سيدبن طاووس به سند خود از امام صادق(ع) روايت كرده كه هشام بن عبدالملك به حج آمد و من و مردم هم در حج بوديم من گفتم حمد ميكنم خداوندي را كه محمد- را به راستي و پيغمبري فرستاده است و ما را به آن حضرت گرامي گردانيد، پس مائيم برگزيدگان خدا بر خلق، پسنديدگان خدا از بندگان او و خليفههاي خداوند در زمين پس سعادتمند كسي است كه متابعت ما كند و شقي و بدبخت كسي است كه مخالفت ما نمايد و با ما دشمني كند.
برادر هشام خبر به او رساند اما هشام در مكه متعرض نشد بعداً از دمشق ما را فراخواند چون وارد دمشق شديم سه روز ما را راه نداد و ما را روز چهارم فراخواند- و ماجراي تيراندازي امام پنجم آنجا رخ داد و هشام تصمیم بر قتل امام گرفت تا اينكه گفت: مثل اين کمان زن هرگز نديدم، آيا جعفر در اين امر مثل تو هست؟ حضرت فرمود:
خداوند به ما اهل بيت، رسالت علم و كمال و اتمام دين را عطا فرموده است. (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً) «مائده 2».
چون اين سخن را از پدرم شنيد بسيار در غضب شد و صورتش سرخ شد و ديده راستش كج شد و اينها علامت غضب آن لعين بود. ساعتي سربزير افكند و ساكت شد پس سربرداشت و به پدرم گفت كه آيا نسبت ما و شما كه همه فرزندان عبدمنافيم يكي نيست؟ پدرم فرمود كه چنين است وليكن حق تعالي ما را از سر مکنون و علم خود بهرهمند ساخته است و دیگران را از آن حضّی نیست. هشام گفت: آيا چنين نيست كه حق تعالي محمد را از شجره عبد مناف به سوي كافه خلق مبعوث گردانيده است از سفيد و سياه و سرخ پس از كجا اين ميراث مخصوص شما گرديده است؟
حال آنكه حضرت رسول- بر جميع خلق مبعوث است و خدا در قرآن ميگويد: (ولله ميراث السموات و الارض) «آل عمران 180» يعني ميراث آسمانها و زمين براي خداست. پس به چه سبب ميراث علم مخصوص شما شد و حال آنكه بعد از محمد پيغمبري مبعوث نگرديد و شما پيغمبران نيستيد.
پدرم فرمود: از آنجا ما را مخصوص گردانيده كه به پيغمبر خود وحي فرستاد كه (لا تُحرك لسانك لتعجل به) «قيامه 16» يعني زبانت را حركت نده تا به آن عجله كني- و امر كرد پيغمبر خود را كه مخصوص گرداند ما را به علم خود و به اين سبب حضرت رسول- برادر خود علي(ع) را مخصوص ميگردانيد به رازي چند كه از ساير صحابه مخفي ميداشت چون آيه نازل شده كه ]وتعيها اذن واعيه[ «حاقّه/12» يعني نگه ميدارد آنها را گوشهاي نگهدارنده. پس حضرت رسول- فرمود كه يا علي من از خدا درخواست كردم كه آنها را در گوش تو گرداند، و به اين سبب علي(ع) ميگفت كه حضرت رسول- هزار باب از علم تعليم من كرد كه از هر باب هزار باب ديگر گشوده مي شود چنانچه شما راز خود را به مخصوصان خود ميگوئيد و از ديگران پنهان ميداريد حضرت رسول- نيز رازهاي خود را به علي- ميگفت: و علي- نيز اهل بيت خود را كه محرم اسرار بودند به آن رازها مخصوص گردانيد و به اين طريق آن علوم و اسرار، به ما ميراث رسيده است.
هشام از چگونگي ادعاي علم غيب علي(ع) سؤال كرد در حاليكه غيب مخصوص خداست؟
پدرم گفت: خدا همه چيز را در قرآن تا روز قيامت بيان كرده (ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي) «نحل 89» برتو كتاب را نازل كرديم در حاليكه بيان كننده هر چيز است و موعظهاي براي متقين است. و باز فرموده است ]و كل شي احصیناه في امام مبين[ «يس 12» هر چيز را در امام آشكار شمردهايم. (و ما فرطنا في الكتاب من شيء) «انعام 38» هيچ چيزي را در كتاب فرو نگذاشتیم.
استدلال امام باقر(ع) با هشام بن عبدالملاك براي امامت
- بازدید: 4291