اشارات :: شهریور 1384، شماره 76
این مشک خالی نیست دریای وفای توست *** زمزم درون مشک باران مبتلای توست
حالا که آتش شد نگاه مشک در چشمت *** تنها نجات بچهها دست دعای توست
پای تو جرعه جرعه تابیانتها رفته است *** در دست تو تصویر زیبای خدای توست
دارد زمین آرام میگیرد و میخوابد *** وقتی که در این خانه اندوه، جای توست
یک چشم بر هم خورد و دنیا خواب شد آری *** آرامش دنیا فقط از ماجرای توست
سرگیجه میگیرد دو چشمت در هبوط آب *** سیل بزرگ حادثه در چشمهای توست
تا لحظه آخر برایت سبز میبارد *** اشک زمین ـ دریاچههای غم ـ برای توست
فاطمه عبدالعظیمی