نوع رسانه
2:23
ترور پیامبر - پرده برداری از توطئه ای که ناکام ماند - حجت الاسلام عباسی
ترور پیامبر - پرده برداری از توطئه ای که ناکام ماند - حجت الاسلام عباسی
2,154 بازدید
1
جزئیات
آیه ی مهمی در سوره ی تحریم که اشاره به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مقابل ایشان دارد برخی این آیه را در باره تصمیم به ترور پیامبر توسط همسران ایشان دانسته اند/حتما تا حالا سوره ی تحریم را خوانده اید , خدای متعال در این سوره حرف از سری از اسرار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زده است که وقتی با یکی از همسرانشان مطرح کرده است آو آن سرّ را افشا کرد و به همسر دیگر پیامبر آن سرّ را گفت و بر ملا شد این سرّ , در منابع اهل سنت و شیعه آمده است (صحیح بخاری جلد 2 و جلد 4) که آن همسران پیامبر حفصه و عایشه بودند/نتیجه این است که خدای متعال پیامبرش را از افشاء سرّ باخبر میکند و بعد از آن تحدید میکند همسران پیامبر را که اگر بخواهید در مقابل پیامبر بایستید و اگر بخواهید توطئه در مقابل پیامبر داشته باشید و بر اساس نظر بعضی از افراد و روایات(تفسی قمی و البرهان)اگر بخواهید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ترور بکنید ,خدای متعال و جبرئیل و صالح المؤمنین(مجمع البیان) که امیرالمؤمنین علی علیه السلام است یاور پیامبر خواهند بود/چه سرّی هست که اینقدر اهمیت دارد که وقتی آن را بر ملا میکنند خدای متعال در قرآن به آن اشاره میکند و به پیامبرش اطلاع میدهد و پیامبر با انها برخورد میکند/چرا بعد از افشاء این سرّ آنها به فکر مقابله و توطئه در مقابل پیامبر می افتند؟حتما مسأله ی مهمی است چرا که در منابع آمده است ,مسأله خلافت بعد از پیامبر در این سرّ مطرح شده است(تفسیر قمی)و در منابع دیگری آمده که مسأله ی ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است , چرا که اگر قرار بود مقصود از خلافت شخص دیگری باشد حتما و حتما موجب خوشنودی اینها باید میشد و نیازی به توطئه بر علیه پیامبر نبود...
نوع رسانه
1:46
خشم امیرالمومنین علیه السلام از جسارت خلفا برای نبش قبور و پیدا کردن قبر حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها - حجت الاسلام ابوالقاسمی
خشم امیرالمومنین علیه السلام از جسارت خلفا برای نبش قبور و پیدا کردن قبر حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها - حجت الاسلام ابوالقاسمی
2,228 بازدید
3
جزئیات
در کتاب هدایة الکبری خصیبی آمده است که در آنجا راجع به دفن مخفیانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها و خطر برای قبر حضرت عبارتی را مطرح میکند ,همان که از اهل سنت نقل کردیم /در صفحه ی 179 میگوید ابوبکر گفت بگویید از زنهای مسلمین کسی بیاید تا این قبرها را بشکافند و ببینند فاطمه سلام الله علیها کجاست و بر او نماز بخوانیم و قبرش زیارت بشود وقتی خبر به امیرالؤمنین علی علیه السلام رسید با غضب از خانه بیرون آمد و چشمانش خون شده بود و غبای زردش در دستش بود همان لباس زردی که فقط در جنگها می پوشیدند , وتکیه بر ذوالفقار داشتند یعنی حضرت عصا زنان می آمد و حال خوشی نداشت اما اینجا دیگر زمان جنگ بود و به بقیع رسید و مردم همه فرار کردند و حضرت فرمودند علی (علیه السلام)قسم خورده است اگر یک سنگ از بقیع جابجا کنید همه ی شما را خواهم کشت , این وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها است که قبرش باید مخفی باشد و این وصیت باید اجرا بشود
نوع رسانه
3:07
شجاعت اميرالمومنين عليه السلام در جنگ احد - حجت الاسلام قزوینی
شجاعت اميرالمومنين عليه السلام در جنگ احد - حجت الاسلام قزوینی
2,170 بازدید
2
جزئیات
کتاب علل الشرایع شیخ صدوق (ره) در جلد اول صفحه 14 امام صادق علیه السلام میفرمایند:در روز اُحد تمام اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرار کردند غیر از علی علیه السلام و ابودجانه کسی نماند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند یا ابو دجانه آیا نمیبینی قوم و قبیله ات همه فرار کرده اند؟برو به طرف قومت و با آنها فرار کن عرض کرد یا رسول الله ما بیعتی که با خدا ورسول کردیم این نبود که فرار کنیم ,پیغمبر فرمودند من تو را حلال کردم بیعت از گردنت برداشتم ابودجانه گفت:قریش بگوید که من تو را خوار کردم و فرار کردم و من در میان قریش سر افکنده بشوم؟پیغمبر برایش دعا کرد/امیرالمؤمنین علیه السلام حمله ها را از نبیّ مکرم دفع میکرد تا اینکه جراحات زیادی به ایشان وارد شد و شمشیر ایشان در جنگ اُحد شکسته شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مرد با شمشیرش می جنگد و من شمشیرم شکسته شد ,پیغمبر اکرم شمشیر خود که ذوالفقار بود را به علی علیه السلام دادند ,و ایشان با شمشیر پیغمبر جنگیدند و خودشان را فدای پیامبر کردند و جبرئیل نازل شد این مواسات و ایثار است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند علی از من است و من از علی علیه السلام هستم و جبرئیل هم گفت منهم از شما هستم ,دیدند در این هنگام صدایی از آسمان می آید " لاسیف الا ذوالفقار و لا فتی الاّ علی "شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی بن ابطالب سلام الله علیه نیست.
نوع رسانه
10:43
شجاعت بی نظیر و افتخار بی نظیر امیرالمومنین در جنگ خیبر - حجت الاسلام یزدانی
شجاعت بی نظیر و افتخار بی نظیر امیرالمومنین در جنگ خیبر - حجت الاسلام یزدانی
1,945 بازدید
2
جزئیات
کارشناس سنی:آنچیزی که در غزوه ی خیبر رخ داد فتح آن منطقه و چند قلعه بود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی علیه السلام را مأموریت دادند برای این مسأله/قبلش بشارت دادند و فرمودند که من این پرچم جنگی را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد و مردم منتظر بودند که این چه کسی است که این همه مدال دارد ,وقتی که مردم گوش به فرمایشات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می دادند ناگهان ایشان فرمودند علی علیه السلام کجاست؟مردم این معما برایشان حل شد که آنکس که خدا و رسول او را دوست دارند و او خدا و رسول را دوست دارد و این مدال به او داده شده است علی بن ابیطالب است و پرچم جنگی را به ایشان دادند و این قدرت و شجاعت حضرت علی علیه السلام بود که در آنجا به نمایش گذاشته شد و قلعه را فتح کردند/ مجری: این هم یکی دیگر از فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که از زبان مخالفین بیان شد از استاد یزدانی میخواهیم مسانید و اسانید این جریان را بیشتر توضیح دهند. استاد یزدانی:یکی از فضائل بی نظیر حضرت علی علیه السلام همین جنگ خیبر است که کسی مثل بخاری هم نتوانسته آن را منکر شود و مجبور شده در صحیح خودش بیاورد , البته ناقص آورده است... صحیح بخاری چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی چاپ اول چاپ 1417 صفحه 56 کتاب جهاد و السیر , باب 143 باب فضل من اسلم علی یدیه رجلٌ /از سهل بن حنیف نقل میکند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که ایشان در روز خیبر فرمودند:من فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خداوند به دست او فتح و پیروزی را نسیب مسلمانان خواهد کرد کسی که خدا و پیغمبر را دوست دارد و او هم خدا و پیغمبر را دوست دارد/مردم خوابیدند و همه منتظر بودند فردا پرچم را به دست او بدهند , پیغمبر اکرم فردا فرمودند علی علیه السلام کجاست؟گفتند چشمانش درد میکند و پیغمبر با آب دهان مبارک خودشان به چشمان أمیرالمؤمنین مالیدند و ایشان خوب شدند و بعد از آن دیگر چشمانش درد نگرفت و پرچم را به دست امیرالمؤمنین دادند/خیلی روایت قشنگی است و نکات مهمی در آن هست اینکه چرا پیغمبر اکرم این سخن را گفتند؟مگر روزهای قبل چه شده بود که گفتند فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیغمبر را دوست دارد و خدا و پیغمبر او را دوست دارند اینجا ذکر نشده است و بخاری آن را نیاورده احمد بن حنبل و خیلی های دیگر آورده اند با سند صحیح/اینکه مدت طولانی مسلمانان قلعه ها را فتح کردند و رسیدند به آخرین قلعه که مهمترین یهودی ها بود و هرکس میرفت شکست خورده برمیگشت چند روز مسلمانان پشت این قلعه مانده بودند و خسته و نا امید شده بودند یک روز فلانی و روز دیگر فلانی و روز دیگر نفر سوم رفت و همه شکست میخوردند به حدی رسیده بود که همه میگفتند نمیشود این قلعه را فتح کرد/دروازه ای داشت که چهل نفر باز و بسته میکردند و شخصی مثل مرهب در آن قلعه بود و بعضی ها نرسیده به قلعه فرار میکردند و روایت ان در مستدرک حاکم هست/اسم آنها را نمی برم چون میخواهم فقط از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام بگویم/چون خدا و پیغمبر را دوست نداشتند چون خدا و پیغمبر را هم آنها را دوست نداشت خدا فتح و پیروزی را به دست آنها نسیب مسلمانان نکرد ,چرا خداوند فتح و پیروزی را به دست امیرالمؤمنین نسیب مسلمانان کرد چون پیامبر میفرمایند خدا و پیغمبر را دوست داشت و خدا و پیغمبر هم او را دوست داشتند انقدر خدا و پیغمبر را دوست داشت که از جان خودش بیشتر دوست داشت, جانش را کف دستش گرفت و لحظه ای فرار نکرد و ماند تا آخرش و خداوند هم دید این شخص کسی است که خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را از جان خودش بیشتر دوست دارد به همین خاطر امیرالمؤمنین در آنجا پیروز شد و خداوند فتح و پیروزی را نسیب مسلمانان کرد/ مجری:خود روایت گویاست که افراد قبلی نتوانسته اند فتح و پیروزی بیاورند چون دوست داشتن دوطرفه بین خدا و رسول و آن اشخاص نبوده است استاد یزدانی:آنها اگر خدا و رسول را دوست داشتند فرار نمیکردند کسی که خدا را دوست دارد مگر میشود خدا از کسی برای جهاد درخواست کند پیغمبر پرچم را به او بدهد و او نرسیده به قلعه فرار کند و بعد بگوید من فرار نکردم دیگران فرار کردند و بعد لشگریان فریاد بزنند که اول خودش فرار کرده/امیرالمؤمنین علیه السلام فرار نبود کرار بود در روایات هست این لفظ و خودشان نقل کرده اند..
نوع رسانه
2:59
در مکتب اهل تسنن اطاعت از حاکم شرابخوار,لواط کار,قاتل واجب است - حجت الاسلام یزدانی
در مکتب اهل تسنن اطاعت از حاکم شرابخوار,لواط کار,قاتل واجب است - حجت الاسلام یزدانی
1,588 بازدید
1
جزئیات
بحث بسیار مهمی که اهل سنت دارند خروج بر حاکم هست که حرام میدانند ,حتی اگر حاکم فاسق و جائر باشد و یا دستوری بدهد خلاف بر دستور خدا/من از علمای امروزی میاورم , قدما که جای خود دارند بگذریم/شرح العقیدة التدمریة که از ابن تیمیه است که آقای محمد صالح العثیمن از مفتی های سعودی شرح زده است , چاپ اول چاپ 1437 صفحه ی 466 این متن شرح است/اگر کسی سوال کرد آیا اطاعت ولی امری که عصیان کار است و گناه میکند واجب است یا خیر؟ولی امر گنه کار و عصیان کار واجب است اطاعت از او اگر کافر نشود و کفرش صریح نباشد اگر کفر صریح داشت مثلا گفت خدا دوتا است آنوقت اطاعت از او واجب نیست ,اما زمانی که کافر نشده است ,در هر صورت هر گناهی انجام داده باشد اطاعت از او واجب است/ومثال میزند که حتی با وجود چه گناهانی باید از حاکم اطاعت کرد/اگر حاکم شارب خمر بود و شراب میخورد و زنا میکرد و اهل لواط بود و هرکس را دلش میخواست میکُشت در عین حال اطاعت از او واجب است/ببینید اینها به کجا رسیده اند طبیعی است اگر اینها را قبول نداشته باشند نمیتوانند مشروعیت بعضی از خلفایشان را ثابت کنند/یزید بن معاویه همه میدانند و علمای خودشان گفته اند همه ی این کارهایی که این مفتی نام برده است را انجام میداد/بعضی هاشان اهل لواط بودند/وتقریبا همه ی خلفایشان اهل مشروب بودند/با این مبنا میگویند خروج بر حاکم حتی اگر فاسق بود جایز نیست و اطاعت از او واجب است
نوع رسانه
1:55
نفاق و ارتداد صحابه در منابع اهل تسنن - حجت الاسلام یزدانی
نفاق و ارتداد صحابه در منابع اهل تسنن - حجت الاسلام یزدانی
1,889 بازدید
2
جزئیات
روایات زیادی هست مبنی بر ارتداد صحابه یا مبنی بر منافق بودن آنها /و این روایات در کتب اهل سنت هست/در مصنّف ابن ابی شیبه با تحقیق پرفسور سعد بن ناصر الشثری که الان زنده هست و کارشناس هست در شبکه های وهابی/چاپ اول 1436 قمری در عربستان سعودی هم چاپ شده است در جلد 21/صفحه ی 150 روایتی که محقق کتاب میگوید سند آن صحیح است /از خود عایشه نقل شده است (أنها کانت تقول)کانت از افعال ناقصه است که وارد شده بر فعل مضارع و استمرار را ثابت میکند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وقتی از دنیا رفتند(البته شهید شدند)مصیبتی که بر ابوبکر نازل شد اگر بر کوهها نازل میشد از هم می پاشید و آن مصیبت این بود که نفاق همه گانی شد و عرب هم مرتد شد و در اینجا منظور عرب بیابان گرد نیست اعراب نگفته است که منظور اعرابی ها باشد...
نوع رسانه
4:38
جعلیات منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و اله در کتب عامه - بالاخره شما اهل سنت چه کسی هستید - حجت الاسلام یزدانی
جعلیات منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و اله در کتب عامه - بالاخره شما اهل سنت چه کسی هستید - حجت الاسلام یزدانی
2,622 بازدید
1
جزئیات
یک سری روایت هست که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که ایشان میفرمایند از من چیزی نقل نکنید و فقط قرآن نقل کنید و یک سری روایت دیگر دارند که پیامبر خدا به صحابه دستور میدهد بروید از اهل کتاب روایت نقل کنید/رولیتی در مسند احمد حمبل است امام حنابله با تحقیق آقای شعیب الارنوق که وهابی هست چاپ موسسه الرساله در بیروت جلد 17 صفحه ی 149 که از ابو سعید خدری نقل میکند که پیامبر میفرمایند از من هیچ مطلبی ننویسید الا قرآن , هرکسی مطلبی غیر از قرآن از من نوشته است باید آن را ازبین ببرد/قطعا این روایت دروغ است چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مفسر قرآن بودند و سنت پیغمبر برای همه ی ما حجت است و اگر نوشته میشد و ما نوشته ای از ایشان و از صر ایشان داشتیم قطعا به نفع ما بود/این روایت را آنهایی جعل کردند که کتابت سنت پیامبر را در جامعه ی اسلامی جرم اعلام کردند و خودشان روایاتی که از پیغمبر نوشته بودند آنها را آتش زدند اگر این روایت درست باشد پس آن صحابه ای که گاها تا 500 روایت از پیامبر نوشته بودند پس خلاف نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و اگر نبوده چرا همه ی نوشته ها را آتش زدند؟محقق میگوید روایت صحیح است/حالا مشخص نیست سنت پیامبر را چرا نباید نوشت؟و اینها چطور خود را اهل سنت می نامند؟ باز در همین کتاب و چاپ همان موسسه در جلد 11 صفحه ی 25 از عبدالله بن عمروا بن عاص نقل میکند(البته به او عمروا بن خمسه هم میگویند چون 5 پدر داشته است)میگوید از پیغمبر نقل میکند که از ایشان شنید از من برسانید و تبلیغ کنید حتی اگر یک آیه باشد و چیزی در مورد حدیث ندارد/و در ادامه پیامبر فرمودند اما از بنی اسرائیل حدیث نقل کنید و هیچ اشکالی ندارد و هرکس عمداً به من دروغ ببندد جایگاهش در جهنم خواهد بود/سند این روایت را هم صحیح ذکر کرده است/آیا منطقی است رسول خدا بفرمایند از من فقط قرآن نقل کنید ولی لز بنی اسرائیل هرچه خواستید نقل کنید؟نعوذ بالله اگر رسول خدا پیغمبر ما هستند چرا باید بگویند از بزرگان یهود حدیث نقل کنید؟اگر ایشان برای راهنمایی امت آمده است باید راهنمایی های ایشان را بنویسیم که مردم به آن عمل کنند نه اینکه راهنمایی های بنی اسرائیل را نقل کنیم , اصلا کتاب انها بود دیگر چه نیازی بود پیامبر ما به نبوت مبعوث شوند؟پس مشخص است کذب و جعلی بودن این دست احادیث چون نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باعث زنده ماندن فضائل امیرالمؤمنین در دلها و غضب نسبت به غصب خلافت میشد...
نوع رسانه
8:36
گردن کسی که نزول خداوند بر زمین را قبول ندارد بزنید - حجت الاسلام یزدانی
گردن کسی که نزول خداوند بر زمین را قبول ندارد بزنید - حجت الاسلام یزدانی
2,228 بازدید
0
جزئیات
ابن تیمیه اعتقادش این بوده که نزول خدا مثل نزول انسانهاست و خودش در دمشق روی منبر وقتی صحبت میکرده است گفته نزول خدا مثل نزول من است و بعد چند پله از پله های منبر می آید پایین و میگوید خدا اینجور نازل میشود/ابن حجر عسقلانی کتابی دارد به نام الدرر الکامنه فی اعیان مأة ثامنه که شرح حال بزرگان اهل سنت در قرن هشتم هست که ابن تیمیه هم متوفی 728 از بزرگان قرن هشتم هست , السفر الأول صحفه ی 153 به بعد مطالبی را نقل میکند از الاُقشهری در باره ی ابن تیمیه و مفصل است تا میرسد به صفحه ی 154 و این مطلب که ابن تیمیه گفته است امیرالمؤمنین علی علیه السلام در هفده جا نعوذ بالله اشتباه کرد , علمای اهل سنت در مقابلش ایستادند,اینکه تعصب داشت به حنابله ,و به اشاعره فحش میداد حتی به غزالی فحش داد و مردم به او حمله کردند و کتکش زدند و میخواستند او را بکشند,تا آنجا که ابن تیمیه را می آورند محاکمه کنند و میرسند به بحث نزول اینکه ابن تیمیه گفته بود خدا از آسمان هفتم از عرش یا کرسی نازل میشود و به مردم نشان میدهد که 2 طبقه از طبقات منبر را می آید پایین و میگوید اینجور نزول میکند و بعداز این حرف به او گفتند تو جزء مجسمه هستی (جسمیت قائل شدن برای خدا)او را محاکمه کردند و انداختنش زندان/و بعد بحث توسل را مطرح کرده است و بحث زیارت قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و از این دست مسائل/ و شرح حال الاُقشهری در همین کتاب درر الکامنه هست جلد سه صفحه ی 309 در قونیه در سال 665 به دنیا آمده و سال 731 هم از دنیا رفته است/ شخص بعدی که خیلی مشهور است ابن بطوطه هست در سفرنامه اش ,تحقیق شیخ محمد عبد المنعم العریان دار الإحیاء العلوم لبنان چاپ کرده است چاپ اول سال 1407 قمری نقل میکند حکایت ابن تیمیه را میگوید در دمشق یکی از بزرگان حنابل بوده است و در علوم متعدد صاحب نظر بوده است ولی کمی عقلش مشکل داشت/یکی از حرفهایی که ابن تیمیه میزد این بود که خدا نازل میشود به آسمان دنیا همانگونه که من دارم پایین می آیم و یک یا چند درجه از منبر آمد پایین/ آقای عبد الحی کتانی در کتاب فهرس الفهارس با تحقیق دکتر احسان عباس در جلد اول این کتاب چاپ دارالغرب السلامی بیروت چاپ دوم سال 1402 قمری در صفحه ی 277 نقل میکند که از زشت ترین حرفهایی که از ابن تیمیه نقل شده است در بحث حدیث نزول است که خدا نازل میشود در نیمه ی سوم شب مانند نزول من از منبرم و این مطلب را ابن بطوطه در رحله ی خودش(سفر نامه) نقل میکند که خودش دیده ابن تیمیه یک پله از پله های منبر را آمده پایین در زمان خطبه خواندنشو گفته خدا این گونه پایین می آید/و قاضی ابو عبدالله مقری کبیر او هم در سفرنامه اش نقل کرده است اسم کتاب او نظم اللآالی فی سلوک فی سلوک الأمالی است که در بیان شرح حال دو تن از اساتیدش که پسران تلمسانی بودند و رحله داشتند(سفرنامه)نقل میکند این دونفر با ابن تیمیه مناظره کردند و هر دو بر او پیروز شدند و این شکست باعث شد او را به زندان بیاندازند و حرفهای بسیار زشتی میزده است از جمله اینکه حدیث نزول بر ظاهر خودش باید حمل شود و گفته بود خدا به آسمان دنیا نازل میشود مانند نزولی که من دارم و مانند پیایین آمدن من از یکی از طبقات و پله های منبر خدا همینگونه پایین می آید و آن دو نفر با او مناظره کردند و شکست خورد و باعث شد به زندان بیافتد
نوع رسانه
0:35
شاگردان مکتب سقیفه برای توجیه نَسَب بعضی از بزرگانشان مجبورند هر سخنی بگویند
شاگردان مکتب سقیفه برای توجیه نَسَب بعضی از بزرگانشان مجبورند هر سخنی بگویند
1,761 بازدید
2
جزئیات
کارشناس بی سواد سنی برای توجیه نَسَبِ بعضی از خلفا و بزرگانشان که هم زمان دارای چند پدر و یک مادر واحد هستند/دست به توجیه و دروغ پردازی و جعل تاریخ میزند/و میگوید در ابتدای بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج چند مرد با یک زن را داشته ایم و مرسوم بوده است و چند مرد با یک زن همبستر میشدند و اسم آن ازدواج بوده است وقتی بچه به دنیا می آمده آن زن بوده که میگفته بچه برای کیست/در سیرة هم آمده و در ابتدای بعثت هم بوده در قرآن نهی نشده.... اینکه اینگونه تاریخ را تحریف میکنند و اینگونه کثیف دین را معرفی میکنند تعجبی ندارد این مکتب سقیفه است عرب جاهلى، افزون به نوع اصلى ازدواج (زناشویى)، نکاح هاى متنوع و در عین حال، مضبوط و شناخته شده اى را برگزار مى کرد. به جز نوع اصلى و دو مورد دیگر (ازدواج موقت و ازدواج با کنیز) که در اسلام نیز تأیید شد(منابع و احادیث در این موارد زیاد است و عُمَر متعه را با رأی خود حرام کرد)، بقیه موارد، عموماً روش هایى گوناگون براى اطفاى نایره شهوت بود و اسلام تایید نکرد پس دروغ بودن این ادعا کامل مشخص است و حتی در آغازین روزهای بعثت هم این ازدواج از جانب حضرت خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله و سلم تایید نشده و هیچ سند و روایتی وجود ندارد , و در قرآن هم به طور کامل و مشخص نکاح و شرایط آن توضیح داده شده است و هیچ اسم یا اشاره ای به این ازدواج که در واقع نوعی روسپی گری بوده است نشده است/مضافا بر اینکه حتی اگر بگوییم این ازدواج را خدا و رسولش تا قبل از بعثت جایز دانسته و احکام را برای آن بار کرده باشند و بعد از بعثت این رسم جاهلی را حرام دانستند,حتی با این شرایط اغلب بزرگان شما از زنان صاحب (رایت) به وجود آمده اند که نوعی روسپی بودند و اسناد تاریخی آن وجود دارد که در ادامه مقداری را نقل میکنیم. ابتدا توضیحی راجع به این ازدواج مد نظر/در ازدواج رهط، گروهى از مردان (رهط) که کمتر از ده نفر بودند، همگى با یک زن آمیزش مى کردند که این عمل، براساس رضایت آن زن و توافق این گروه از مردان بود. پس هرگاه زن باردار مى شد و وضع حمل مى کرد، زن همه آن مردان را فرامى خواند که همگى باید حاضر مى شدند. سپس زن، رو به آن جمع مى گفت: «همگى به آن چه از کار شما بوده آگاهید; من فرزندى زاییده ام» و در آن زمان، یکى از مردان را معین مى کرد و با اشاره به مولود، خطاب به او مى گفت: «اى فلان کس! این پسر توست، هر اسمى که دوست دارى روى او بگذار». بدین سان، زن مولودش را به یکى از افرادِ رهط (گروه) منتسب مى کرد که شخص مخاطب نیز حق انکار نداشت. البته این در صورتى بود که مولود پسر باشد، امّا اگر دختر بود، زن چنین نمى کرد، زیرا عرب از مولود دختر کراهت داشت و حتى احتمال قتل آن مولود درمیان بود.(1) ازدواج رهط یا تعدد شوهران(2) پدیده اى است که در تاریخ بسیار کهن عرب ریشه داشته به گونه اى که استرابون، مورّخ یونانى (متوفاى 25م) در این باره گفته است که عرب با یک زن به طور مشترک ازدواج مى کردند.(3) در گزارش هاى تاریخى ذکر شده است که برخى از زنان فاجر و بدکار، «رایت» و پرچمى مخصوص بر در خانه شان نصب مى کردند که این، خود نشانه آن بود که هر مردى مى توانست با آن زن معاشرت و آمیزش کند.(4) در خصوص فرزند حاصل از این ازدواج، برخى از منابع بیان داشته اند: «اگر دو نفر در یک «طهر» با این زن آمیزش مى کردند، زن، آن مولود را به یکى از آن دو ملحق مى کرد، و چنین زنى «مقسّمه» نام داشت».(5) برخى دیگر، نگاشته اند: «... شخص «قیافه شناسى» را فرا مى خواندند تا معین کند این مولود، ملحق به کدام یک از آن مردانى است که با آن زن معاشرت داشتند».(6) بر این اساس، مى توان گفت که اگر مردان کم شمارى با زن نزدیکى کرده بودند، خود زن تکلیف مولود را معین مى کرد، اما اگر آن مردان پُرشمار بودند، به نظر قیافه شناس رجوع مى شد. هم چنین گاهى در بین مردها بر سر آن مولود منازعه مى شد، زیرا برخوردارى از یک پسر یا یک پسر بیش تر براى عرب بسیار ارزش داشت. براى نمونه، مى توان به ولادت عمروعاص از یک زن صاحب رایه اشاره کرد که پس از ولادت او، مردانى چون ابوسفیان و عاص بن وائل و... به خصومت بر سر او پرداختند.(7) از هند مادر معاویه در مکه به فساد و فحشاء نام برده مى شد.زمخشرى در کتاب ربیع الابرار خود مى گوید: معاویه را به چهار شخص ‍ نسبت مى دادند: به مسافربن ابى عمرو، و عماره بن ولید بن مغیره ، و عباس ‍ بن عبدالمطلب و به صباح که آوازه خوان عماره بن ولید بود. زمخشرى مى گوید: ابوسفیان مردى زشت روى و کوته قامت بود، صباح جوان و خوش چهره و مزدور ابوسفیان بود؛ هند او را به خود فرا خواند و او با هند در آمیخت . و گفته اند: عتبه پسر ابوسفیان هم از صباح است و چون هند خوش ‍ نمى داشت آن کودک را در خانه خود نگه دارد، او را به منطقه اجیاد برد و آنجا نهاد و در آن هنگام که مشرکان و مسلمانان یکدیگر را هجو مى گفتند و این موضوع به روزگار پیامبر (ص ) و پیش از فتح مکه بوده است ، حسان بن ثابت در این باره چنین سروده است : این کودک در خاک افتاده کنار بطحاء که بدون گهواه است از کیست ؟ او را بانوى سپید روى و خوش بوى و لطیف چهره یى از خاندان عبدشمس ‍ زاییده است . ________________________________________________________ 1. آلوسى، همان، ج 2، ص 4. 2. Polyandry. 3. جوادعلى، همان، ج 5، ص 539 و على هاشمى، همان، ص 164. 4. آلوسى، همان، ج 2، ص 4. 5. محمدبن حبیب بغدادى، همان، ص 340. 6. آلوسى، همان، ج 2، ص 4 و 5. 7. کلبى، همان، ص 79.
نوع رسانه
0:35
اجرای حکم سجده بر پشت توسط گروهی از پیروان خلیفهء دوم
اجرای حکم سجده بر پشت توسط گروهی از پیروان خلیفهء دوم
2,096 بازدید
0
جزئیات
عمر گفت : اگر فردی در روز جمعه نتواند سجده کند (یعنی جا برای سجده نداشت) روی پشت برادر خود سجده کند ! المصنف ج۲ ص۱۰۶ کتاب الصلاة چنین فتوایی از قول خلیفهء دوم به قدری مشهور است که موجب نشر چنین مطالبی در کتب اهل تسنن شده است : 1- ورَوَى الْبَيْهَقِيُّ بإِسْنَادٍ صَحِيحٍ عَنْ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ إِذَا اشْتَدَّ الزِّحَامُ فَلْيَسْجُدْ أَحَدُكُمْ عَلَى ظَهْرِ أَخِيهِ أَيْ وَلَوْ بِغَيْرِ إِذْنِهِ مَعَ أَنَّ الْأَمْرَ فِيهِ يَسِيرٌ وَلَا بُدَّ مِنْ إِمْكَانِهِ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَى رِعَايَةِ هَيْئَةِ السَّاجِدِ بِأَنْ يَكُونَ عَلَى مُرْتَفِعٍ وَالْمَسْجُودُ عَلَيْهِ فِي مُنْخَفَضٍ وَبِهِ قَالَ أَحْمَدُ وَالْكُوفِيُّونَ. عون المعبود شرح سنن أبي داود، ومعه حاشية ابن القيم (4/ 201)- الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت بیهقی با سند صحیح از عمر روایت کرده که گفت : «(در نماز جماعت) وقتیکه جمعیت زیاد شد و شلوغی فشار آورد پس بر پشت برادرتان سجده کنید .» یعنی ولو بدون اجازه اش.... احمد و علمای کوفه هم همین را گفته اند. 2- تعدادی از فقهای اهل سنت به انجام سجده روی پشت فتوا داده اند از جمله ابوحنیفه و شافعی ولی مالک گفته این کار نماز را باطل میکند! [فَصْلٌ الْمَزْحُومُ إذَا سَجَدَ عَلَى ظَهْرِ إنْسَانٍ أَوْ قَدَمِهِ] (1313) فَصْلٌ: وَمَتَى قَدَرَ الْمَزْحُومُ عَلَى السُّجُودِ عَلَى ظَهْرِ إنْسَانٍ، أَوْ قَدَمِهِ، لَزِمَهُ ذَلِكَ، وَأَجْزَأَهُ. قَالَ أَحْمَدُ، فِي رِوَايَةِ أَحْمَدَ بْنِ هَاشِمٍ يَسْجُدُ عَلَى ظَهْرِ الرَّجُلِ وَالْقَدَمِ، وَيُمَكِّنُ الْجَبْهَةَ وَالْأَنْفَ، فِي الْعِيدَيْنِ وَالْجُمُعَةِ. وَبِهَذَا قَالَ الثَّوْرِيُّ، وأَبُو حَنِيفَةَ، وَالشَّافِعِيُّ، وَأَبُو ثَوْرٍ، وَابْنُ الْمُنْذِرِ، وَقَالَ عَطَاءٌ، وَالزُّهْرِيُّ، وَمَالِكٌ: لَا يَفْعَلُ. قَالَ مَالِكٌ: وتَبْطُلُ الصَّلَاةُ إنْ فَعَلَ؛ لِقَوْلِ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -: «وَمَكِّنْ جَبْهَتَكَ مِنْ الْأَرْضِ» . المغني لابن قدامه (233،232/2) - الناشر: مكتبة القاهرة کانال برهان و نقد علمی ادیان و فرق ضاله
نوع رسانه
3:41
فهم ابو حنیفه از دین - حجت الاسلام ابوالقاسمی
فهم ابو حنیفه از دین - حجت الاسلام ابوالقاسمی
2,393 بازدید
1
جزئیات
فهم ابو حنیفه از دین ابو حنيفه با امام صادق عليه السّلام هم خوراك شد و چون آن حضرت دست از غذا كشيد گفت: سپاس خدا را پروردگار جهانيان بار خدايا اين از تو و از رسول اللّٰه است، ابو حنيفه گفت:اى ابا عبد اللّه با خدا شريك آوردى امام فرمود: واى بر تو خدا در قرآنش فرمايد: وَ مٰا نَقَمُوا إِلاّٰ أَنْ أَغْنٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ «و كينه‌اى نداشتند جز اينكه بى‌نيازشان كرد خدا و رسولش از فضل خود،74-التوبه» و در جاى ديگر فرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ سَيُؤْتِينَا اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ «و كاش خشنود بودند بدان چه خدا و رسولش براشان آرند و گفتندى:بس است ما را خدا،البته بدهد بما خدا از فضل خود و هم رسولش،59-التوبه» ابو حنيفه گفت:گويا من هرگز اين دو آيه را نخوانده بودم. وسائل الشیعة ج۲۴ ص۳۵۱
نوع رسانه
0:28
مولوی نادان - حضرت مهدی و حضرت عیسی به فقه ابوحنیفه عمل می کنند
مولوی نادان - حضرت مهدی و حضرت عیسی به فقه ابوحنیفه عمل می کنند
1,845 بازدید
3
جزئیات
مولوی نادان: حضرت مهدی و حضرت عیسی به فقه ابوحنیفه عمل می کنند ای نادان : یکی از بدعت های ابوحنیفه ورود قیاس به فقه بود به این معنی که : استنباط حکم یک موضوع که دلیل معتبری برای آن وارد نشده است از موضوع دارای نصّ معتبر به دلیل شباهت بین آن دو می‌باشد. پس ابو حنیفه وقتی که به حکم موضوعی جاهل بود از احکام موضوعات مشابه ان استفاده می کرد . خب نادان : حضرت مهدی میراث دار علم انبیا است و جهل به احکام در او وارد نیست ؛ چگونه ممکن است که همانند جاهلان به قیاس و استحسان متوسل شود
جزئیات
50,998 بازدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page