حمل راس مقدس حضرت اباالفضل علیه السلام
دانشمند مشهور اهل سنت ، سبط ابن جوزى ، در تذكرة الخواص از قاسم بن اصبغ مجاشعى روايت كرده كه مى گويد:
در آن وقت كه رؤوس شهدا را به كوفه آوردند، در آن ميان مردى بغايت نيكو رويى بر اسبى سوار بود و سر سر جوانمردى را كه به ماه چهاردهمى مى دانست و اثر سجود بر جبهه مباركش هويدا بود، بر گردن اسب خويش آويخته همى آمد و آن اسب چيزى پايين مى انداخت سر مبارك به زانوى اسب مى رسيد.
من نام آن سوار را پرسيدم ،
گفت : اين ، سر عباس بن على بن ابى طالب عليه السلام است و من حرملة بن كاهل اسدى هستم .
چند روز بعد باز به ديدنش رفتم ؛ او را سخت قبيح منظر يافتم ، رويش چنان سياه شده بود كه گويى قير اندود شده است .
گفتم : آن روز كه تو را ديدم آن صفاى بشره و زيبايى صورت را داشتى بود، حالا چرا به چنين وضع افتاده اى و زشت و قبيح شده اى ؟!
آن ملعون گريه كرد و گفت : از آن روز كه آن سر را برداشتم ، هر شب چون بخوابم ، دو نفر بيايند بازوان و گريبان مرا بگيرند و به آتش اندازند تا بامدادان همى سوزم چنانكه همه قبيله ناله و فغان مرا مى شنوند، و يك شب مرا رها نكنند! بدين حالت بود تا به عذاب ابد پيوست
چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام نوشته علی ربانی خلخالی
حكى هشام بن محمد عن القاسم بن الاصبغ المجاشعي قال:
لما أتى بالرءوس الى الكوفة إذا بفارس احسن الناس وجها قد علق في لبب فرسه رأس غلام امرد كأنه القمر ليلة تمامه و الفرس يمرح فاذا طأطأ رأسه لحق الرأس بالأرض
فقلت له رأس من هذا؟
فقال هذا رأس العباس بن علي؛
قلت و من أنت؟
قال حرملة بن الكاهل الأسدي،
قال فلبثت اياما و اذا بحرملة و وجهه اشد سوادا من القار
فقلت له لقد رأيتك يوم حملت الرأس و ما في العرب انضر وجها منك و ما أرى اليوم لا اقبح و لا اسود وجها منك
فبكى و قال و اللّه منذ حملت الرأس و الى اليوم ما تمر علي ليلة إلا و اثنان يأخذان بضبعي ثم ينتهيان بي الى نار تأجج فيدفعاني فيها و أنا انكص فتسفعني كما ترى ثم مات على اقبح حال.
تذكرة الخواص : سبط بن الجوزي ج: 1 ص : 253
نکته قابل توجه :
در تذکرة الخواص صاحب سر را «غلام امرد» معرفي می کند یعنی جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده بود و این با حضرت عباسِ ۳۴ ساله هیچ مناسبتی ندارد.
احتمالاً منظور از عباس، عباس اصغر است که به قولی شب عاشورا برای آوردن آب شهید شده و مادرش صهباء ثعلبیه بوده است.
احتمال دیگر آنکه چند جوان امرد در کربلا بودند که شاید این سرِ یکی از این چند نفر بوده؛
و کلام حرمله که شخصی فاسق و قاتل است اعتباری ندارد. چه آنکه کلامش با سر عباس علیهالسلام مطابقت ندارد. او برای آنکه خود را بزرگ جلوه دهد که سر پسر علی علیهالسلام برادر حسین علیهالسلام و علمدار و سقّای کربلا را داراست، این ادّعا را کرده باشد.