در سال نهم هجرت سراسر حجاز تقريبا تحت حاكميت اسلام بود و قبايل گوناگون خواه و ناخواه اظهار اسلام مىكردند، اما اين بار حكومت اسلامى از بيرون حجاز و از سوى حكومت روم تهديد مىشد. در بعضى از مناطق تحت سيطره روم در شمال حجاز كه شامات ناميده مىشد تحركاتى براى حمله به قلمرو مسلمانان به وقوع پيوست و بازرگانانى كه ميان مدينه و شام رفت و آمد مىكردند به پيامبر اسلام گزارش دادند كه روميان سپاه بسيارى را در شام آماده كردهاند و هر قل قبايل عربى ساكن در شام را هم با خود همراه كرده و خودش در شهر حمص است و آنها دشمنيترسناكتر از مسلمانان براى خود نمىدانند.(170)
پيامبر خدا(ص) اصحاب خود را براى جنگ با روميان فراخواند و اين در يك زمان نامناسبى بود، هوا بسيار گرم و وقت چيدن خرما بود و مسلمانان بايد محصول خود را رها مىكردند و در آن هواى گرم مسافتى طولانى را مى پيمودند، اين بود كه منافقان و بعضى از مسلمانان سست ايمان از پيامبر اجازه خواستند كه در جهاد شركت نكنند و بهانه هاى گوناگونى آوردند، ولى پيامبر براى امر جهاد بسيار جدى بود و نيروهاى خود را جمع كرد و از قبايل اطراف هم كمك خواست و سپاهى متشكل از سى هزار نفر فراهم آورد.(171) و فرمان حركت داد و گروههايى از منافقان و مسلمانان سست ايمان از شركت در جهاد تخلف كردند و در مدينه ماندند.
در اين سفر، پيامبر خدا(ص) براى حساس بودن اوضاع مدينه و مراقبت از رفتار منافقان دستور داد على(ع) در مدينه بماند، منافقان شايع كردند كه پيامبر از روى بىمهرى على را با خود نبرده است. على(ع) ناراحت شد و به سوى سپاه اسلام حركت كرد و در جرف در سهميلى مدينه خدمت پيامبر(ص) رسيد و حرفهاى مردم را بازگو كرد، پيامبر فرمود: دروغ گفتهاند، همانا من تو را در آنچه پشت سرگذاشته ام جانشين خود قرار دادهام، آيا راضى نمىشوى كه نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى باشى، مگر اينكه پس از من پيامبرى نيست؟ على(ع) به مدينه برگشت و پيامبر به راه خود ادامه داد.(172)
اين سخن پيامبر(ص) نشان دهنده شدت علاقه او به على(ع) است و اينكه پيامبر، خود و على(ع) را به موسى و هارون تشبيه مىكند بيانگر مقام بلند على(ع) است كه هيچ كس از اين امت به آن مقام و مرتبه نرسيد.
سپاه اسلام با دشواريهاى فراوان و رنج و زحمت بسيار بالاخره به تبوك(173) رسيد، پيامبر بيست شب در آنجا بود و هرقل همچنان در حمص اقامت داشت.(174) و معلوم گرديد كه روميان از قصد جنگ منصرف شده اند و لذا پيامبر به مدينه بازگشت. هرچند مسلمانان در اين سفر رنج هاى بسيار بردند، ولى اين آزمونى بزرگ بود و نشان داد كه مسلمانان در دشوارترين شرائط هم از اسلام حمايت مىكنند و در عين حال چهره هاى منافقان به خوبى نمايان شد و جامعه اسلامى آنان را شناختند. همچنين پيامبر در طول مسير، پيمانهايى با بعضى از قبايل مرز نشين بست كه در تأمين امنيت منطقه نقشى مهم داشت.
- پىنوشتها -
(170) - المغازى، ج 2، ص 990.
(171) - همان، ص 1002.
(172) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 163؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 183؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 101. اين گفته پيامبر خدا(ص) درباره على(ع) كه گاهى به صورت انت منى بمنزلة هارون من موسى و گاهى به صورت اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى نقل شده، در منابع حديثى هم به صورت گستردهاى آمده است: الف: منابع اهل سنت: صحيح مسلم، ج 7، ص 120؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302؛ سنن نسائى، ج 5، ص 44؛ سنن بيهقى، ج 9، ص 40؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 337؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 109 و جز آنها. ب: منابع شيعه: الكافى، ج 8، ص 107؛ علل الشرايع، ج 1، ص 222؛ تحف العقول، ص 416؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 487 و جز آنها.
(173) - تبوك منطقهاى در حدود مرزهاى حجاز و شام بود و فاصله آن تا مدينه نود فرسخ بود كه اين فاصله را در دوازده شب طى كردند.(مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص 235.)
جنگ تبوك
- بازدید: 1846