این که هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

این که هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است
یعنی این که این حرم در جای جایش فرصت است

دست خالی آمدن سخت است از پیش رئوف
حاجت خود را گرفتن از تو خیلی راحت است

خادمت که هیچ در جمهوری صحن و سرات
باد هم جاروکشان هرشب به فکر خدمت است

صبح ها خورشید می آید به گودِ صحن، پس؛
درحقیقت نالۀ نقّاره زنگ رخصت است

بعد از آن درها که با حکمت به رویم بسته شد
هر دری وا می شود اینجا به رویم رحمت است

پخش گشته بارگاهت بین ایران، این چنین؛
«گنبدت» در شهری و شهری برایت «تربت» است

یک ضریح و زائران یک گنبد و گلدسته ها
این حرم درعین وحدت نیز عین کثرت است

این حرم لبریز شفافیت است و در دلش؛
سنگ قبر عالمان آیینه های عبرت است

این که درهای حرم باز است روی هر کسی
جلوه ای از جلوه های عام رحمانیت است

من که هر بار آمدم دور ضریحت جا نبود
شوکت سلطان به تعداد زیاد رعیت است

شاعر: مهدی رحیمی