جمال حق ز سر تا پاست عباس *** به یكتایى قسم، یكتاست عباس
خدا داند كه از روز ولادت *** امام خویش را میخواست عباس
علم در دست، مشك آب بر دوش *** كه هم سر دار و هم سقاست عباس
نه در دنیا بود باب الحوائج *** شفیع خلق در عقباست عباس
هنوز از تشنه كامان شرمگین است *** ببین در علقمه تنهاست عباس
اگرچه زاده ام البنین است *** ولیكن مادرش زهراست عباس
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در روز چهارم شعبان سال 26 ه . ق (1) در مدینه منوره دیده به جهان گشود .
پدر بزرگوارش على بن ابى طالب قنداقه او را در بغل گرفت و پس از خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ، نام او را عباس گذارد .
مادر باف ضیلتش فاطمه معروف به «ام البنین» دختر حزام بن خالد كلابى بود . (2)
واژه «عباس» از نظر لغوى به معناى «بسیار ترشرو» است. و یا به معناى شیرى كه شیران دیگر از او فرار كنند. (3) انتخاب این نام نشان دهنده توان، قدرت، شجاعت و صلابت آن بزرگوار است. لذا مورخان نوشته اند «سماه اميرالمومنين عليه السلام بالعباس لعلمه بشجاعته وسطوته و صولته وعبوسته فى قتال الاعداء وفى مقابلة الخصماء; على علیه السلام او را به این خاطر عباس نامید كه به شجاعت، قدرت، صلابت و شهامت او در جنگ با دشمنان و در رویارویى با جنگجویان آگاهى داشت .» (4)
گاهى هم حضرت امیر علیه السلام قنداقه عباس را میگرفت، آستین او را بالا میزد و بازوانش را می بوسید و گریه میكرد و میفرمود: «دستهاى او در راه یارى برادرش حسین قطع میشود .» (5)
حضرت عباس القاب مختلفى دارد كه هر یك بیانگر بخشى از مقام، عظمت و سجایاى اخلاقى اوست . «ممقانى» شانزده لقب براى او برشمرده است; مانند:
1 . ابوالفضل; یعنى پدر فضایل (و یا او پسرى به نام فضل داشت) ;
2 . ابوالقربه; كه سقا و آبرسان بود;
3 . قمر بنى هاشم; چون داراى چهره اى زیبا بود . صاحب مقاتل الطالبین می نویسد:
«عباس، زیبا و نیك منظر بود، وقتى بر اسبى درشت هیكل سوار میشد، پاهایش به زمین كشیده میشد و به او قمر بنى هاشم میگفتند!» (6)
استاد مرتضى مطهرى میگوید:
«عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته كه امام حسین علیه السلام از نگاه كردن به او لذت می برد .» (7)
4 . عبد صالح (بنده شایسته) ;
5 . المواسى (ایثارگر) ;
6 . الفادى (فداكار) ;
7 . الحامى (حمایت كننده) ;
8 . الواقى (نگهبان و محافظ) ;
9 . الساعى (تلاشگر) ;
10 . باب الحوائج (وسیله برآمدن حاجات) ;
11 . حامل اللواء (پرچمدار) ;
و ...
عباس با لبابه دختر عبید الله بن عباس (پسر عموى پدرش امام على علیه السلام) ازدواج كرد و از او دو فرزند به نام عبیدالله و فضل (8) داشت .
و اكنون در این نوشتار به بهانه تولد آن حضرت در چهارم شعبان كه «روز جانباز» نیز نامیده شده است، بر آنیم تا گوشه هایى از فضایل و اوصاف آن حضرت را كه می تواند الگو و اسوه ما باشد تقدیم شما خوانندگان گرامى مخصوصا جانبازان عزیز كنیم:
الف) طاعت و بندگى
آنچه بیشتر از چهره حضرت عباس علیه السلام در ذهنها به تصویر كشیده شده و زبانها گویاى آن است شجاعت اوست و حال آنكه قبل از همه چیز آن حضرت یك بنده سراپا تسلیم الهى است، و تمام عظمتها و ارزشهاى او زیر سایه همین بندگى و اطاعت محض الهى قرار دارد كه به نمونه هایى اشاره می كنیم:
1 . بنده صالح خدا: امام صادق علیه السلام این لقب گران سنگ را به او داد; چنان كه در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم:
«السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله ... ; سلام بر تو اى بنده صالح و فرمانبر خدا .» (9)
2 . آثار سجده بر پيشانى: قرآن يكى از نشانه هاى بندگان مخلص خدا را آثار سجده در پيشانى آنها می داند:
«سيماهم فى وجوههم من اثر السجود» ; (10) «نشانه هاى آنها در صورتهایشان بر اثر سجده هاى زیاد [در پیشگاه الهى نمایان] است .»
و حضرت عباس علیه السلا این گونه بود; در تاریخ میخوانیم:
«وبين عينيه اثر السجود; [در پيشانى] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود .» (11)
نقل شده كه روى قاتل عباس كه از طایفه «بنى دارم» بود، سیاه شده بود . علت را از او پرسیدند . گفت: «من مردى را كه در وسط پیشانى او اثر سجده بود كشتم كه نامش عباس بود .» (12)
و جعفر نقدى درباره او چنین میگوید: «وهو من عظماء اهل البیت علما وورعا ونسكا وعبادة; او از بزرگان اهل بیت است از نظر دانش و پارسایى و نیایش و عبادت .» (13)
این ویژگى عباس براى تمامى شیعیان درس بزرگى است تا بندگى خدا را در راس همه كارهاى خود قرار دهند و راز و نیاز و عبادتهاى شبانه و سجده هاى طولانى براى خدا را در زندگى خویش هرگز فراموش نكنند.
بسوزان دلى را كه سوزى ندارد *** سحر كن شبى را كه روزى ندارد
الهى به آن سر كه شور تو دارد *** به آن دل كه در سینه، نور تو دارد
به شوق شهیدان در خون تپیده *** به اشك یتیمان محنت كشیده
به نام عزیزى كه نام از تو دارد *** به ملك ولایت، مقام از تو دارد
چنان كن كه شرمنده، فردا نباشم *** سر افكنده در پیش زهرا نباشم
ب) ولایت مدارى و امام شناسى:
از ویژگیهاى مهم حضرت عباس امام شناسى و اطاعت مطلق از امامان خویش بود .
پس از شهادت پدر بزرگوارش امام على علیه السلام ودایع امامت و مقام ولایت تامه به امام حسن مجتبى علیه السلام سپرده شد . عباس با جان و دل، فرمان بردار و مطیع بى چون و چراى برادر و امام خود بود. وقتى امام حسن علیه السلام مجبور شد با معاویه صلح كند و مورد طعن و شماتت «یا مذل المؤمنین; اى خواركننده مؤمنان» قرار گیرد، حضرت عباس علیه السلام بیش از پیش همراه و در ركاب امام خویش بود، و با شمشیر برهنه مانند یك سرباز جانباز از برادر و امام خویش محافظت مىكرد . در مراسم تشییع آن حضرت كه جنازه را تیرباران كردند، بر حضرت عباس علیه السلام خیلى گران آمد و اگر دستور امام و برادرش حضرت حسین علیه السلام نبود، از یكایك آنان انتقام میگرفت .
بعد از شهادت امام حسن علیه السلام همواره در خدمت امامش، حضرت حسین بن على علیهما السلام بود .
در مورد ولایت مدارى و امام شناسى حضرت عباس علیه السلام به نمونه هایى اشاره میشود:
1. در زیارتنامه آن حضرت كه از سخنان امام صادق علیه السلام است چنین میخوانیم:
«... المطيع لله ولرسوله ولاميرالمؤمنين والحسن والحسين صلى الله عليهم; [سلام بر تو اى بنده صالح و] مطیع خدا و رسولش و پیرو امیرمؤمنان و حسن و حسین (علیهم السلام) كه درود خدا بر آنان باد .» (14)
2. هنگام خروج از مدینه امام حسین علیه السلام ندا داد: «اين اخى - اين قمر بنى هاشم فاجابه العباس لبيك لبيك يا سيدى فقال له الامام عليه السلام: قدم لى يا اخى جوادى فاتى العباس بالجواد اليه; كجاست برادرم ... كجاست ماه بنى هاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر كن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود .» (15)
3. در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد كربلا شد . یكى از نقشه هاى او براى كاستن از یاران امام حسین علیه السلام امان دادن به عباس و برادران او بود . وقتى جناب عباس شنید كه شمر امان نامه آورده اصلا به او اعتنا نكرد و جواب او را نداد، تا اینكه امامش به او فرمان داد كه جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: «چه میگویى؟» عرض كرد: «شما و برادرانت در امانید.» عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد:
«تبتيداك و لعن ما جئتبه من امانك يا عدو الله اتامرنا ان نترك اخانا وسيدنا الحسين بن فاطمة وندخل فى طاعة اللعناء واولاد اللعناء اتومننا وابن رسول الله لا امان له; دستهایت بریده باد و لعنت [خدا] بر آنچه كه از امان نامه آورده اى . اى دشمن خدا! آیا دستور می دهى كه ما برادرمان و آقایمان حسین علیه السلام پسر فاطمه علیها السلام را رها كنیم و داخل اطاعت لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان شویم؟ [عجبا] آیا به ما امان میدهى در حالى كه فرزند رسول خدا [حسین بن على] در امان نیست .» (16)
این جملات حاكى از معرفت و عشق عمیق حضرت عباس به امام خویش حسین بن على علیه السلام است . به این جهت است كه مورخان نوشته اند; عباس در كربلا به خاطر تعصبات قبیله اى و خانوادگى با دشمن نمی جنگید:
«... بل كان يعرف ان دين الله قائم بالحسين وهو عمود الدين، مجاهد عن دين الله وعن شريعة المصطفى وحامى عن ابن رسول الله وعن بنات الزهراء كما قال انى احامى ابدا عن دينى وعن امام صادق اليقين نجل النبى الطاهر الامين; بلكه همواره میشناخت كه دین خدا به حسین علیه السلام پاینده است و او ستون دین است و براى دین خدا و شریعت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله جهاد [و مبارزه] میكند و [بدین جهت، حضرت عباس با جان و دل] از فرزند رسول خدا و از دختران زهرا حمایت و پشتیبانى كرد; چنان كه خود فرمود:
«به خدا اگر دست راستم را قطع كردید براستى [همچنان] از دینم حمایت میكنم و از امامى كه یقین راستین دارد [دفاع میكنم; آن امامى كه] پسر دختر پیامبر پاك و امین می باشد .» (17)
از این جا به ویژگى سومى در وجود حضرت عباس پى می بریم و آن شناخت و معرفت آن جناب است .
ج) بصیرت ژرف:
بیشتر منحرفان از امامت و ولایت، ظاهر بین و ساده اندیشند . قرآن كریم درباره دنیاپرستان می فرماید: «يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا وهم عن الآخرة هم غافلون» ; «آنان تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند و از آخرت غافلند .» (18) ولایت مداران باید ژرف اندیش و ژرف نگر باشند .
از امتیازات ویژه حضرت عباس علیه السلام، بصیرت نافذ و ژرف اندیشى خاصى بود كه تمام خطوط جامعه و رگه هاى كفر و نفاق را به خوبى می شناخت، و ولایت مداران را نیز دقیقا شناسایى كرده بود. امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس می فرماید:
«كان عمنا العباس نافذ البصيرة; عموى ما عباس داراى بصیرت ژرف بود .» (19)
در مقابل، یكى از كاستی هاى عمر سعد كه به دام یزید و ابن زیاد افتاد، نداشتن تیزبینى و بصیرت بود . ابن زیاد با بهره بردارى از این كمبود فكرى، فردى فرومایه و هزار چهره یعنى «شبث ربعى» را با او همراه ساخت تا او را توجیه كند . شبث كوشید به عمر سعد القا كند كه حسین، كافر حربى است كه قتلش واجب می شود و به همین جهت، قتل او در ماه حرام اشكالى ندارد . (20)
ولایت مدارى و ژرف اندیشى، از نیازهاى شدید زمان ما براى تمام طبقات است; چرا كه بصیرت ژرف و عمیق اندیشى باعث میشود خطوط فكرى و سیاسى را بخوبى بشناسند و در موضع گیری ها دقیقا بر خط صحیح و مستقیم امامت و ولایت سیر نمایند .
د) شجاعت:
از صفات بارز و برجسته حضرت عباس كه همگان حتى غیر مسلمانان با آن آشنایى دارند، شجاعت و دلیرى ایشان است. از آغاز امیرالمؤمنین علیه السلام براى این موضوع سرمایه گذارى نموده بود، آنجا كه به برادرش عقیل - كه اطلاعات وسیعى از نسب قبایل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت - سفارش فرمود كه از اقوام اصیل و شجاع عرب، همسرى براى من انتخاب كن كه زاده شجاعان و وارث دلاورى و شهامت باشد; زیرا میخواهم از این ازدواج، فرزند شجاع و دلیرى به دنیا بیاید . عقیل پس از بررسى و جستجو «ام البنین كلابیه» را پیشنهاد كرد، كه حضرت با او ازدواج كند; چرا كه در جامعه [آن روز] شجاعتر و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود . (21)
از «حضرت ام البنین» چهار پسر رشید و قهرمان به نام عباس، عبدالله، عثمان و جعفر به دنیا آمدند، كه بزرگترین و شجاع ترین آنها حضرت عباس بود .
استاد شهید مطهرى میگوید:
«آرزوى على علیه السلام در ازدواج با ام البنین در وجود مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تحقق یافت .» (22)
به نمونه هایى كه شجاعت آن حضرت را می رساند اشاره می كنیم:
1 . درباره ویژگی هاى حضرت عباس در تاریخ میخوانیم:
«كالجبل العظيم وقلبه كالطود الجسيم لانه كان فارسا هماما وبطلا ضرغاما وكان جسورا على الطعن والضرب فى ميدان الكفار والحرب; [عباس] مانند كوهى بزرگ، و قلبش بسان كوهى خشن [و استوار] بود; چرا كه او جنگ آورى بلند همت و سلحشورى شیرگون بود و در [وارد كردن] نیزه و ضربات [بر دشمن] در میدان نبرد با كفار جسور [و بىباك] بود .»
2 . در معالى السبطین چنین بیان شده است: «ولا يقاس بشجاعته الا شجاعة ابيه واخيه; شجاعت عباس با شجاعت پدرش [على علیه السلام] و برادرش [امام حسین علیه السلام] مقایسه می شود .» (23)
و در ادامه میگوید: «در شجاعت عباس همین بس كه وقتى دشمنان صداى او را می شنیدند رگهاى بدنشان می لرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلبهایشان از وحشت می تپید و پوست بدنشان جمع می شد. با توجه به این شجاعت و شهامت بود كه ابن زیاد براى او امان نامه فرستاد و به خیال خام خود میخواست كه او را از حسین علیه السلام بگیرد .» (24)
همین شجاعت و قدرت او بود كه پشتوانه محكمى براى امام حسین علیه السلام بود; هرچند تكیه امام حسین علیه السلام بر خداوند بود، اما وجود حضرت عباس كه یك بنده خالص شجاع و توانمند خداوند بود در واقع یارى خدا از طریق اسباب طبیعى بود; لذا شهادت حضرت عباس سخت بر امام حسین علیه السلام اثر گذاشت و صریحا آنگاه كه كنار بدن برادر آمد فرمود:
«الآن انكسر ظهرى و قلتحيلتى; اكنون كمرم شكست و راه چاره ام كم شد .» (25)
این سخنان از زبان معصومى صادر می شود كه تعارف و زیادگویى و خلاف واقع در كلام و مرامشان راه ندارد . و وقتى كه عباس اجازه میدان خواست امام حسین علیه السلام فرمود:
«اذا مضيت تفرق عسكرى; هرگاه [از دستم] بروى سپاهم از هم می باشد .»
تاریخ نویسان نوشته اند:
«لم يبق الحسين بعد ابى الفضل الا هيكلا شاخصا معرى عن لوازم الحياة; از امام حسین بعد از [مرگ] ابى الفضل جز هیكلى [و مشتى استخوان] خالى از لوازم حیات و زندگى باقى نماند .» (26)
دشمنان هم سخت از مرگ عباس شاد شدند و جرات و جسارت پیدا كردند، و بر اصحاب و خیمه هاى امام حسین علیه السلام حمله ور شدند . در تاریخ می خوانیم:
«لما قتل العباس تدافعت الرجال على اصحاب الحسين; (27) هنگامى كه عباس كشته شد، مردان [دشمن از هر سو] بر اصحاب امام حسین حمله ور شدند .»
تا تو بودى خیمه ها آرام بود *** دشمنم در كربلا ناكام بود
تا تو بودى من پناهى داشتم *** با وجود تو سپاهى داشتم
تا تو بودى خیمه ها غارت نشد *** بعد تو كس حافظ یارت نشد
تا تو بودى چهره نیلى نبود *** دستها آماده سیلى نبود
تا تو بودى دست زینب باز بود *** بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا كه مشكت پاره و بىآب شد *** دشمن پر كینه ات شاداب شد
ه) وفا و فداكارى عباس:
یادم ز وفاى اشجع الناس آید *** وز چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگرى *** هیهات برادرى چو عباس آید
وفا از بارزترین صفات مردان تاریخ و نشانه قوت دین و قدرت امانت دارى است . وفا دژ مستحكمى است كه انسان را تا پایان خط در مسیر راه نگه می دارد .» (28)
در وفا و فداكارى نیز حضرت عباس سرآمد روزگار و الگوى پاكان وفادار، و فداكاران ایثارگر است . در این بخش پایانى، به نمونه هایى از وفا و فداكارى حضرت عباس اشاره می كنیم:
1. رد امان نامه:
رد امان نامه ابن زیاد و شمر - كه قبلا به آن اشاره شد - نشانه وفاى عباس است .
2. اعلان وفادارى در شب عاشورا:
در شب عاشورا امام حسین علیه السلام در خطبه معروف خود فرمود: «من به همه شما رخصت رفتن دادم; پس همه آزادید بروید و بیعتى كه از جانب من به گردن شما بود برداشتم و این شب كه شما را فرا گرفته فرصتى است، آن را شتر رهوار خود كنید و به هر سو كه می خواهید بروید .» آنگاه چراغ را خاموش كرد و فرصت خوبى براى رفتن بود .
اولین كسى كه وفاى كامل خود را ابراز داشت، حضرت عباس وفادار بود: «فبدا القول العباس بن على عليه السلام فقال له: لم نفعل ذلك؟ النبقى بعدك؟ لا ارانا الله ذلك ابدا; آنگاه عباس، فرزند على آغاز به سخن نمود، پس به امام حسین علیه السلام عرض كرد: براى چه این كار را انجام دهیم؟ آیا براى آنكه بعد از شما باقى باشیم؟ نه، خدا این را [یعنى جدایى از شما را] هرگز به ما نشان ندهد .» (29)
شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل *** مملوك این جنابم و محتاج این درم
گر بركنم دل از تو و بردارم از تو مهر *** این مهر بركه افكنم و این دل كجا برم
4. اوج وفا در شط فرات:
حضرت عباس علیه السلام بعد از شهادت على اكبر میخواست به میدان برود، اما برادر به او اجازه میدان رفتن نداد، بعد از اصرار زیاد فرمود: مقدارى آب براى كودكان بیاور .
پیشانى حسینش را بوسید و به سوى فرات حركت كرد، مشك را پر از آب كرد، خود نیز تشنه بود، میخواست آب بنوشد: «فذكر عطش الحسين ومن معه فرقى الماء; (30) سپس به یاد تشنگى حسین و همراهان [و كودكان] افتاد، پس آب را [روى آب] ریخت .» و بر خود خطاب كرد:
یا نفس من بعد الحسین هونى *** وبعده لا كنت ان تكونى
هذا الحسین وارد المنون *** و تشربین بارد المعین
تالله ما هذا فعال دينى (31)
«اى نفس! بعد از حسین خوارى و ذلت بر تو باد و بعد از او [حسین علیه السلام] تو نباید باشى تا زنده بمانى، حسین در آستانه مرگ قرار گرفته و تو آب خنك و گوارا می نوشى؟ به خدا قسم این كار دین [و آیین] من نیست .»
آنگاه فریاد برآورد: «والله لا اذوق الماء وسيدى الحسين عطشانا; (32) به خدا قسم آب نمی نوشم در حالى كه آقاى من حسین تشنه است .»
عباس بى وفا تو نبودى كنون چه شد *** نوشى تو آب مانده حسینت در انتظار
اعتراف دشمن به وفاى عباس (علیه السلام)
هنگامى كه وسایل غارت شده كربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود. یزید و حاضران در مجلس دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده، ولى دستگیره آن سالم است. یزید پرسید: «این پرچم را چه كسى حمل میكرد؟» گفته شد: «عباس بن على». یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم سه بار برخاست و نشست و گفت:
«انظروا الى هذا العلم فانه لم يسلم من الطعن والضرب الا مقبض اليد التى تحمله; به این پرچم بنگرید، [كه بر اثر صدمات] نیزه و زدن [شمشیر] جایى از آن سالم نمانده جز دستگیره آن كه [پرچمدار] آن را با دستحمل میكرده است .»
سالم ماندن دستگیره پرچم، نشان از آن دارد كه پرچمدار تمام ضربات نیزه و شمشیر را كه بر دستش وارد میشده تحمل مىكرده ولى پرچم را رها نساخته است .
آنگاه يزيد گفت: «ابيت اللعن يا عباس، هكذا يكون وفاء الاخ لاخيه; لعن [و ناسزا] را از خودت دور ساختى اى عباس! [و ناسزا زیبنده تو نیست]. این چنین است [رسم و معناى] وفادارى برادر نسبت به برادرش .» (33)
آرى، وفاى حضرت عباس آن قدر فراوان و در حد اعلاست كه پلیدترین دشمنان او هم نمی توانند آن را انكار كنند .
پنج امامى كه ترا دیده اند *** دست علم گیر تو بوسیده اند
چشم خداوند چو دست تو دید *** بوسه زد و اشك زچشمش چكید
وفا و فداكارى عباس در سخنان معصومین علیهم السلام
1 . امام سجاد علیه السلام فرمود: «رحم الله عمى العباس فلقد آثر وابلى وفدى اخاه بنفسه حتى قطعتيداه; خداوند رحمت كند عمویم عباس را كه حقیقتا ایثار و جانبازى نمود و جانش را فداى برادر نمود تا آنجا كه دستهایش قطع شد .» (34)
2 . امام صادق علیه السلام فرمود:
«اشهد لقد نصحت لله ولرسوله ولاخیك فنعم الاخ المواسى; شهادت مىدهم كه تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیكو برادر فداكار بودى.» (35)
3 . امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به عمویش عباس می فرماید: «السلام على ابى الفضل العباس المواسى اخاه بنفسه; سلام بر ابوالفضل العباس كه با جان خویش با برادر همدردى [و براى او فداكارى] نمود .»
*******************************
1) برخى سال تولد او را سال 24 ه . ق دانسته اند، ر . ك: حسین اسدى، اسوه هاى عاشورا .
2) منتهى الامال، ج1، ص136 .
3) معارف و معاریف، ج7، ص206 .
4) جعفر نقدى، زینب كبرى، ص12 .
5) معالى السبطین، ج1، ص26 .
6) تنقیح المقال، ج2، ص128 .
7) علامه مرتضى مطهرى، حماسه حسینى، ج2، ص118 .
8) منتهى الامال، ج1، ص137 - 138 . برخى نوشتهاند كه او دو فرزند دیگر به نام محمد و قاسم داشت كه در كربلا به شهادت رسیدند . ر . ك: الوقایع و الحوادث، ملبوبى، ج3، ص30 .
9) مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت عباس، ص715 .
10) فتح/28 .
11) ذریعه، ص122 .
12) الوقایع والحوادث، ج2، ص30; سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص293 .
13) زینب كبرى علیها السلام، ص12 .
14) مفاتیح الجنان، ص715 .
15) موسوعة كلمات الحسین علیه السلام، ص298 .
16) وقایع الایام، ویژه محرم، ص264 .
17) معالى السبطین، ج1، ص270; نفس المهموم، شیخ عباس قمى، ص177 .
18) روم/7 .
19) نفس المهموم، ص176; ر . ك: اعیان الشیعه، ج7، ص430 .
20) جام عبرت، سید حسین اسحاقى، ج2، ص104 .
21) منتهى الامال، ص136; ر . ك: تنقیح المقال، ج2، ص128 .
22) حماسه حسینى، ج1، ص59 .
23) معالى السبطین، ج1، ص267 .
24) همان .
25) مقتل خوارزمى، ج2، ص30 .
26) مقتل مقرم، ص269 .
27) ذریعه، ص124 .
28) عناوین برگرفته از روایات است . ر . ك: منتخب میزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ص542 .
29) همان، ص400 .
30) كبریت الاحمر، ص159; منتخب التواریخ، ص258 .
31) ر . ك: ناسخ التواریخ، ج2، ص345 .
32) بحارالانوار، ج45، ص41; ترجمه مقتل ابى مخنف، ص97 .
33) دین و تمدن، ج1، ص288 و ر . ك: سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص300 .
34) بحارالانوار، ج44، ص298; تنقیح المقال، ج2، ص128 .
35) مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام .