از گفتنی ها این که: عبدالله بن ثامر که از اهالی نجران بود، موجب گرایش مردم نجران به آیین مسیحیت شده بود. ذونواس پس از مسلط شدن بر نجران، دستور داد عبدالله را احضار کردند، پس از بگو مگوی شدید، ذونواس با عصای خود بر سر عبدالله کوبید، سر او شکست و به شهادت رسید.
از عجایب این که: در عصر خلافت عمر، شخصی در نجران، خرابه ای را حفر می کرد، ناگاه در زیر خاک ها مردی را دید نشسته و دستش را روی زخم سرش نهاده است، معلوم شد او همان عبدالله بن ثامر است، وقتی که دست او را می کشیدند، خون تازه از سرش جاری می شد، وقتی که دستش را رها می کردند، بر روی زخم سرش قرار می گرفت، و خون بند می آمد. در انگشت دستش انگشتری بود که در آن نوشته شده بود: اللهُ رَبِّی، خداوند، پروردگار من است.
این حادثه را در ضمن نامه ای به عمر بن خطاب گزارش دادند، عمر در جواب نامه نوشت: او را به همان حالتی که بود بگذارید و دفن کنید.(1058) این حادثه نیز بیانگر مقام ارجمند شهید است که بدنش پس از صدها سال نپوسیده است.
۱۰۵۸ - اعلام قرآن خزائلى، ص ۲۵۹.