در این وقت پیغمبر اسلام(ص)عمر را خواست و بدو فرمود:بیا و به نزد قریش برو و منظور ما را از این سفر براى آنان تشریح کن و پیغام ما را به گوش آنها برسان!
عمر که از قریش بر جان خود مىترسید صریحا از انجام این کار عذر خواست و گفت:یا رسول الله از قبیله بنى عدى کسى در مکه نیست تا از من دفاع کند و من از قریش مىترسم و بهتر است براى این کار عثمان را بفرستى که خویشانى در مکه دارد و مىتوانند از او حمایت کنند . (9)
پیغمبر خدا که دید عمر حاضر به انجام این دستور نیست عثمان را مأمور این کار کرد و عثمان به مکه آمد و ابتدا به خانه أبان بن سعیدـپسر عموى خودـرفت و از او خواست تا وى را در پناه خود قرار دهد تا پیام رسول خدا(ص)را به قریش برساند و ابان او را در پناه خود قرار داده و به نزد قریش برد و عثمان پیغام آن حضرت را رسانید.
قریش با اکراه سخنان او را گوش دادند و در پاسخ گفتند:ما اجازه نمىدهیم محمد به این شهر در آید و طواف کند ولى خودت که به اینجا آمدهاى مىتوانى برخیزى و طواف کنى؟
عثمان گفت:من پیش از پیغمبر این کار را نخواهم کرد و تا او طواف نکند من طواف نمىکنم،و به دنبال آن قرشیان نگذاردند عثمان به نزد پیغمبر باز گردد و او را در مکه محبوس کردند
- پینوشتها -
9.این جریان را همه مورخین نوشتهاند و بدون اظهار نظر از آن گذشتهاند،و ما نیز تجزیه و تحلیل و اظهار نظر درباره آن را به خود خواننده محترم واگذار مىکنیم و مىگذاریم .
عذرخواهى عمر از فرمان رسول خدا(ص)
- بازدید: 1205