فصل هشتم: فضايل و كرامات

(زمان خواندن: 56 - 111 دقیقه)

حضرت زهراء و حضرت مريم
مريم از يك نسبت عيسى عزيز

از سه نسبت حضرت زهراء عزيز

نور چشم رحمة للعالمين

آن امام اولين و آخرين

آنكه جان در پيكر گيتى دميد

روزگار تازه، آيين آفريد

بانوى آن تاجدار هل اتى

مرتضى مشگل گشا شير خدا

پادشاه و كلبه اى ايوان او

يك حسام و يك زره سامان او

مادر آن مركز پرگار عشق

مادر آن كاروان سالار عشق

آن يكى شمع شبستان حرم

حافظ جمعيت خير الامم

تا نشيند آتش پيكار و كين

پشت پا زد بر سر تاج و نگين

وان دگر مولاى ابرار جهان

قوت بازوى احرار جهان

در نواى زندگى، سوز از حسين

اهل حق حريت آموز از حسين

سيرت فرزندها از امهات

جوهر صدق و صفا از امهات

مزرع تسليم را حاصل بتول

مادران را اسوه كامل بتول

بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت

با يهودى چادر خود را فروخت

نورى و هم آتشى فرمانبرش

گم رضايش در رضاى شوهرش

آن ادب پرورده صبر و رضا

آسياب گردان و لب قرآن سرا

گريه هاى او ز بالين بى نياز

گوهر افشاندى بدامان نماز

اشك او بر چيد جبرئيل از زمين

همچو شبنم ريخت بر عرش برين

رشته آيين حق زنجير پاست

پاس فرمان جناب مصطفى است

ورنه گرد تربتش گرديدمى

سجده بر خاك او پاشيدمى (1)

اسماء و القاب آن حضرت
فاطمه زهراء (عليها السلام) داراى نامها و القاب متعددى بودند كه هر يك از آنها بيانگر فضيلتى براى او مى باشند. اسمهاى حضرت عبارتند از:
1- فاطمه:
درباره وجه تسميه فاطمه به عنوان نام مبارك بانوى دو عالم (عليها السلام) برگرفته شده از كلام معصوم (عليه السلام) وجوهى چند است:
فاطمه يعنى جدا شده از هر زشتى و بريده شده از هر بدى و باز داشته شده از آلودگى ها، يا ذريه او از آتش فاصله دارند.
شفاعت كننده دوستدارانش در قيامت - عجز مردم از شناخت كامل او - فاصله، اسمى مشتق شده از نام پروردگار.
2- صديقه:
به معناى زن بسيار راستگو، چون در تمام عمر شريفش هيچ دورغى از او شنيده نشده.
در ضمن گفتارى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) مى فرمايند: يا على! خداوند به تو همسرى چون دخترم صديقه هديه كرده كه به من عطا نكرده است. يا عايشه مى گويد: من را راستگوتر و صادق تر از فاطمه (عليها السلام) نديدم.
3- مباركه:
يعنى بركت خجسته و ميمون، زيرا خداوند در نسل او بركتى قرار داده، كه از وجود نازنين او پروردگار نسل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را در همه جهان گسترش بخشيده است و خداوند ذريه او را مبارك گردانيد.
4- طاهره:
از طهارت است به معناى پاكى از هر نقصى، و پاكيزگى از همه پليديها. امام صادق فرمود: مادامى كه فاطمه (عليها السلام) زنده بود خداوند ساير زنان را بر على (عليه السلام) حرام كرده بود، زيرا فاطمه (عليها السلام) پاكيزه بود و حائض نمى شد. آن حضرت حتى در زايمان هم خون نفاس نمى ديد.
5- زكيه:
به معنى پاكيزگى، رشد و نمو. به معناى نمو كننده در كمالات و خيرات، تا جايى كه سوره ((هل اتى)) و ((آيه ايثار)) در شاءن آنها نازل شد و اخلاق او از هر حيث پاك و تزكيه شده بود و هم چنين رشد و نمو، از لحاظ جسمانى، زيرا گفته اند كه آن حضرت بيشتر از كودكان هم سن خود در روزها و هفته ها و ماهها رشد مى كرد.
6- راضيه:
چون در تمام شئون زندگى از خدا و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و شوهرش راضى بود. با ديدن آن همه سختى از زمان كودكى تا روز شهادت، آنچه كه خداوند برايش تدبير كرده بود راضى بود و حتى يكبار شكايت نكرد.
7- مرضيه:
اسم مفعول از رضا است. چون خداوند در آخرت آن قدر شفاعت او را بپذيرد كه راضى گردد. يا آنكه خدا و رسول خدا و شوهرش از او راضى بودند.
8- زهراء (عليها السلام):
به معنى درخشنده و نورانى. اينكه چرا فاطمه را زهراء نام نهاده اند بنابر روايات و كلام معصومين (عليها السلام) فاطمه (عليها السلام) از نور با عظمت پروردگار خلق شده است و نورانيت آسمانها و زمين از نور اوست.
صورت فاطمه (عليها السلام) در هر روز چند بار - وقت نماز صبح و ظهر و شام براى على (عليه السلام) نور افشانى مى كرد و بالاخره فاطمه (عليها السلام) زهراء ناميده شد چون به فرموده امام صادق (عليه السلام): چون هرگاه در محراب عبادت به نيايش مشغول بود براى ملائكه و اهل آسمانها نور افشانى مى كرد.
9- محدثه:
به معناى كسى كه معارف الهى را از زبان فرشتگان وحى دريافت كرده و ملائكه با او سخن مى گويند. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: به درستى كه فاطمه (عليها السلام) محدثه ناميده شد، براى آنكه ملائكه پروردگار از آسمان بر او نازل مى شدند و او را ندا مى دادند، همانطورى كه مريم دختر عمران را خطاب مى كردند. آنها خطاب به فاطمه (عليها السلام) مى گفتند: اى فاطمه (عليها السلام) خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده است. اى فاطمه (عليها السلام) به شكرانه اين نعمت براى پروردگار خود خضوع كن و سجده به جاى آور.(2)
اما لقبهاى حضرت:
ايشان داراى لقبهاى فراوانى بوده كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:
سيده: بانو
انسيه حوراء: انسان بهشتى
نوريه: موجودى از حقيقت نورى
حانيه: دلسوز فرزندان
كريمه: بزرگوار
رحيمه: با محبت و مهربان
قانعه: قانع - كم توقع
قوامه: شب زنده دار
عقيله: خردمند
فهيمه: بافهم
رئوفه: دلسوز و مهربان
محرمه: گرامى و مورد احترام
منصوره: يارى شده - خداوند او را يارى كرده است.
جميله: زيبا
جليله: بزرگ
صابره: پايدار
شريفه: شرافتمند
عفيفه: پاكدامن
شهيده: شهيد شده، گواه
حكيمه: با حكمت و داراى فهم و ادراك حكيمانه
مطهره: پاكيزه شده
عطوفه: با عاطفه و محبت.
زاهده: پارسا
فاطمه (عليها السلام) زبانه ترازو
على (عليه السلام) فرمود:
روزى وارد منزل شدم ديدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در حالى كه حسن (عليه السلام) در سمت راست و حسين (عليه السلام) در سمت چپ و فاطمه (عليها السلام) پيش روى آن حضرت نشسته بودند مى فرمايد: اى حسن و اى حسين! شما دو كفه ترازو هستيد و فاطمه (عليها السلام) زبانه آن است. دو كفه جز به وسيله زبانه يكسان و هماهنگ نمى شوند و زبانه جز بر روى دو كفه استوار نمى ماند. شما دو نفر، امام هستيد و مادرتان داراى مقام شفاعت است.(3)
احترام به فاطمه (عليها السلام) از نظر فقه اسلامى
يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام) نام دخترش را فاطمه نام نهاده بود، امام (عليه السلام) به او فرمود:
اما اذا سميتها فاطمة فلا تسبها و لا تلعنها و لا تضربها؛حالا كه او را فاطمه ناميده اى به او دشنام مده و او را نفرين مكن و او را مزن.
شاءن و مقام حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) و جنبه قداست آن بانوى بزرگوار، بر هر مسلمان مؤ منى، امرى بديهى و مسلم است. در فقه و فرهنگ اسلامى نيز، تجليل و تكريم و تعظيم به حضرت فاطمه زهراء در مرتبه والايى قرار دارد كه رعايت آن بر هر فرد مسلمانى در رديف واجبات و عدم رعايت آن جزو محرمات و معاصى به شمار مى آيد.
در اينجا به عنوان نمونه به چند مورد از دستورات فقهى كه در اين باب (احترام به حضرت فاطمه (عليها السلام)) صادر شده و در فقه اسلامى جاى ويژه اى دارد اشاره مى شود.
1 - براى فرد بى وضو حرام است كه اسم خداوند متعال را مس نمايند، و مس اسامى مبارك پيغمبر و ائمه و حضرت زهراء (عليها السلام) نيز اگر هتك حرمت و بى احترامى تلقى شود حرام است.
2 - حفظ حرمت اسامى معصومين (عليه السلام) و زير پانگذاشتن و دورنگه داشتن اين اسامى مبارك از اماكن آلوده و ناپاك، از واجبات شرعى است.
3 - در باب ديات و قصاص فقه اسلامى نيز آمده است كه متعديان به امور اعتقادى حكم ارتداد را دارند. علامه حلى (رحمة الله عليه) در ((تحرير الاحكام)) در اين باره مى گويد: كسى كه مادر پيامبر گرامى را يا دخترش را مورد قذف و نسبت ناروا و عمل غير مشروع قرار دهد مرتد و از دين خارج است.
4 - كيفر دشنام گفتن به فاطمه زهراء (عليها السلام) قتل است. بر اساس فقه اسلامى فردى كه نسبت به آن بانوى مقدس هتك حرمت كند و به فحاشى و دشنام و بدگوئى، زبان بگشايد مستوجب مرگ است و بايد به قتل رسانده شود.
امام خمينى (رحمة الله عليه) در تحرير الوسيله خود مى فرمايد: ((الحاق صديقه طاهره (عليها السلام) به ائمه اطهار (عليه السلام) از فرزندانش، خالى از وجه نيست، بلى اگر دشنام به صديقه طاهره بازگشت به دشنام و سب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) نمايد بدون شبهه دشنام دهند كشته مى شود. طبق نظر فقهاى شيعه اگر شخصى به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) يا ائمه معصومين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) دشنام دهد بر شنونده آن واجب است او را به قتل برساند مگر اين كه ترس زيان جانى و يا مالى قابل توجه يا آبرويى بر خود داشته باشد بنابراين هم وجوب قتل ثابت است و هم اين كه اجراى اين حكم احتياج به اجازه حاكم شرع ندارد.(4)
پس دريافتيم كه از نظر فقهى اگر كسى به چهارده معصوم (عليه السلام) ناسزا بگويد و يا عملى توهين آميز در مورد آنان انجام دهد حكمش قتل است مسلما حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) يكى از حضرات معصومين مى باشند.
در روايتى از امام جعفر صادق (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: چون حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور كند پس از اقداماتى به كيفر قاتلان ستمگر مادرش حضرت فاطمه (عليها السلام) مى پردازد و به سراغ قبر آنان مى رود و آنان را زنده مى كند، و به محاكمه مى كشد و پس از آن به دارشان آويزان مى كند و پس از باز كردن از دار، پيكر كثيف و نحسشان را آتش  مى زند.(5)
علاوه بر حكم فقهى در مورد توهين كننده به حضرت فاطمه (عليها السلام) اذيت حضرت فاطمه (عليها السلام) اذيت حضرت فاطمه (عليها السلام) اذيت خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است. دهها حديث معتبر در اين مورد در كتابهاى شيعى و سنى آمده است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
فاطمة بضعه منى، فمن اغضبها اغضبنىفاطمه پاره تن من است، هر كس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
و نيز فرموده:
من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد اذى الله عزوجلهر كس او را اذيت كند مرا اذيت نمود و كسى كه مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده است.
و بنابر فرموده خداوند در قرآن: كسى كه خدا و رسولش را بيازارد مورد لعنت خدا قرار مى گيرد.
ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخرةهمانا كسانى كه خدا و رسول او را بيازارند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده است و از رحمت خود دور فرموده است.(6)
حضرت امام خمينى (رحمة الله عليه) در مورد اهانت كننده به حضرت صديقه طاهره كه روز شنبه هشتم بهمن 1367 از صداى جمهورى اسامى ايران پخش شده و بعد فرمودند: ((بسمه تعالى، با كمال تاءسف و تاءثر صداى جمهورى اسلامى مطالبى در مورد الگوى زن پخش كرده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردى كه اين مطالب را پخش كرده است تعزير و اخراج مى گردد و دست اندركاران آن تعزير خواهند شد و در صورتى كه ثابت شود قصد توهين در كار بوده است بلا شك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است، اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدى مسؤ ولين رده بالاى صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامى زمينه ها قوه قضائيه اقدام مى نمايد.))
روح الله الموسوى الخمينى 9/11/1367
ملاقات فاطمه (عليها السلام) با حوريان بهشتى
سلمان فارسى (رحمة الله عليه) مى گويد:
روزى از خانه بيرون آمدم، در حالى كه ده روز از رحلت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) گذشته بود. على (عليه السلام) را ديدم به من فرمود: اى سلمان! تو پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر ما جفا نمودى. عرض كردم: اى محبوب من، اى اباالحسن! كسى همچون شما مورد جفا قرار نمى گيرد. بلكه حزن و اندوهم پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) باعث شد نتوانم به زيارت شما بيايم. حضرت فرمود: اى سلمان! برو به خانه نزد فاطمه، دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، زيرا او مشتاق ديدار توست. مى خواهد از هديه اى كه از بهشت برايش آورده اند به تو هم بدهد. عرض كردم: آيا مگر پس از حضرت رسول براى آن حضرت از بهشت تحفه و هديه مى رسد؟ فرمود: آرى، ديروز رسيد.
سلمان فارسى (رحمة الله عليه) مى گويد: سراسيمه خود را نزد آن حضرت رساندم و با اجازه زهراء (عليها السلام) وارد خانه شدم، ديدم حضرت نشسته و بر روى خود عباى كوتاهى انداخته است. در پيشگاهش زانوى ادب زدم. آن حضرت به من فرمود: اى سلمان! بعد از رحلت پدرم به من جفا كردى؟
عرض كردم: اى حبيبه من! آيا من به شما جفا كردم؟ فرمود: پس چه كسى؟ اى سلمان! بنشين و آنچه به تو مى گويم، خوب فراگير!
حضرت فرمود: ديروز همين جا نشسته بودم و در منزل هم بسته بود. در اين فكر بودم كه با وفات پدرم وحى الهى از ما قاطع شد و از رفت و آمد ملائكه ديگر خبرى نيست، بسيار غمگين و محزون بودم. به ناگاه در منزل باز شد و سه دختر وارد شدند كه از نظر زيبايى، شادابى و معطر بودن بى مانند بوده و هيچ چشمى به زيبايى آنان نديده است. از جايم برخاسته و به سوى آنان رفتم. پرسيدم: از زنان مكه هستيد يا مدينه؟
گفتند: اى دختر رسول خدا! ما اهل مكه و مدينه نيستيم و نيز از ساكنان زمين نمى باشيم، ما از حوريان بهشتى و مشتاق و دوستدار تو هستيم. خداوند ما را نزد شما فرستاده است.
من از يكى كه بزرگتر مى نمود پرسيدم: اسم تو چيست؟ جواب داد: ((مقدود)). گفتم: مقدوده چرا؟ گفت من براى مقداد بن اسود كندى صحابى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آفريده شده ام.
از سومى پرسيدم: اسم تو چيست؟ گفت: ((سلمى)) گفتم: به چه مناسبت سلمى ناميده شده اى؟ گفت: من براى زندگى با سلمان فارسى، دوست و خدمتكار پدر تو، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى باشم.
حضرت ادامه داد: سپس حوريان بهشتى خرمايى تازه به من دادند كه از مشك خوش بو تر بود. آنگاه حضرت فاطمه (عليها السلام) مقدارى از آن خرماها را به من داد و فرمودند: اى سلمان! با اين خرما افطار كن و فردا هسته آن را برايم بياور!
سلمان گويد: من خرما را گرفته از حضورش مرخص شدم. در كوچه هاى مدينه به طرف منزل مى رفتم، به هر كس از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گذاشتم، مى پرسيد: چه بوى عطر دلنشينى! آيا مشك با خود دارى؟ در جواب مى گفتم: آرى.
در موقع افطار با خرما روزه ام را باز كردم، ولى نه هسته داشت و نه ريگ و نه خاشاكى. روز بعد نزد آن حضرت رفته عرض كردم: من ديروز روزه ام با تحفه و هديه شما باز كردم ولى هيچ هسته اى نداشت.
حضرت فرمود: اى سلمان! هيچ گاه هسته اى نخواهد داشت، زيرا خرماها از نخلى است كه خداوند آن را در دار السلام (بهشت) با كلام و سخنى كاشته است كه پدرم حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) به من آموخت و من هر صبح و شام بر آن مواظبت مى كنم.(7)
بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله النور بسم الله نور النور بسم الله نور على نور بسم الله الذى هو مدبر الامور بسم الله الذى خلق النور من النور الحمد لله الذى خلق النور من النور و اءنزل النور على الطور فى كتاب مسطور فى رق منشور بقدر مقدور على نبى محبور الحمد لله الذى هو بالعز مذكور و بالفخر مشهور و على السراء و الضراء مشكور و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين؛به نام خداى بخشنده مهربان به نام مبارك خدا كه نور عالم است و به نام مبارك خدا كه نور نور عالم است و نام مبارك خدا كه نور بالاى نور عالم است به نام مبارك خدا آن نام كه مدبر امور عالم است به نام مبارك خدا آن نام كه نور آفريد (يعنى عالم و آدم را از نور خود آفريد) ستايش خدا را كه نور (تجلى خود) را بر طور سينا در كتاب مسطور تورات نازل كرد در صحيفه گشوده بقدرى كه مقدور نمود بر پيغمبر عالم و صالح خود ستايش ‍ خدا را كه نزد تمام موجودات به عزت مذكور و به فخر و جلالت معروف است و در حال آسايش و سختى بايد شكر گزار او بود و درود خدا برسيد ما حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت طاهرينش ‍ باد.
سلمان گفت: چون اين دعا را از آن حضرت آموختم آن را به بيشتر از هزار نفر از اهل مكه و مدينه كه مبتلا به تب بودند آموختم، به خدا قسم همه آنها به اذن خداى تعالى شفا يافتند.
چادر بانوى زنان جهان
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده است كه فرمود:
هنگامى كه خداوند خلايق از اولين و آخرين را مبعوث گرداند، منادى پروردگارمان از زير عرش خداوند صدا مى زند: اى گروه خلايق، ديدگاه خود را ببنديد كه فاطمه (عليها السلام) دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و بانوى زنان جهانيان از صراط بگذرد! هيچ كس در صحنه قيامت نيست مگر آنكه چشمانش را مى بندد، به جز محمد، على، حسن، حسين و فرزندان پاك آنان (عليه السلام) چرا كه فرزندان آن حضرتند. هنگامى كه وارد صحراى محشر مى شود، دنباله چادرش بر روى صراط كشيده مى شود، يك سر آن در بهشت به دست خود آن حضرت است و سر ديگرش در عرصه قيامت است.
منادى پروردگارمان صدا مى زند:
اى دوستداران فاطمه! به گوشه هاى چادر بانوى زنان جهانيان چنگ زنيد! و كسى از دوستداران حضرت باقى نمى ماند مگر اينكه به گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت باقى نمى ماند مگر اينكه به گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت چسبيده است تا اينكه بيش از هزار فئام و هزار فئام به آن چنگ مى زنند و مى چسبند. گفتند: يك فئام چقدر است؟ فرمود: هزار هزار كه به وسيله آن حضرت از آتش نجات مى يابند.(8)
توقف فاطمه (عليها السلام) در مدخل جهنم
از محمد بن مسلم روايت شده كه گويند: از حضرت باقر (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: حضرت زهراء (عليها السلام) در مدخل جهنم توقفى ويژه مى نمايد. در روز قيامت بر پيشانى هر كس ((مؤمن يا كافر)) نوشته شده است. به كسانيكه گناهان زيادى انجام داده اند دستور داده مى شود كه وارد آتش جهنم شوند.
فاطمه زهراء (عليها السلام) بين دو چشم او مى خواند كه وى ((دوستدار اهل بيت)) است. آنگاه مى گويد: اى خدا و اى مولاى من! تو مرا فاطمه ناميدى و به وسيله من آن كس را كه من و ذريه ام را دوست مى دارد، از آتش  جدا مى سازى، و وعده تو راست است و تو از نويدى كه داده اى تخلف نمى كنى.
خداوند متعال مى فرمايد: راست مى گويى اى فاطمه! من تو را فاطمه ناميده و به وسيله تو، كسى كه تو را دوست داشته باشد و به ولايت پذيرفته، و ذريه تو را دوست داشته و به ولايت پذيرفته باشد، از آتش نجات مى دهم. وعده من حق است و از آن تخلف نمى كنم هر كس را كه بر پيشانيش ‍ بخوانى كه مؤ من است، دستش را بگير و به بهشت واردش ساز. (9)
سخن گفتن با جبرئيل
امام خمينى (رحمة الله عليه) در يكى از بيانات خود، در ايام شهادت حضرت زهراء (عليها السلام) و در ملاقات با زنان مى فرمايند:
((مساءله آمدن جبرئيل براى كسى يك مسئله ساده نيست، خيال نشود كه جبرئيل براى هر كس مى آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كه جبرئيل مى خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است... و اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياء درجه اول بوده است.
مثل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و موسى و عيسى و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كس نبوده است. بعد از اين هم بين كسى ديگر نشده است. حتى درباره ائمه (عليها السلام) هم من نديده ام كه وارد شده باشد، اين طور كه جبرئيل به آنها نازل شده باشد فقط اين كه براى حضرت زهراء (عليها السلام) است كه من ديده ام كه جبرئيل به طور مكرر در اين هفتاد و پنج روز وارد مى شده و مسائل آينده اى كه بر ذريه او مى گذشته است اين مسائل را مى گفته است و حضرت امير هم ثبت مى كرده است... در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه فضائلى بزرگ است - اين فضيلت را من بالاتر از همه مى دانم كه براى غير انبياء (عليه السلام) آن هم نه همه انبياء براى طبقه بلاى انبياء كه در رتبه آنهاست، براى كسى ديگر حاضر نشده و با اين تعبيرى كه مراوده داشته است جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براى هيچ كس تا كنون واقع نشده و اين از فضائلى است كه از مختصات حضرت صديقه (عليها السلام) است.(10)
فاطمه و اهل بيت (عليه السلام) در كشتى نوح
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند متعال اراده فرمود كه قوم نوح را نابود كند، به او دستور داد تا درخت ساج را قطع كند، بعد جبرائيل فرود آمد و شكل كشتى را به او نشان داد و صندوقچه اى كه در آن صد و بيست و نه هزار ميخ در آن بود برايش آورد. نوح غير از پنج ميخ تمام آنها را در آن كشتى به كار گرفت.
وقتى كه دستش را به يكى از آن پنج ميخ زد، آن ميخ در دست او همچون ستاره اى نورانى تابيد. نوح متحير و شگفت زده شد. خداوند آن ميخ را به زبان فصيح و گويا به نطق آورد و گفت: من به نام بهترين پيامبران ((حضرت محمد (لله عليه و آله و سلم))) مى باشم. جبرائيل نزد او آمد، نوح به او گفت: اى جبرائيل اين چه ميخى است كه تا كنون چيزى شبيه به آن نديده ام؟
گفت: اين ميخ به نام ((محمد (صلى الله عليه و آله و سلم))) بهترين انسانها از اولين تا آخرين مى باشد. آن را در جلوى راست كشتى به كار گرفت. بعد دستش را به ميخ دوم زد، نورى از آن درخشيد و اطراف را روشن كرد. نوح پرسيد: اين ميخ چيست؟ جبرائيل پاسخ داد: ميخ برادر و پسر عمويش على (عليه السلام) است. آن ميخ را در قسمت جلو سمت چپ كشتى كوبيد. بعد دستش را به ميخ سوم زد، آن نيز درخشيد و اطراف را روشن كرد، جبرائيل گفت: اين ميخ فاطمه (عليها السلام) است. آن را در كنار ميخ پدرش كوبيد.
بعد دستش را به ميخ چهارم زد آن نيز درخشيد و اطراف را روشن كرد. جبرائيل به او گفت: اين ميخ حسن (عليه السلام) است. آن را در كنار ميخ پدرش على (عليه السلام) كوبيد. بعد دستش را به ميخ پنجم زد، نورى درخشيد و صداى گريه بلند شد و نمناك گشت، نوح پرسيد: اى جبرائيل! اين نم وترى چيست؟
پاسخ داد: اين ميخ حسين سيدالشهدا (عليه السلام) است. آن را در كنار ميخ برادرش كوبيد. آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند متعال فرموده است.
و حملناه على ذات الواح و دسر؛او را بر چوبها و ميخها سوار كرديم)).
ميخهاى آن ما هستيم و اگر ما نبوديم كشتى، ساكنانش را حركت نمى داد.(11)

حضرت زهراء و حضرت مريم
مريم از يك نسبت عيسى عزيز

از سه نسبت حضرت زهراء عزيز

نور چشم رحمة للعالمين

آن امام اولين و آخرين

آنكه جان در پيكر گيتى دميد

روزگار تازه، آيين آفريد

بانوى آن تاجدار هل اتى

مرتضى مشگل گشا شير خدا

پادشاه و كلبه اى ايوان او

يك حسام و يك زره سامان او

مادر آن مركز پرگار عشق

مادر آن كاروان سالار عشق

آن يكى شمع شبستان حرم

حافظ جمعيت خير الامم

تا نشيند آتش پيكار و كين

پشت پا زد بر سر تاج و نگين

وان دگر مولاى ابرار جهان

قوت بازوى احرار جهان

در نواى زندگى، سوز از حسين

اهل حق حريت آموز از حسين

سيرت فرزندها از امهات

جوهر صدق و صفا از امهات

مزرع تسليم را حاصل بتول

مادران را اسوه كامل بتول

بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت

با يهودى چادر خود را فروخت

نورى و هم آتشى فرمانبرش

گم رضايش در رضاى شوهرش

آن ادب پرورده صبر و رضا

آسياب گردان و لب قرآن سرا

گريه هاى او ز بالين بى نياز

گوهر افشاندى بدامان نماز

اشك او بر چيد جبرئيل از زمين

همچو شبنم ريخت بر عرش برين

رشته آيين حق زنجير پاست

پاس فرمان جناب مصطفى است

ورنه گرد تربتش گرديدمى

سجده بر خاك او پاشيدمى (1)

اسماء و القاب آن حضرت
فاطمه زهراء (عليها السلام) داراى نامها و القاب متعددى بودند كه هر يك از آنها بيانگر فضيلتى براى او مى باشند. اسمهاى حضرت عبارتند از:
1- فاطمه:
درباره وجه تسميه فاطمه به عنوان نام مبارك بانوى دو عالم (عليها السلام) برگرفته شده از كلام معصوم (عليه السلام) وجوهى چند است:
فاطمه يعنى جدا شده از هر زشتى و بريده شده از هر بدى و باز داشته شده از آلودگى ها، يا ذريه او از آتش فاصله دارند.
شفاعت كننده دوستدارانش در قيامت - عجز مردم از شناخت كامل او - فاصله، اسمى مشتق شده از نام پروردگار.
2- صديقه:
به معناى زن بسيار راستگو، چون در تمام عمر شريفش هيچ دورغى از او شنيده نشده.
در ضمن گفتارى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) مى فرمايند: يا على! خداوند به تو همسرى چون دخترم صديقه هديه كرده كه به من عطا نكرده است. يا عايشه مى گويد: من را راستگوتر و صادق تر از فاطمه (عليها السلام) نديدم.
3- مباركه:
يعنى بركت خجسته و ميمون، زيرا خداوند در نسل او بركتى قرار داده، كه از وجود نازنين او پروردگار نسل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را در همه جهان گسترش بخشيده است و خداوند ذريه او را مبارك گردانيد.
4- طاهره:
از طهارت است به معناى پاكى از هر نقصى، و پاكيزگى از همه پليديها. امام صادق فرمود: مادامى كه فاطمه (عليها السلام) زنده بود خداوند ساير زنان را بر على (عليه السلام) حرام كرده بود، زيرا فاطمه (عليها السلام) پاكيزه بود و حائض نمى شد. آن حضرت حتى در زايمان هم خون نفاس نمى ديد.
5- زكيه:
به معنى پاكيزگى، رشد و نمو. به معناى نمو كننده در كمالات و خيرات، تا جايى كه سوره ((هل اتى)) و ((آيه ايثار)) در شاءن آنها نازل شد و اخلاق او از هر حيث پاك و تزكيه شده بود و هم چنين رشد و نمو، از لحاظ جسمانى، زيرا گفته اند كه آن حضرت بيشتر از كودكان هم سن خود در روزها و هفته ها و ماهها رشد مى كرد.
6- راضيه:
چون در تمام شئون زندگى از خدا و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و شوهرش راضى بود. با ديدن آن همه سختى از زمان كودكى تا روز شهادت، آنچه كه خداوند برايش تدبير كرده بود راضى بود و حتى يكبار شكايت نكرد.
7- مرضيه:
اسم مفعول از رضا است. چون خداوند در آخرت آن قدر شفاعت او را بپذيرد كه راضى گردد. يا آنكه خدا و رسول خدا و شوهرش از او راضى بودند.
8- زهراء (عليها السلام):
به معنى درخشنده و نورانى. اينكه چرا فاطمه را زهراء نام نهاده اند بنابر روايات و كلام معصومين (عليها السلام) فاطمه (عليها السلام) از نور با عظمت پروردگار خلق شده است و نورانيت آسمانها و زمين از نور اوست.
صورت فاطمه (عليها السلام) در هر روز چند بار - وقت نماز صبح و ظهر و شام براى على (عليه السلام) نور افشانى مى كرد و بالاخره فاطمه (عليها السلام) زهراء ناميده شد چون به فرموده امام صادق (عليه السلام): چون هرگاه در محراب عبادت به نيايش مشغول بود براى ملائكه و اهل آسمانها نور افشانى مى كرد.
9- محدثه:
به معناى كسى كه معارف الهى را از زبان فرشتگان وحى دريافت كرده و ملائكه با او سخن مى گويند. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: به درستى كه فاطمه (عليها السلام) محدثه ناميده شد، براى آنكه ملائكه پروردگار از آسمان بر او نازل مى شدند و او را ندا مى دادند، همانطورى كه مريم دختر عمران را خطاب مى كردند. آنها خطاب به فاطمه (عليها السلام) مى گفتند: اى فاطمه (عليها السلام) خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده است. اى فاطمه (عليها السلام) به شكرانه اين نعمت براى پروردگار خود خضوع كن و سجده به جاى آور.(2)
اما لقبهاى حضرت:
ايشان داراى لقبهاى فراوانى بوده كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:
سيده: بانو
انسيه حوراء: انسان بهشتى
نوريه: موجودى از حقيقت نورى
حانيه: دلسوز فرزندان
كريمه: بزرگوار
رحيمه: با محبت و مهربان
قانعه: قانع - كم توقع
قوامه: شب زنده دار
عقيله: خردمند
فهيمه: بافهم
رئوفه: دلسوز و مهربان
محرمه: گرامى و مورد احترام
منصوره: يارى شده - خداوند او را يارى كرده است.
جميله: زيبا
جليله: بزرگ
صابره: پايدار
شريفه: شرافتمند
عفيفه: پاكدامن
شهيده: شهيد شده، گواه
حكيمه: با حكمت و داراى فهم و ادراك حكيمانه
مطهره: پاكيزه شده
عطوفه: با عاطفه و محبت.
زاهده: پارسا
فاطمه (عليها السلام) زبانه ترازو
على (عليه السلام) فرمود:
روزى وارد منزل شدم ديدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در حالى كه حسن (عليه السلام) در سمت راست و حسين (عليه السلام) در سمت چپ و فاطمه (عليها السلام) پيش روى آن حضرت نشسته بودند مى فرمايد: اى حسن و اى حسين! شما دو كفه ترازو هستيد و فاطمه (عليها السلام) زبانه آن است. دو كفه جز به وسيله زبانه يكسان و هماهنگ نمى شوند و زبانه جز بر روى دو كفه استوار نمى ماند. شما دو نفر، امام هستيد و مادرتان داراى مقام شفاعت است.(3)
احترام به فاطمه (عليها السلام) از نظر فقه اسلامى
يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام) نام دخترش را فاطمه نام نهاده بود، امام (عليه السلام) به او فرمود:
اما اذا سميتها فاطمة فلا تسبها و لا تلعنها و لا تضربها؛حالا كه او را فاطمه ناميده اى به او دشنام مده و او را نفرين مكن و او را مزن.
شاءن و مقام حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) و جنبه قداست آن بانوى بزرگوار، بر هر مسلمان مؤ منى، امرى بديهى و مسلم است. در فقه و فرهنگ اسلامى نيز، تجليل و تكريم و تعظيم به حضرت فاطمه زهراء در مرتبه والايى قرار دارد كه رعايت آن بر هر فرد مسلمانى در رديف واجبات و عدم رعايت آن جزو محرمات و معاصى به شمار مى آيد.
در اينجا به عنوان نمونه به چند مورد از دستورات فقهى كه در اين باب (احترام به حضرت فاطمه (عليها السلام)) صادر شده و در فقه اسلامى جاى ويژه اى دارد اشاره مى شود.
1 - براى فرد بى وضو حرام است كه اسم خداوند متعال را مس نمايند، و مس اسامى مبارك پيغمبر و ائمه و حضرت زهراء (عليها السلام) نيز اگر هتك حرمت و بى احترامى تلقى شود حرام است.
2 - حفظ حرمت اسامى معصومين (عليه السلام) و زير پانگذاشتن و دورنگه داشتن اين اسامى مبارك از اماكن آلوده و ناپاك، از واجبات شرعى است.
3 - در باب ديات و قصاص فقه اسلامى نيز آمده است كه متعديان به امور اعتقادى حكم ارتداد را دارند. علامه حلى (رحمة الله عليه) در ((تحرير الاحكام)) در اين باره مى گويد: كسى كه مادر پيامبر گرامى را يا دخترش را مورد قذف و نسبت ناروا و عمل غير مشروع قرار دهد مرتد و از دين خارج است.
4 - كيفر دشنام گفتن به فاطمه زهراء (عليها السلام) قتل است. بر اساس فقه اسلامى فردى كه نسبت به آن بانوى مقدس هتك حرمت كند و به فحاشى و دشنام و بدگوئى، زبان بگشايد مستوجب مرگ است و بايد به قتل رسانده شود.
امام خمينى (رحمة الله عليه) در تحرير الوسيله خود مى فرمايد: ((الحاق صديقه طاهره (عليها السلام) به ائمه اطهار (عليه السلام) از فرزندانش، خالى از وجه نيست، بلى اگر دشنام به صديقه طاهره بازگشت به دشنام و سب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) نمايد بدون شبهه دشنام دهند كشته مى شود. طبق نظر فقهاى شيعه اگر شخصى به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) يا ائمه معصومين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) دشنام دهد بر شنونده آن واجب است او را به قتل برساند مگر اين كه ترس زيان جانى و يا مالى قابل توجه يا آبرويى بر خود داشته باشد بنابراين هم وجوب قتل ثابت است و هم اين كه اجراى اين حكم احتياج به اجازه حاكم شرع ندارد.(4)
پس دريافتيم كه از نظر فقهى اگر كسى به چهارده معصوم (عليه السلام) ناسزا بگويد و يا عملى توهين آميز در مورد آنان انجام دهد حكمش قتل است مسلما حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) يكى از حضرات معصومين مى باشند.
در روايتى از امام جعفر صادق (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: چون حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور كند پس از اقداماتى به كيفر قاتلان ستمگر مادرش حضرت فاطمه (عليها السلام) مى پردازد و به سراغ قبر آنان مى رود و آنان را زنده مى كند، و به محاكمه مى كشد و پس از آن به دارشان آويزان مى كند و پس از باز كردن از دار، پيكر كثيف و نحسشان را آتش  مى زند.(5)
علاوه بر حكم فقهى در مورد توهين كننده به حضرت فاطمه (عليها السلام) اذيت حضرت فاطمه (عليها السلام) اذيت حضرت فاطمه (عليها السلام) اذيت خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است. دهها حديث معتبر در اين مورد در كتابهاى شيعى و سنى آمده است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
فاطمة بضعه منى، فمن اغضبها اغضبنىفاطمه پاره تن من است، هر كس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
و نيز فرموده:
من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد اذى الله عزوجلهر كس او را اذيت كند مرا اذيت نمود و كسى كه مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده است.
و بنابر فرموده خداوند در قرآن: كسى كه خدا و رسولش را بيازارد مورد لعنت خدا قرار مى گيرد.
ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخرةهمانا كسانى كه خدا و رسول او را بيازارند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده است و از رحمت خود دور فرموده است.(6)
حضرت امام خمينى (رحمة الله عليه) در مورد اهانت كننده به حضرت صديقه طاهره كه روز شنبه هشتم بهمن 1367 از صداى جمهورى اسامى ايران پخش شده و بعد فرمودند: ((بسمه تعالى، با كمال تاءسف و تاءثر صداى جمهورى اسلامى مطالبى در مورد الگوى زن پخش كرده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردى كه اين مطالب را پخش كرده است تعزير و اخراج مى گردد و دست اندركاران آن تعزير خواهند شد و در صورتى كه ثابت شود قصد توهين در كار بوده است بلا شك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است، اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدى مسؤ ولين رده بالاى صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامى زمينه ها قوه قضائيه اقدام مى نمايد.))
روح الله الموسوى الخمينى 9/11/1367
ملاقات فاطمه (عليها السلام) با حوريان بهشتى
سلمان فارسى (رحمة الله عليه) مى گويد:
روزى از خانه بيرون آمدم، در حالى كه ده روز از رحلت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) گذشته بود. على (عليه السلام) را ديدم به من فرمود: اى سلمان! تو پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر ما جفا نمودى. عرض كردم: اى محبوب من، اى اباالحسن! كسى همچون شما مورد جفا قرار نمى گيرد. بلكه حزن و اندوهم پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) باعث شد نتوانم به زيارت شما بيايم. حضرت فرمود: اى سلمان! برو به خانه نزد فاطمه، دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، زيرا او مشتاق ديدار توست. مى خواهد از هديه اى كه از بهشت برايش آورده اند به تو هم بدهد. عرض كردم: آيا مگر پس از حضرت رسول براى آن حضرت از بهشت تحفه و هديه مى رسد؟ فرمود: آرى، ديروز رسيد.
سلمان فارسى (رحمة الله عليه) مى گويد: سراسيمه خود را نزد آن حضرت رساندم و با اجازه زهراء (عليها السلام) وارد خانه شدم، ديدم حضرت نشسته و بر روى خود عباى كوتاهى انداخته است. در پيشگاهش زانوى ادب زدم. آن حضرت به من فرمود: اى سلمان! بعد از رحلت پدرم به من جفا كردى؟
عرض كردم: اى حبيبه من! آيا من به شما جفا كردم؟ فرمود: پس چه كسى؟ اى سلمان! بنشين و آنچه به تو مى گويم، خوب فراگير!
حضرت فرمود: ديروز همين جا نشسته بودم و در منزل هم بسته بود. در اين فكر بودم كه با وفات پدرم وحى الهى از ما قاطع شد و از رفت و آمد ملائكه ديگر خبرى نيست، بسيار غمگين و محزون بودم. به ناگاه در منزل باز شد و سه دختر وارد شدند كه از نظر زيبايى، شادابى و معطر بودن بى مانند بوده و هيچ چشمى به زيبايى آنان نديده است. از جايم برخاسته و به سوى آنان رفتم. پرسيدم: از زنان مكه هستيد يا مدينه؟
گفتند: اى دختر رسول خدا! ما اهل مكه و مدينه نيستيم و نيز از ساكنان زمين نمى باشيم، ما از حوريان بهشتى و مشتاق و دوستدار تو هستيم. خداوند ما را نزد شما فرستاده است.
من از يكى كه بزرگتر مى نمود پرسيدم: اسم تو چيست؟ جواب داد: ((مقدود)). گفتم: مقدوده چرا؟ گفت من براى مقداد بن اسود كندى صحابى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آفريده شده ام.
از سومى پرسيدم: اسم تو چيست؟ گفت: ((سلمى)) گفتم: به چه مناسبت سلمى ناميده شده اى؟ گفت: من براى زندگى با سلمان فارسى، دوست و خدمتكار پدر تو، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى باشم.
حضرت ادامه داد: سپس حوريان بهشتى خرمايى تازه به من دادند كه از مشك خوش بو تر بود. آنگاه حضرت فاطمه (عليها السلام) مقدارى از آن خرماها را به من داد و فرمودند: اى سلمان! با اين خرما افطار كن و فردا هسته آن را برايم بياور!
سلمان گويد: من خرما را گرفته از حضورش مرخص شدم. در كوچه هاى مدينه به طرف منزل مى رفتم، به هر كس از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گذاشتم، مى پرسيد: چه بوى عطر دلنشينى! آيا مشك با خود دارى؟ در جواب مى گفتم: آرى.
در موقع افطار با خرما روزه ام را باز كردم، ولى نه هسته داشت و نه ريگ و نه خاشاكى. روز بعد نزد آن حضرت رفته عرض كردم: من ديروز روزه ام با تحفه و هديه شما باز كردم ولى هيچ هسته اى نداشت.
حضرت فرمود: اى سلمان! هيچ گاه هسته اى نخواهد داشت، زيرا خرماها از نخلى است كه خداوند آن را در دار السلام (بهشت) با كلام و سخنى كاشته است كه پدرم حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) به من آموخت و من هر صبح و شام بر آن مواظبت مى كنم.(7)
بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله النور بسم الله نور النور بسم الله نور على نور بسم الله الذى هو مدبر الامور بسم الله الذى خلق النور من النور الحمد لله الذى خلق النور من النور و اءنزل النور على الطور فى كتاب مسطور فى رق منشور بقدر مقدور على نبى محبور الحمد لله الذى هو بالعز مذكور و بالفخر مشهور و على السراء و الضراء مشكور و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين؛به نام خداى بخشنده مهربان به نام مبارك خدا كه نور عالم است و به نام مبارك خدا كه نور نور عالم است و نام مبارك خدا كه نور بالاى نور عالم است به نام مبارك خدا آن نام كه مدبر امور عالم است به نام مبارك خدا آن نام كه نور آفريد (يعنى عالم و آدم را از نور خود آفريد) ستايش خدا را كه نور (تجلى خود) را بر طور سينا در كتاب مسطور تورات نازل كرد در صحيفه گشوده بقدرى كه مقدور نمود بر پيغمبر عالم و صالح خود ستايش ‍ خدا را كه نزد تمام موجودات به عزت مذكور و به فخر و جلالت معروف است و در حال آسايش و سختى بايد شكر گزار او بود و درود خدا برسيد ما حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت طاهرينش ‍ باد.
سلمان گفت: چون اين دعا را از آن حضرت آموختم آن را به بيشتر از هزار نفر از اهل مكه و مدينه كه مبتلا به تب بودند آموختم، به خدا قسم همه آنها به اذن خداى تعالى شفا يافتند.
چادر بانوى زنان جهان
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده است كه فرمود:
هنگامى كه خداوند خلايق از اولين و آخرين را مبعوث گرداند، منادى پروردگارمان از زير عرش خداوند صدا مى زند: اى گروه خلايق، ديدگاه خود را ببنديد كه فاطمه (عليها السلام) دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و بانوى زنان جهانيان از صراط بگذرد! هيچ كس در صحنه قيامت نيست مگر آنكه چشمانش را مى بندد، به جز محمد، على، حسن، حسين و فرزندان پاك آنان (عليه السلام) چرا كه فرزندان آن حضرتند. هنگامى كه وارد صحراى محشر مى شود، دنباله چادرش بر روى صراط كشيده مى شود، يك سر آن در بهشت به دست خود آن حضرت است و سر ديگرش در عرصه قيامت است.
منادى پروردگارمان صدا مى زند:
اى دوستداران فاطمه! به گوشه هاى چادر بانوى زنان جهانيان چنگ زنيد! و كسى از دوستداران حضرت باقى نمى ماند مگر اينكه به گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت باقى نمى ماند مگر اينكه به گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت چسبيده است تا اينكه بيش از هزار فئام و هزار فئام به آن چنگ مى زنند و مى چسبند. گفتند: يك فئام چقدر است؟ فرمود: هزار هزار كه به وسيله آن حضرت از آتش نجات مى يابند.(8)
توقف فاطمه (عليها السلام) در مدخل جهنم
از محمد بن مسلم روايت شده كه گويند: از حضرت باقر (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: حضرت زهراء (عليها السلام) در مدخل جهنم توقفى ويژه مى نمايد. در روز قيامت بر پيشانى هر كس ((مؤمن يا كافر)) نوشته شده است. به كسانيكه گناهان زيادى انجام داده اند دستور داده مى شود كه وارد آتش جهنم شوند.
فاطمه زهراء (عليها السلام) بين دو چشم او مى خواند كه وى ((دوستدار اهل بيت)) است. آنگاه مى گويد: اى خدا و اى مولاى من! تو مرا فاطمه ناميدى و به وسيله من آن كس را كه من و ذريه ام را دوست مى دارد، از آتش  جدا مى سازى، و وعده تو راست است و تو از نويدى كه داده اى تخلف نمى كنى.
خداوند متعال مى فرمايد: راست مى گويى اى فاطمه! من تو را فاطمه ناميده و به وسيله تو، كسى كه تو را دوست داشته باشد و به ولايت پذيرفته، و ذريه تو را دوست داشته و به ولايت پذيرفته باشد، از آتش نجات مى دهم. وعده من حق است و از آن تخلف نمى كنم هر كس را كه بر پيشانيش ‍ بخوانى كه مؤ من است، دستش را بگير و به بهشت واردش ساز. (9)
سخن گفتن با جبرئيل
امام خمينى (رحمة الله عليه) در يكى از بيانات خود، در ايام شهادت حضرت زهراء (عليها السلام) و در ملاقات با زنان مى فرمايند:
((مساءله آمدن جبرئيل براى كسى يك مسئله ساده نيست، خيال نشود كه جبرئيل براى هر كس مى آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كه جبرئيل مى خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است... و اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياء درجه اول بوده است.
مثل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و موسى و عيسى و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كس نبوده است. بعد از اين هم بين كسى ديگر نشده است. حتى درباره ائمه (عليها السلام) هم من نديده ام كه وارد شده باشد، اين طور كه جبرئيل به آنها نازل شده باشد فقط اين كه براى حضرت زهراء (عليها السلام) است كه من ديده ام كه جبرئيل به طور مكرر در اين هفتاد و پنج روز وارد مى شده و مسائل آينده اى كه بر ذريه او مى گذشته است اين مسائل را مى گفته است و حضرت امير هم ثبت مى كرده است... در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه فضائلى بزرگ است - اين فضيلت را من بالاتر از همه مى دانم كه براى غير انبياء (عليه السلام) آن هم نه همه انبياء براى طبقه بلاى انبياء كه در رتبه آنهاست، براى كسى ديگر حاضر نشده و با اين تعبيرى كه مراوده داشته است جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براى هيچ كس تا كنون واقع نشده و اين از فضائلى است كه از مختصات حضرت صديقه (عليها السلام) است.(10)
فاطمه و اهل بيت (عليه السلام) در كشتى نوح
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند متعال اراده فرمود كه قوم نوح را نابود كند، به او دستور داد تا درخت ساج را قطع كند، بعد جبرائيل فرود آمد و شكل كشتى را به او نشان داد و صندوقچه اى كه در آن صد و بيست و نه هزار ميخ در آن بود برايش آورد. نوح غير از پنج ميخ تمام آنها را در آن كشتى به كار گرفت.
وقتى كه دستش را به يكى از آن پنج ميخ زد، آن ميخ در دست او همچون ستاره اى نورانى تابيد. نوح متحير و شگفت زده شد. خداوند آن ميخ را به زبان فصيح و گويا به نطق آورد و گفت: من به نام بهترين پيامبران ((حضرت محمد (لله عليه و آله و سلم))) مى باشم. جبرائيل نزد او آمد، نوح به او گفت: اى جبرائيل اين چه ميخى است كه تا كنون چيزى شبيه به آن نديده ام؟
گفت: اين ميخ به نام ((محمد (صلى الله عليه و آله و سلم))) بهترين انسانها از اولين تا آخرين مى باشد. آن را در جلوى راست كشتى به كار گرفت. بعد دستش را به ميخ دوم زد، نورى از آن درخشيد و اطراف را روشن كرد. نوح پرسيد: اين ميخ چيست؟ جبرائيل پاسخ داد: ميخ برادر و پسر عمويش على (عليه السلام) است. آن ميخ را در قسمت جلو سمت چپ كشتى كوبيد. بعد دستش را به ميخ سوم زد، آن نيز درخشيد و اطراف را روشن كرد، جبرائيل گفت: اين ميخ فاطمه (عليها السلام) است. آن را در كنار ميخ پدرش كوبيد.
بعد دستش را به ميخ چهارم زد آن نيز درخشيد و اطراف را روشن كرد. جبرائيل به او گفت: اين ميخ حسن (عليه السلام) است. آن را در كنار ميخ پدرش على (عليه السلام) كوبيد. بعد دستش را به ميخ پنجم زد، نورى درخشيد و صداى گريه بلند شد و نمناك گشت، نوح پرسيد: اى جبرائيل! اين نم وترى چيست؟
پاسخ داد: اين ميخ حسين سيدالشهدا (عليه السلام) است. آن را در كنار ميخ برادرش كوبيد. آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند متعال فرموده است.
و حملناه على ذات الواح و دسر؛او را بر چوبها و ميخها سوار كرديم)).
ميخهاى آن ما هستيم و اگر ما نبوديم كشتى، ساكنانش را حركت نمى داد.(11)

فاطمه سبب سجده ملائكه بر آدم

فاطمه سبب سجده ملائكه بر آدم
ابوسعيد خدرى مى گويد: در خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بوديم كه مردى از راه رسيد و از حضرت درخواست كرد تا درباره قول خداوند:((استكبرت ام كنت من العالين))(12) توضيح داده و بفرمايد اينان چه كسانى هستند كه حتى از ملائكه مقربين برتر و والاترند؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: منظور از آنان من، على فاطمه، حسن و حسين مى باشيم كه در سراق عرش، دو هزار سال پيش از خلقت آدم، خداوند را تسبيح مى كرديم، و ملائكه با تسبيح ما تسبيح مى كردند. هنگامى كه خداوند آدم را آفريد به ملائكه دستور فرمود كه بر او سجده كنند، پس ملائكه ماءمور به سجده نشده بودند مگر به خاطر وجود ما. همه فرشتگان به امر خداوند سر اطاعت نهادند مگر ابليس كه نافرمانى كرد و از سجده كردن امتناع ورزيد. خداوند متعال به او فرمود: ((اى ابليس! چه چيز تو را بازداشت از اينكه بر آنچه كه من با دست قدرت خود آفريدم سجده كنى؟ آيا استكبار ورزيدى يا از موجودات عالى و برتر بودى؟)) يعنى از اين پنج تن كه اسامى آنان در سرداق عرش نوشته شده است.
پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: ما هستيم آن باب خدايى كه از آن در وارد مى شوند و هدايت يافتگان به وسيله ما هدايت مى گردند. هر كس ما را دوست داشته باشد خداوند او را دوست داشته و به بهشت خود واردش مى سازد و هر كس با ما دشمنى كند خداوند او را دشمن داشته و به آتش داخل مى كند. دوست ندارد ما را مگر كسى كه در دامان پاك و پاكيزه زاده شده باشد.(13)
حضرت فاطمه (عليها السلام) در آيه مباهله
در كتاب بحارالانوار مرحوم مجلسى (رضوان الله تعالى عليه) به نقل از اميرالمؤ منين على (عليه السلام) آمده است: گروهى از نصاراى نجران پيش ‍ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند كه سه تن از آنان جزء بزرگان و دو تن از مشاهير يهود بودند. آنها آمده بودند تا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را بيازمايند. پس از سؤ ال و جوابهايى كه با پيامبر داشتند، نصارى پيرامون حضرت مسيح (عليه السلام) سؤ ال كردند. اسقف كه يكى از بزرگان آنان بود پرسيد: پدر عيسى كه بود؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ساكت شدند. جبرئيل فرود آمد و گفت: او روح خدا و كلمه او بود. اسقف گفت: آيا روح بدون بدن مى شود؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ساكت ماندند، در اين هنگام وحى الهى نازل شد:
ان مثل عيسى عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون (14)
اين جواب كه حضرت عيسى از خاك است بر اسقف گران آمد. سپس گفت: اى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)! اين مطلب را به در تورات و نه در انجيل و نه در زبور يافته ايم، مطلبى است كه فقط تو مى گويى. پس خداوند وحى فرمود:
فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين.(15)
پس اسقف و همراهان گفتند. وقت مباهله را معين نما پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: انشاء الله فردا صبح.
صبح پس از نماز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دست على (عليه السلام) را گرفت و او را پيش خود قرار داد و فاطمه (عليها السلام) را از پشت سر و حسن و حسين (عليه السلام) را در سمت راست و چپ خود قرار داد و به آنان فرمود: وقتى كه من دعا كردم شما آمين بگوئيد. آنگاه به حالت دعا زانو بر زمين نهادند.
وقتى كه مسيحيان اين حالت و افراد را مشاهده كردند پشيمان گشته و گفتند: سوگند به خدا كه او پيامبر است. يا به عبارتى اسقف نجران (16) گفت: اى گروه و جماعت نصارى! من چهره هايى مى بينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را نابود كند حتما آن را نابود خواهد شاخت. پس آمدند در برابر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نشستند و گفته: اى اباالقاسم! ما را از مباهله معاف دار. پيامبر فرمود: بسيار خوب، ولى به شما مى گويم كه اگر با شما مباهله مى كردم روى زمين حتى يك نصرانى باقى نمى ماند مگر آنكه هلاك مى شد.(17)
ويژگيهاى خاص حضرت فاطمه (عليها السلام)
حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) در زندگى خود داراى ويژگى خاصى بودند. از ابتداى خلقت تا پايان عمر، كه عبارتند از:
1 - اولين ويژگى آن حضرت خلقت آن حضرت است از نور خدا امام صادق (عليه السلام) از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت مى كنند كه: خداوند عز و جل فاطمه (عليها السلام) را از نور خود خلق كرد قبل از آنكه آدم را بيافريند. و نام فاطمه مشتق شده از نام خداوند به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور مى دهد كه چهل روز در خلوت، شبها به عبادت و روزها را روزه دارى كند و بعد از اتمام اين مدت براى او طعام بهشتى مى فرستد.
2 - يكى ديگر از ويژگيهاى منحصر به فرد صديقه طاهره (عليها السلام)، تكلم كردن او در رحم با مادر عزيزش بود كه او را در سختيهاى تسلى مى داد.
3 - سومين ويژگى آن حضرت اينكه: به هنگام تولدش برترين زنان قابله اش  بودند و بعد از تولد نور وجودش تمام خانه هاى مكه را روشن كرد و او را با آب كوثر شستشو دادند و او لب به سخن گشود كه خدايى جز الله نيست و پدرم پيامبر خدا و شوهرم جانشين او و فرزندانم امامان بعد از او هستند.
هم چنين در روايت آمده است كه حورالعين و بهشتيان يكديگر را در ولادت آن حضرت بشارت دادند و جشن ميلاد گرفتند.
4 - رشد و نمو آن حضرت: امام صادق (عليه السلام) فرمود: فاطمه (عليها السلام) رشد جسمى خود را آغاز نمود به طورى كه در هر روز به اندازه يك هفته و در هر هفته به اندازه يك ماه و در هر ماه به اندازه يك سال كودكان هم سن خود رشد مى نمود.
5 - ازدواج آسمانى: عقد او در آسمانها بسته شد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) فرمود: كه يا على عده اى از مردم مرا در مورد ازدواج فاطمه سرزنش كرده و گفتند: او را به مرد فقيرى دادى، به آنان گفتم: من او را به همسرى على (عليه السلام) در نياوردم، بلكه خداوند واسطه اين ازدواج بود، همانا خداوند مى فرمايد: اگر على (عليه السلام) را نيافريده بودم براى دخترت فاطمه بر روى زمين از آدم تا كنون كفو و همتايى نبود.
6 - مهريه آسمانى: از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد مهريه فاطمه در آسمان سؤ ال شد. حضرت فرمود: مهريه اش در آسمان خمس زمين است و هر كس در آن راه رود و نسبت به او و شوهرش و فرزندانش كينه داشته باشد. تا روز قيامت به صورت حرام بر آن راه برفته است.
7 - او اولين زن طاهره بود. فاطمه زهراء (عليها السلام) از همه آلودگيها و پليديها پاك بود و هرگز خون حيض و نفاس نديد و تا زنده بود خداوند زنان ديگر را بر على (عليه السلام) حرام كرده بود.
8 - عصمت فاطمه (عليها السلام): او تنها زن معصوم اسلام است كه آيه قرآن درباره او و اهل بيت (عليه السلام) نازل شده است.
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا(18)
در معصوم بودن او همين بس كه خداوند بواسطه خشم او خشمگين و به واسطه رضاى او راضى مى شود.
9 - فرشتگان خدمتكار فاطمه (عليها السلام): روايت شده است كه آن حضرت گاهى در نماز بود و فرزندش گريه مى كرد و مشاهده كه فرشتگان گهواره اش را حركت مى دادند و يا اينكه آسياى دستى آن حضرت را مى چرخانند.
10 - محدثه بود: يعنى با فرشتگان صحبت مى كرد. بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرشتگان الهى بر او فرود مى آمدند و با او صحبت مى كردند و مصحف را بر او نازل كردند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: فاطمه زهراء (عليها السلام) را محدثه ناميده اند، زيرا كه فرشتگان آسمان فرود آمده و با ايشان گفتگو كردند همانگونه كه مريم دختر عمران را مورد ندا قرار داده اند. فرشتگان آسمانى به فاطمه زهراء (عليها السلام) گفتند: اى فاطمه! خدا تو را انتخاب كرده و پاك نموده و بر زنان عالم و برترى بخشيده است.(19)
11 - اولين شخصى كه بعد از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد بهشت مى شود.
12 - پنهانى بودن قبرش بعد از 1400 سال. اين از ويژگيهاى خاص آن حضرت مى باشد.
محبوبيت نام فاطمه (عليها السلام) در نزد ائمه (عليه السلام)
اين نام مقدس يعنى ((فاطمه)) نزد اهل بيت (عليه السلام) بسيار دوست داشتنى و محبوب بود آنان اين نام را گرامى مى داشتند و هر كس را كه به اين نام ناميده مى شد احترام مى نمودند.
((امام صادق (عليه السلام) از يكى از يارانش كه خدا به وى دخترى عنايت فرموده بود، سؤ ال كردند: او را چه نام نهاده اى؟ عرض كرد: فاطمه اش نام نهاده ام. حضرت فرمودند: فاطمه! درود خدا بر فاطمه باد.
پس بدان چون اين نام را بر او نهاده اى مواظب باش سيلى بر صورتش نزنى و به او بد نگويى و گراميش بدارى.
همچنين در وسائل الشيعه از سكونى نقل شده است كه:
بر امام صادق (عليه السلام) وارد شدم در حالى كه گرفته و افسرده بودم. سؤ ال فرمودند: اى سكونى چه غمى دارى؟
عرض كردم: دخترى برايم به دنيا آمد. فرمودند: او را چه ناميده اى؟ عرض  كردم: فاطمه. فرمودند: آه، آه، آه، سپس اضافه كردند: بدان اگر او را فاطمه نام نهاده اى، لعن و دشنام مده و او را مزن. از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است كه:
((فقر در خانه اى كه نام محمد و فاطمه در آن باشد وارد نمى شود)).(20)
نور افشانى حضرت زهراء (عليها السلام)
ابان بن تغلب نقل مى كند كه به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: اى پسر رسول خدا! چرا فاطمه دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) زهراء ناميده شد.
آن حضرت فرمودند: براى اينكه فاطمه (عليها السلام) درخشان مى شد براى على (عليه السلام) در هر روز سه مرتبه، با نورى كه در حين نماز از صورتش درخشان مى شد.
وقت نماز صبح هنگامى كه مردم در خانه ها بسر مى بردند، سفيدى آن نور به خانه هاى مدينه داخل مى شد به طورى كه اطاقهايشان سفيد مى شد. مردم از اين موضوع تعجب مى كردند، به نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفته و از آنچه اتفاق افتاده بود از حضرت سؤ ال مى كردند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آنها را به طرف منزل فاطمه (عليها السلام) مى فرستاد. آنها به منزل حضرت فاطمه مى فرستادند، حضرت را در حالى مى ديدند كه در محرابش به نماز ايستاده و نور از محراب عبادتش ‍ ساطع مى شود و آن نور از صورت حضرت زهراء (عليها السلام) پخش ‍ مى شود. بنابر اين مى فهميدند نورى كه به خانه هايشان داخل شده، از نور آن حضرت است.
پس از آن هنگامى كه روز به نيمه مى رسيد و فاطمه مشغول نماز ظهر مى شد از صورتش نور زردى ساطع مى شد. اين نور به حدى بود كه زردى آن داخل خانه هاى مدينه مى شد، به گونه اى كه لباسها و رنگ رخسار آنها را زرد مى كرد. آنها دوباره خدمت پيامبر رفته و از ايشان درباره اين نور پرسش ‍ مى كردند و حضرت مجددا آنها را به خانه حضرت فاطمه مى فرستاد و آنها حضرت را در محراب عبادت مى ديدند در حالى كه نور صورتش پرتو افشانى مى كرد. چون روز به پايان مى رسيد و خورشيد غروب مى كرد صورت فاطمه (عليها السلام) از شادى و شكرگذارى پروردگار سرخ شده و پرتو افشانى مى كرد و سرخى صورتش خانه هاى مردم را سرخ مى كرد. آنها دوباره نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى آمدند و از اين موضوع سؤ ال مى كردند و حضرت آنها را به خانه دخترش رهنمون مى ساخت. آنها پس از ورود به منزل فاطمه (عليها السلام) مى ديدند كه آن حضرت نشسته و به تسبيح و تمجيد خداى متعال مشغول است و نور از صورت مباركش ‍ پرتو افشانى مى كند. سپس مى دانستند كه آنچه اتفاق مى افتاده، از نور صورت فاطمه (عليها السلام) بوده است.
فاطمه نور خدائى داشتست

در دلش مهر خدايى كاشتست

نور او نور محمد نور حق

زين سبب ناميم او را حور حق

يك زمان وقت نماز صبح بود

موقع راز و نياز صبح بود

نورى از وجه جميلش شد نمون

جمله اجزاء هستى سبزگون

گفت اى پيغمبر كه اين نور جلى

از جبين دخترم شد منجلى

دخترم نور خدا بودست و هست

از شما مردم جدا بودست و هست

دخترم، طاهره مطهره است
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) راجع به كلمه بتول سؤ ال كردند. عرض كردند: يا رسول الله! از شما شنيده ايم مريم بتول است و فاطمه نيز بتول است. فرمودند: بتول كسى است كه هرگز خون نديده، چون كه خون ريزى ماهانه در دختران انبياء ناپسند است.
اسماء بنت عميس مى گويد: در فاطمه (عليها السلام) خون حيض نديدم و به هنگامى كه حصن (عليه السلام) را به دنيا آورد از خون نفاس عارى بود. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: آيا نمى دانى كه دخترم طاهره و مطهره است و در او به هنگام حيض و زايمان خون ديده نمى شود.
هم چنين امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: خداى متعال تا زمانى كه فاطمه زهراء در قيد حيات بودند ديگر زنان را بر على (عليه السلام) حرام فرمودند بود. سؤ ال شد، چرا يا بن رسول الله؟ فرمودند: زيرا كه او طاهره اى بود كه هيچگاه حائض نمى گرديد.(21)
انگشتر دنيايى يا تخت بهشتى؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از هر فرصتى براى تربيت جسمى و روحى فاطمه (عليها السلام) استفاده مى كرد تا از او دخترى نمونه، همسرى نمونه و مادرى نمونه بسازد، تا الگويى ديگران باشد.
ابن شهر آشوب نقل مى كند:
روزى حضرت فاطمه (عليها السلام) از پدرش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تقاضاى انگشترى نمود، پيغمبر به او فرمود: مى خواهى چيزى به تو ياد دهم كه از انگشتر بهتر باشد؟ سپس به او فرمود: هرگاه نماز شب خود را خواندى از خدا بخواه كه به حاجت خود مى رسى!
فاطمه (عليها السلام) به دستور پدر اين كار را انجام داد. هاتفى او را ندا داد: اى فاطمه (عليها السلام)! آنچه را خواسته اى در زير ((مصلى)) و جاى نماز تو است. فاطمه حاى نماز را بلند كرد، زير آن انگشتر ياقوتى را كه به قيمت در نمى آمد مشاهده نمود. آن را بر داشته به انگشت كرد و مسرور شد.
چون شب شد در خواب ديد گويا در بهشت است و سه قصر را مشاهده كرد كه مانند آنها در بهشت نبود، پرسيد: اين قصرها از آن كيست؟ گفتند: فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم). فاطمه (عليها السلام) داخل يكى از آن قصرها شد و گردشى كرد. تختى در آنجا ديد كه سه پايه داشت. پرسيد: اين تخت چرا سه پايه دارد؟ گفتند: چون صاحب اين تخت از خدا انگشترى در خواست كرده، به همين جهت يكى از پايه هاى اين تخت را برداشته و براى او انگشتر درست كرده و به او داده اند و از اين جهت اين تخت روى همين سه پايه مانده است. فاطمه (عليها السلام) از خواب بيدار شد. چون صبح شد، پيش پدر آمد و خوابى را كه ديده بود براى پدر تعريف كرد. حضرت به او فرمود: دنيا از آن شما نيست و آخرت بهره شما است و وعده گاه شما بهشت خواهد بود، شما را با دنياى فانى و پر از فريب كارى نيست. سپس به او دستور داد كه به همان ترتيب انگشتر را زير ((مصلى)) و جانماز خود بگذارد. فاطمه (عليها السلام) طبق دستور پدر عمل كرد. شب در خواب بهشت را ديد و داخل همان قصر شده و آن تخت را مشاهده كرد كه روى چهار پايه است و چون علت را پرسيد گفتند: انگشتر برگشت و تخت به حال نخستين روى چهار پايه استوار گرديد.(22)
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست

گيتى عرض است و اين گوهر جوهر اوست

در قدر و شرافتش همين بس كه ز خلق

احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست

پوشش در مقابل مرد نابينا
از على بن الحسين امام سجاد (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:
مردى كورى از فاطمه زهراء (عليها السلام) اجازه خواست كه به خانه آن حضرت وارد شود. حضرت فاطمه (عليها السلام) خود را از وى پوشانيد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با ديدن اين منظره فرمودند: چرا خود را از او پوشاندى و حال آنكه او تو را نمى بيند. حضرت پاسخ دادند: اگر او مرا نمى بيند من كه او را مى بينم، و به علاوه شامه او بوى مرا استشمام مى نمايد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: شهادت مى دهم كه تو پاره تن من هستى!.(23)
شفاعت فاطمه (عليها السلام) از گريه كنندگان حسين (عليه السلام)
روايت شده است هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به دخترش از كشته شدن فرزندش حسين (عليه السلام) و مصائب آن حضرت خبر داد، فاطمه (عليها السلام) بسيار گريست و گفت: پدرجان! اين حادثه چه وقت اتفاق خواهد افتاد؟ فرمود: هنگامى كه من و تو و على نباشيم.
گريه حضرت فاطمه (عليها السلام) شدت يافت و گفت: پدرجان! پس چه كسى بر او گره مى كند و چه كسى عزاى او را بر پاى مى دارد؟ حضرت فرمود: اى فاطمه! زنان امت من بر زنهاى اهل بيتم و مردانشان بر مردان اهل بيتم گريه خواهند كرد و نسلى پس از نسل ديگر هر سال عزادارى را تجديد مى كنند. روز قيامت كه بر پا مى شود، تو شفيع زنان مى شوى و من شفيع مردان و هر يك از آنان كه بر مصيبت حسين (عليه السلام) گريه كنند دستش ‍ را مى گيريم و او را به بهشت وارد مى نماييم.
اى فاطمه! در روز قيامت همه چشمها گريانند به جز چشمى كه بر مصيبت حسين (عليه السلام) گريه كرده باشد.(24)
وجه نامگذارى فاطمه (عليها السلام)
امام صادق (عليه السلام) از رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى كنند كه:
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) فرمودند: آيا مردانى فاطمه (عليها السلام) چرا به اين نام ناميده شده است؟ على (عليه السلام) عرض كردند: نه يا رسول الله. رسول مكرم فرمودند: زيرا كه آتش بر وى و شيعيانش ممنوع گرديده است.
همچون حضرت رضا (عليه السلام) چنين فرمودند: شنيدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمودند: فاطمه را فاطمه نايمده اند، زيرا كه خداى تبارك و تعالى وى و فرزندانش را از آتش باز داشته و بر كنار داشته اند. البته آن فرزندانى از ايشان كه خدا را ملاقات كنند در حالى كه ايمان به پروردگار داشته و بر آنچه نيز كه بر من نازل گرديده اعتقاد داشته باشند.(25)
نزديكترين حالات زن
روزى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از اصحابش سؤ ال فرمود: زن چيست؟ گفتند عورت (به معناى شرم و حيا)) است. حضرت فرمود: در چه زمان و چه حالتى او نزديكتر به پروردگار خود مى باشد؟ اصحاب جواب اين سؤ ال را ندانستند. هنگامى كه حضرت فاطمه (عليها السلام) اين مطلب را شنيد، فرمود: نزديكترين حالت او به پروردگارش زمانى است كه در اندرون خانه اش به سر مى برد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است.(26)
فاطمه (عليها السلام) مصداق آيات قرآن
بر اساس رواياتى كه مورد قبول و اتفاق شيعه و سنى است حضرت فاطمه (عليها السلام) مصداق آيات متعددى از قرآن است كه از آن جمله:
1 - مصداق خير كثير: خداى متعال در قرآن او را كوثر يا خير كثير ناميد.
انا اعطيناك الكوثر...(27).
اساس نزول آن، سخن مشركان در مورد پيامبر بود كه خداوند پيامبر را به خير كثير از نسل فاطمه بشارت مى دهد و شماتت كنندگان پيامبر را ابتر مى نامد.
2 - مصداق آيه قدر: امام صادق (عليه السلام) در تفسير و معنى آيه
((انا انزلناه فى اليلة القدر))(28)
فاطمه (عليها السلام) را معنى آن دانسته و مصداق كسى مى داند كه در شب قدر نازل شده است.
3 - مصداق آيه ((نسائنا)) در داستان مباهله كه بين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و مسيحيان نجران پديد آمد، پيامبر از ميان زنان و اقوام فقط حضرت فاطمه (عليها السلام) را مصداق آيه ((نسائنا)) قرار داد و بقيه را خارج كرد.
4 - مصداق آيه تطهير:
انما يريد الله اليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تهيرا.(29)
اين آيه در مورد پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام) نازل شد. بعد از نزول آهى - به گفته انس بن مالك - پيامبر شش ماه يا به روايتى تا آخر عمر شريفش هنگام طلوع فجر از خانه بيرون مى آمد و رهسپار مسجد مى شد و مرتب در آن هنگام مقابل در خانه فاطمه (عليها السلام) مى ايستاد و مى فرمود: اهل بيت من! به ياد نماز باشيد خداوند مى خواهد از شما اهل بيت هرگونه پليدى را دور كند.(30)
5 - مصداق آيه ذى چ:
قل الا اساءلكم عليه اجرا الا المودة فى القرى.(31)
فاطمه (عليها السلام) از نظر خويشاوندى نزديگترين ذى القربايى است كه در قرآن مودت او در خواست شده است. اين فاطمه است كه خون پيامبر در رگهاى او جارى است و بضعه رسول و پاره تن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است.
6 - مصداق آيه ايثار و اطعام:
و يوثررون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة (262)
و مصداق آيه
و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا.(33)
فاطمه است كه به همراه على و فرزندانش و فضه افطارى خود را در راه خدا دادند و با آن روزه خود را افطار كردند. و اين عمل شايسته سه روز پى در پى ادامه يافت.
7 - مصداق آيه اهل بيت:(34) فاطمه (عليها السلام) مصداق كامل اهل بيت رسول خداست كه در دامان وحى پرورش يافته، و كاملترين افراد و عزيزترين آنها در نزد رسول خداست. در حديث كساء مى خوانيم كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كسانى خود را روى فاطمه على و حسن و حسين (عليه السلام) انداخت و فرمود: خدايا اينان اهل بيت و خاندان من هستند و به ام سلمه فرمود: تو به خير و نيكى هستى ولى از اهل بيت من نيستى.
8 - مصداق آيه:
لن تنالو البر حتى تنقوا مما تحبون.(35)
اين آيه اشاره به هديه دادن آن حضرت در شب عروسى است. كه در شب عروسى فقيرى از آن حضرت درخواست لباس كهنه اى كرد كه آن حضرت لباس نو خود را به آن فقير هديه داد.
9 - مصداق آيه:
((مرج البحرين يلتفيان...))(36)
كه اين آيه در امر ازدواج فاطمه و على (عليه السلام) است كه ثمره اين ازدواج لؤ لؤ و مرجان يعنى امام حسن و امام حسين (عليه السلام) هستند.
10 - مصداق آيه: ((ذرياتنا)) در تفسير آيه
ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين اماما(37)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از جبرئيل درباره كلمات((ازواج و ذريه و قره عين و اماما پرسيد. جبرئيل گفت: مصداق ازواجنا، ((خديجه)) و مصداق ذريه ((فاطمه)) و ((حسن و حسين)) قرة عين و على (عليه السلام) را مصداق ((امام)) ذكر كرد.
11 - مصداق آيه:
((تتجافى جنوبهم عن...))(38)
مى نويسند اين آيه در شب زفاف فاطمه (عليها السلام) نازل شده است.
فاطمه (عليها السلام)، نخستين كسى كه وارد بهشت مى شود
در ضمن حديثى طولانى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرمود: اى فاطمه! سوگند به آن كسى كه مرا به راستى مبعوث كرد، ورود در بهشت بر همه آفريدگان حرام است تا اينكه من داخل آن شوم، و تو نخستين كسى هستى كه پس از من وارد بهشت مى شوى، در حالى كه زيورى پوشيده و برخودار از نعمت، و خوشحالى.
اى فاطمه گوارايت باد! سوگند به آن كسى كه مرا به حق مبعوث كرد، تو بانوى زنان هستى كه وارد بهشت مى شوند. سوگند به آن كسى كه مرا به راستى مبعوث فرمود، همانا دوزخ چنان فريادى بر مى آورد كه هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلى باقى نمى ماند مگر آنكه از هوش مى رود. پس به او خطاب مى شود: اى دوزخ! خداوند جبار به تو مى گويد: به عزت من، آرام باش و در جاى خود آرام بگير، تا اينكه فاطمه (عليها السلام) دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به سوى بهشت برود، هر آينه حسن و حسين (عليه السلام) با تو داخل مى شوند. حسن (عليه السلام) در سمت راست و حسين (عليه السلام) در سمت چپ تو، و تو از بالاترين نقطه بهشت در پيشگاه پروردگار، بر ديگران اشراف دارى.
اى فاطمه! من به دشمنى و حكومت با دشمنان، تو به پا مى خيزم و آنان كه حق تو را گرفتند و رشته دوستى با تو را بريده و بر من دروغ بستند. پشيمان خواهند شد و در مقابل من به زمين كشانيده مى شوند و من مى گويم: پروردگارا، امت من، امت من! و گفته مى شود: آنان بعد از تو كلام حق را تبديل و تحريف نمودند. سپس آنان را به سوى دوزخ مى برند.(39)
آنچه خوبان همه دارند...
در احاديث معتبر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرمودند:
خداوند در پيامبران بوى ((به)) بهشتى قرار داده، و در حورالعين بوى گل ((ياس)) بهشتى، و در ملائكه بوى گل ((سرخ)) بهشتى، و در دخترم زهراء (عليها السلام) هر سه بوى را جمع فرموده است.
در جاى ديگر فرمودند:
خداوند هيچ پيامبر و امامى را مبعوث نكرده مگر آنكه از او بوى ((به)) استشمام مى شده است. پس ((به)) بخوريد و به همسرانتان نيز بخورانيد تا فرزندانتان خوش بو و خوش سيرت شوند.(40)
اى آدم! اگر آنها نبودند تو را خلق نمى كردم
ابوهريره از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: هنگامى كه خداى متعال آدم ابوالبشر را آفريد و از روح خود در او دميد، آدم به جانب راست عرش نظر كرد، آنجا پنج شبح غرقه در نور كه در حال سجود و ركوع بودند مشاهده كرد. به درگاه پروردگار عرضه داشت: خداوند! آيا پيش از آفريدن من كسى را از خاك آفريده اى؟ خداى متعال فرمود: نه خلق نكرده ام.
آدم عرض كرد: پس اين پنج شبح كه آنها را در هيئت و شكل خود مى بينم چه كسانى هستند؟
خداوند فرمود: اين پنج تن، از نسل تو هستند كه عبارتند از محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام) كه اگر آنها نبودند تو را نمى آفريدم. اگر اين پنج تن نبودند بهشت و دوزخ، عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و انسن و جن را خلق نمى كردم.(41)
فاطمه (عليها السلام) نور آسمان و زمين
در شب معراج رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از درخت طوبى سيبى گرفت و به دو نيم كرد، از وسط آن سيب نورى ظاهر شد، پيغمبر از جبرئيل پرسيد: اين نور چيست؟ عرض كرد: نور منصوره خدا در آسمان و فاطمه (عليها السلام) در زمين!
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: چرا در آسمان منصوره است؟ عرض كرد: چون يارى كرده خداست در روز قيامت و در شفاعت، پس پيغمبر آن سيب را ميل فرمودند، و ماده نطفه زهراء (عليها السلام) از آن سيب منعقد شد.(42)
اين بانو كيست؟
جابر بن عبدالله از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى كند:
وقتى كه خداوند آدم و حوا را خلق فرمود آن دو در بهشت از نعمتهاى خداوند لذت مى بردند و مى گفتند: از ما زيباتر كيست؟ در اين گفتگوها بودند كه دخترى را مشاهده نمودند كه هرگز مانند وى را نديده بودند، زيرا نورانيت عجيب و درخشندگى فراوانش، چشمها را خيره مى ساخت. عرض كردند: خداوند! اين بانو كيست؟ فرمودند: صورت سيده زنان، فاطمه (عليها السلام) است. عرض كردند: پروردگارا! اين تاجى كه بر سر اوست چيست؟ فرمود: شوهرش على بن ابيطالب (عليه السلام) است. سؤ ال كردند: اين دو گوشواره ها چه هستند؟ فرمودند: دو فرزندش حسن و حسين (عليه السلام) هستند، كه ايشان اين مقام را دو هزار سال پيش از آنكه تو را خلق كنم در علم پنهانم داشته اند.(43)
شفاعت فاطمه (عليها السلام) از گناهكاران
در اخبار متواتره آمده است كه در روز محضر قبه اى از نور بالاى سر زهراء (عليها السلام) نصب كنند و هفتاد هزار ملك و حوريه اطراف او را دارند كه در دست هر يك مجمرى از نور است كه بوى عمود از آن متصاعد است و هر يك شمعدانى مرصع به جواهر در دست دارند كه نور افشانى مى كند و آسيه و مريم، و خديجه حاضر مى شوند و تكبير گويان وارد صحراى محشر مى شوند و از آنجا به قصرهاى تزئين شده بهشت مى روند.
در صحراى محشر فاطمه (عليها السلام)، و حسين (عليه السلام) را مى خواهد و حسين شهيد با همان سر بريده ظاهر و محشور مى شود. فاطمه (عليها السلام) به خونخواهى بر مى خيزد. پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: فاطمه جان امروز، روز شفاعت است نه روز انتقام. فاطمه (عليها السلام) از پيشگاه ديوان محاسبات الهى تقاضاى عفو گناهان شيعيان خود را مى نمايد و مصداق آيه:
((و لسوف يعطيك ربك فترضى))
پروردگارت (در قيامت) آن قدر به تو خواهد داد كه راضى شوى.(44) ظاهر مى شود.(45)
مشاهدات حضرت آدم در بهشت
انس بن مالك از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند:
حضرت آدم (عليه السلام) چون در بهشت به ره سو نگاه كرد صورتى را به شكل و قيافه خود نيافت. عرض كرد: خدايا، صورتى نظير چهره من نيافريده اى؟ خداى تبارك و تعالى او را متوجه بهشت فردوس ‍ كرد.
حضرت آدم در آنجا قصرى از ياقوت سفيد مشاهده كرد و داخل آن قصر سفيد شد. داخل قصر پنج تصوير مشاهده كرد كه بر روى هر يك از آن صورتها، اسم آن نيز نوشته شده بود. آن نوشته ها عبارت بودند از: من محمودم و اين احمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است. منم اعلى و اين على است. منم فاطر و اين فاطمه (عليها السلام) است. من محسنم و اين حسن (عليه السلام) است. من ذوالاحسانم و اين حسين (عليه السلام) است.(46)
آتش بر گوشت و خون فاطمه (عليها السلام) حرام است
انس بن مالك روايت مى كند كه:
روزى عايشه بر حضرت فاطمه (عليها السلام) وارد شد در حالى كه آن حضرت مشغول درست كردن حريره با آرد و شير و روغن براى بچه ها بود و ديگ بر روى آتش مى جوشيد و فاطمه (عليها السلام) آن را با دست خود هم مى زد. عايشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون آمده و نزد پدرش ‍ ابوبكر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه (عليها السلام) چيز شگفت آورى ديدم و آن اينكه او دست به درون ديگى كه بر روى آتش مى جوشيد برده و آن را هم مى زد. ابوبكر گفت: دختركم! اين را پنهان كن كه كار مهمى است. اين خبر به گوش پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد، حضرت بر بالاى منبر رفته و بعد از حمد و ثناى خداوند فرود: همانا مردم ديدن ديگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى كنند. سوگند به آن كس كه مرا به پيامبرى برگزيد، خداوند آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پيوند فاطمه (عليها السلام) حرام فرموده است. فرزندان و شيعيان او را نيز از آتش ‍ دور نموده است. آسمان بركاتش را بر او نازل نموده و زمين گنجينه هاى خودش را تسليم او نموده است، واى، واى، واى به حال كسى كه در فضيلت و برترى فاطمه (عليها السلام) شك و ترديدى به خود راه دهد، همانا فاطمه پيش از من دعا مى كند و شفاعت مى نمايد و شفاعتش على رغم ميل كسانى كه با او مخالفت مى كنند، پذيرفته مى شود. (47)
احترام به حديثى از پيامبر
ابوجعفر طبرى در كتاب ((الدلائل)) به سند خود از ابن مسعود نقل مى كند:
مردى به محضر فاطمه (عليها السلام) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا، آيا چيزى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) براى خود شما يادگار مانده كه مرا از آن بهره مند سازى؟ فاطمه زهراء (عليها السلام) به كنيز خود فرمود: آن جريده (لوح نوشته شده) را بياور. كنيز جستجو پرداخت، اما آن را پيدا نكرد، فاطمه به او فرمود:
و يحك اطلبيها فانها تعدل عندى حسنا و حسينا؛
واى بر تو، آن را پيدا كن، كه آن در نزد من مانند حسن و حسين (عليه السلام) ارزش دارد.
كنيز به جستجو پرداخت و آن را پيدا كرد و نزد فاطمه (عليها السلام) آورد، در آن نوشته بود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ((از مؤ منان نيست كسى كه همسايه اش از آزار او در امان نباشد، و هر كس به خدا و معاد معتقد است، به همسايه اش آزار نمى رساند، هر كه به خدا و معاد معتقد است، به همسايه اش آزار نمى رساند، هر كه به خدا و معاد ايمان دارد، سخن نيك بگويد يا ساكت شود، خداوند دوست مى دارد، كسى را كه خير انديش و بردبار و خويشتن دار است، و دشمن مى دارد هر كه را كه دشنام دهنده و بد زبان و بى شرم و بسيار سؤ ال كننده و اصرار كننده در سؤ ال باشد، زيرا شرم و حياء از ايمان است و ايمان در بهشت مى باشد، ولى دشنام از بى شرمى است و بى شرم در آتش است.))(48)

فايده هاى دوستى فاطمه (عليها السلام)

فايده هاى دوستى فاطمه (عليها السلام)
از سلمان فارسى نقل شده است كه:
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به من فرمود: اى سلمان! هر كس  فاطمه (عليها السلام) دخترم را دوست داشته باشد، در بهشت با من خواهد بود و هر كس او را دشمن بدارد، در آتش خواهد بود، اى سلمان! دوستى فاطمه در صد جا فايده خواهد داد كه آسانترين آن، مواضع مرگ، قبر و ميزان محشر، پل صراط و جايگاه حسابرسى است.
هر كس كه دخترم فاطمه (عليها السلام) از او راضى باشد من از او راضى هستم و از هر كس كه من راضى باشم خدا هم از او راضى خواهد بود، هر كس كه فاطمه بر او خشمگين باشد من بر او خشمگين باشد من بر او خشمگينم و هر كس كه من بر او خشمگين باشم خداوند بر او خشمگين خواهد بود. اى سلمان! واى بر حال كسى كه به او و شوهرش اميرالمؤ منين على (عليه السلام) ستم نمايد و واى بر كسى كه به ذريه و شيعيان او ستم كند.(49)
شفاعت فاطمه (عليها السلام) به وسيله دو دست بريده عباس
نقل شده است: در روز قيامت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) مى فرمايد: به فاطمه بگو براى شفاعت و نجات امت چه دارى؟ على (عليه السلام) پيام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را به فاطمه (عليها السلام) ابلاغ مى كند. فاطمه در جواب مى گويد:
يا امير الؤمنين كفانا لاجل هذا المقام الذان المقطوعتان من ابنى العباس؛
اى اميرالمؤمنين! دو دست بريده پسرم عباس، براى ما در مورد مقام شفاعت كافى است.(50)
تاءثير حالات معنوى حضرت فاطمه (عليها السلام) بر فضه
ابولقاسم قشيرى نقل كرده كه: روزى در بيابان از قافله باز ماندم و در اين هنگام زنى را ديدم كه تنها در آن بيابان سرگردان است، از او پرسيدم: تو كيستى؟ گفت:
((قل سلام فسوف يعلمون؛ بگو سلام، به زودي خواهند دانست)).(51)
سلام كردم و گفتم: در اين بيابان چه مى كنى؟ گفت:
و من يهد الله فما من مضل؛
و هر كس كه خداوند هدايتش كرده باشد گمراه كننده اى ندارد.(52)
از حالت و سخنان او شگفت زده شدم، لذا پرسيدم تو از آدميانى يا جن و يا پرى هستى؟ گفت:
يا بنى آدم خذوا زينتكم؛ اى فرزندان آدم، زينت خود را برگيرد.(53)
گفتم از كجا مى آيى؟ گفت:
((ينادون من مكان بعيد؛ از جايى دور دست ندايشان مى دهند)).(54)
گفتم اينك كجا مى روى؟ گفت:
و الله على الناس حج البيتو خداى را بر مردم، حج خانه (كعبه) مقرر است.(55)
گفتم: چند روز است كه از قافله باز مانده اى؟ گفت:
و لقد خلقنا السوات و الارض و ما بينهما ستة ايام،و به راستى كه آسمانها و زمين و ما بين آنها را در شش روز آفريديم.(56)
گفتم: غذا و طعام ميل دارى؟ گفت:
و ما جعلنا هم جسدا لا ياءكلون الطعام؛و ما آنان را به صورت پيكرى نساخته بوديم كه خوراك نخورند(57)
فهميدم كه ميل به غذا دارد. او را طعام دادم، سپس گفتم: عجله كن تا به كاروان برسيم، گفت:
لا يكلف الله نفسا وسعها؛خداوند هيچكس را جز به اندازه توانش ‍ تكليف نمى كند(58).
گفتم: بيا به رديف من سوار اسب شو، گفت:
لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا؛اگر در آن دو، خدايان متعددى جز خداوند بود تباه مى شدند.(59)
فهميدم كه ايشان به مساءله نامحرمى اشاره دارد، لذا سريع پياده شدم و او را سوار گردم. گفت:
((سبحان الذى سخر لنا هذا، پاك است كسى كه اين را رام ما ساخت))(60)
زمانى كه به قافله رسيديم، پرسيدم: در اين قافله كسى را دارى؟ گفت:
يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض؛اى داود، ما تو را در روى زمين خليفه خود گماشته ايم.(61)
((و ما محمد الا رسول؛ و محد نيست مگر پيامبرى از طرف خدا)).(62)
((يا يحيى خذ الكتاب بقوة؛ اى يحيى، كتاب آسمانى را به جد و جهد بگير)).(63)
((يا موسى انى انا الله؛ اى موسى، من خداوندم)).(64)
پس به ميان قافله رفتم و اين نامها را با صداى بلند خواندم، ناگهان ديدم چهار جوان به سوى آن زن توجه كردند. من از آن زن سؤال كردم: اين جوانان كيستند؟ گفت:
المال و البنون زينة الحيوة الدنيا؛ اموال و پسران، تجميل زندگى دنيوى است.(65)
فهميدم كه اين جوانان پسران هستند، وقتى كه جوانان نزد او آمدند، خطاب به آنان گفت:
يا ابت استاخره ان خير من استاءجرت القوى الامين،پدر جان، او را دستمزد به كارگير كه او بهترين كسى است كه مى توانى به كارگيرى، هم تواناست و هم درستكار.(66)
پس آن جوانان به من احساس و نيكى كردند و پاداش دادند، آن زن دوباره گفت:
((و الله يضاعف لمن يشاء، و خداوند براى هر كسى كه بخواهد چند برابر مى كند)).(67)
پس آن جوانان پاداش مرا زياد كردند.
من از آن جوانان پرسيدم اين بانو كيست؟ گفتند: او مادرمان فضه است كه كنيز بى بى فاطمه زهراء (عليها السلام) بود و بيست سال است كه تمام صحبتهايش با آيات قرآن است و جز قرآن چيزى ديگر بر زبان جارى نمى سازد.
فضه نام كنيزى است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در سالهاى آخر عمرش به حضرت زهراء (عليها السلام) بخشيد تا كمك كار او باشد و نام فضه را خود پيامبر براى او انتخاب كرد. فضه در خانه حضرت فاطمه و اهل بيت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) چنان تربيت شد كه تدريجا يكى از زنان بزرگ اسلام گرديد و كمالات بسيارى كسب نمود و كراماتى از او نقل گرديده است.
استقبال از فاطمه (عليها السلام)
از ابن عباس وارد شده كه از اميرالمؤ منين على (عليه السلام) شنيدم:
روزى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه زهراء (عليها السلام) وارد گرديدند و ايشان را اندوهناك يافتند، فرمودند: دخترم! چرا اندوهگينى؟ پاسخ دادند: پدرجان به ياد محشر افتادم كه همه مردم در آن صحنه عريان ايستاده اند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آرى دخترم، روز قيامت روز بزرگى است، ولى جبرئيل از سوى خداى متعال به من خبر داده، اولين كس ‍ كه زمين برايش شكافته شده و در روز قيامت بيرون مى آيد منم و بعد از من شوهر تو على (عليه السلام)، آنگاه خداى تعالى جبرئيل را با هفتاد هزار فرشته به سوى تو گسيل مى دارد، در آن هنگام بر قبر تو هفت قبه نور روشن مى شود. سپس اسرافيل سه جامعه نور برايت مى آورد و تو را ندا مى دهد: اى فاطمه! دخت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) برخيز و به سوى محشربيا.
تو بلند مى شودى در حالى كه از ترس قيامت كاملا ايمنى و بدنت كاملا پوشيده است. اسرافيل پوشش ها را به تو مى دهد و تو مى پوشى، سپس ‍((روفائيل)) به سويت مى آيد در حالى كه شترى از نور به همراه اوست كه زمان آن شتر از لؤ لو تازه است و بر روى آن شتر هودجى است از طلا و تو سوار بر آن مى شوى و روفائيل زمان آن را در دست مى گيرد، و پيش روى تو هفتاد هزار فرشته است كه در دستشان پرچمهاى تسبيح است. وقتى كه حركت تو تند شد، هفتاد هزار فرشته از تو استقبال مى كنند و با ديدن تو اظهار خوشحالى مى كنند(68)
سبزى حضرت فاطمه (عليها السلام)
شيخ كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود:
در روى زمين گياهى اشرف و پر منفعت تر از ((خرفه)) نيست و آن سبزى فاطمه (عليها السلام) است.
سپس حضرت فاطمه فرمود: خدا لعنت كند بنى اميه را كه خرفه را((بقلة الحمقاء))ناميدند، به جهت بغض و عداوتى كه با ما و فاطمه (عليها السلام) داشتند.(69)
خرفه را به عربى ((الرجلة))، ((الفرفخ))، ((بقلة المبارك)) مى گويند و به فارسى ((خرفه))، تو ((تورك)) گويند.
در روايت آمده كه حضرت فاطمه (عليها السلام) اين گياه را بيشتر دوست داشت بدين جهت به آن حضرت نسبت داده شده. چنانكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نيز اين گياه را دوست داشت.(70)
در روايت ابن ابى عمير از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر روى شن گرم راه مى رفت، پايش ‍ سوخت، بر روى گياه رجله بقلة الزهرا راه رفت و سوزش پاى مبارك آن حضرت ساكت شد و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آن گياه را دعا كرد و آن را دوست مى داشت.(71)
حماد بن زكريا از امام صادق (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كرده كه فرمود: بر شما باد فرفخ (خرفه) كه پوشانند است و اگر چيزى عقل را زياد مى كند، همان فرفخ است.(72)
اين گياه در مسيل، واديها، رودخانه ها، و جاهاى نمناك مى رويد و چون منافع زيادى دارد به آن ((بقلة الزهراء)) و ((بقلة المباركه)) نيز مى گويند.
گلبرگهاى اين گياه خودرو و داراى ساقه سرخى است كه روى زمين مى خوابد، گلهايش سفيد يا زد و ختمهاى آن ريز و سياه و تخم آن در طب به كار مى رود.
اطباء پيشين عقيده داشتند اين گياه ثالول را قطع مى كند و براى سردرد، گرمى التهاب معده چشم و جريان خون نافع است.(73)
صلوات بر فاطمه و فرزندان ايشان
كعب بن عجره گويند: هنگامى كه آيه شريفه:
ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(74)
نازل شد و عرض كرديم: اى رسول خدا! مى دانيم كه چگونه بر تو سلام كنيم، ولى نمى دانيم كه چگونه بر تو صلوات بفرستيم؟ حضرت فرمود: بگوئيد:
اللهم صل على محمد و آل محمد.
نيز روايت شده كه حضرت فرمود: صلوات بريده و بى دنباله بر من نفرستيد پرسيدند: صلوات بريده چيست؟ فرمود: اينكه بگوئيد:
((اللهم صل على محمد))
و بعد ساكت شويد، بلكه بگوييد:
اللهم صل على محمد و آل محمد(75)
علامه امينى گويد؛ ديلمى اين حديث را از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آورده است كه حضرت فرمود: دعا در پرده و حجاب است تا اينكه بر محمد و اهل بيتش صلوات فرستاده شود.(76)
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم
توسل به فاطمه (عليها السلام) قفل بسته را باز مى كند.
يكى از طلاب فاضل و مورد و ثوق تعريف مى كند: زمانى كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم، يك روز در ماه مبارك رمضان، طرف عصر غذايى براى افطار خود تهيه كرده و در حجره گذاردم و بيرون آمده و در را قفل كردم، پس از اداى نماز مغرب و عشاء و گذاشتن مقدارى از شب براى صرف افطار به مدرسه برگشتم. چون به در حجره رسيدم، متوجه شدم كه كليد را گم كرده ام، داخل صحن مدرسه را خوب گشتم و از بعضى از طلاب كه در مدرسه بودند سؤ ال نمودم، اما باز هم كليد پيدا نشد. به علت گرسنگى و نيافتن راه پاره سخت پريشان شدم از مدرسه بيرون آمده، روانه حرم مطهر شدم. به زمين نگاه مى كردم كه ناگاه مرحوم حاج سيد مرتضى كشميرى (77) (اعلى الله مقامه) را ديدم. جريان را به عرض ايشان رساندم. پس با من به مدرسه آمد و به در حجره رفتيم، فرمود:
((معروف است كه نام مادر موسى كليد قفلهاى بسته است. پس چگونه نام نامى حضرت زهراء (عليها السلام) چنين اثرى نكند؟)) آنگاه دست روى قفل نهاد و ندا كرد: يا فاطمه! كهه ناگهان قفل باز شد.(78)
همه چيز براى دوستان فاطمه (عليها السلام)
جابر بن عبدالله انصارى به نقل از حضرت باقر (عليه السلام) مى گويد:
در روز قيامت منادى كه جبرئيل است ندا در مى دهد: پس ((فاطمه (عليها السلام))) دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) كجاست؟ آنگاه فاطمه زهراء (صلى الله عليه و آله و سلم) بر پاى مى خيزد و خداى تباك و تعالى مى فرمايد: اى اهل جمع و محشر! كرامت و بزرگوارى امروز از آن كيست؟ محمد و على و حسن و حسين (عليه السلام) عرض مى كنند: براى خداى واحد قهار.
قآنگاه خداى تعالى مى فرمايد: اى اهل جمع و صحراى محشر! من امروز كرامت و بزرگى را براى محمد و على، فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام) قرار دادم. اى اهل جمع و محشر! سرها را پايين افكنده و چشمها را ببنديد،اين فاطمه (عليها السلام) است كه به سوى بهشت مى رود.
آنگاه جبرئيل شترى از شتران بهشت مى آورد در حالى كه دو طرفش را ديباج آويزان كرده اند و مهار آن از لؤ لؤ تازه است. پس جلوى پاى حضرت زانو مى زند و حضرت صديقه طاهره (عليها السلام) بر آن سوار مى شوند و خداى متعال صد هزار فرشته در طرف راست و صد هزار فرشته را در سمت چپ وى مى فرستد و صد هزار فرشته را ماءمور مى كند تا حضرت فاطمه را روى بالهاى خود سوار كنند و حمل نمايند تا ايشان را به در بهشت برسانند. وقتى به در بهشت مى رسند حضرت فاطمه مى ايستد. خداى تعالى مى فرمايد: اى دخت حبيب من! چرا توقف كردى و حال آنكه من تو را امر كردم به بهشت من در آيى؟ حضرت فاطمه (عليها السلام) عرض ‍ مى كنند: پروردگارا! دوست دارم كه ارزش و قدر و قيمت من در مثل چنين روزى شناخته شود. پروردگار مى فرمايد: اى دختر حبيب من برگرد و بنگر، هر كس در قلبش محبت تو و يا محبت يكى از فرزندان تو باشد دستش را بگير و او را داخل بهشت نما. آنگاه، حضرت شيعيان و دوستانش را بر مى گزيند و انتخاب مى كند، همانگونه كه پرنده دانه نيكو را از دانه بد جدا مى كند. وقتى كه شيعيان و دوستان حضرت زهراء (عليها السلام) بر در بهشت مى رسند مى ايستند و خداى تعالى مى فرمايد: اى دوستان من! توقف شما براى چيست و حال آنكه فاطمه (عليها السلام) دخت حبيب من شفاعت شما را نموده است؟ پاسخ مى دهند: پروردگارا! ما دوست داريم كه در چنين روزى ارزش و منزلتمان شناخته شود. خداى تعالى مى فرمايد: اى دوستان من برگرديد و ببينيد چه كس شما را به خاطر آنكه شما فاطمه (عليها السلام) را دوست مى داشتيد دوست داشت؟ چه كسى به شما به خاطر دوستى فاطمه زهراء (عليها السلام) غذا داد؟ چه كسى به شما به خاطر دوستى فاطمه زهراء (عليها السلام) شربتى داد؟ چه كسى شما را به خاطر دوست داشتن فاطمه (عليها السلام) لباس پوشاند...؟ پس ‍ دستش را بگيريد و او را وارد بهشت نمائيد.(79)
هر كه مهر فاطمه در دل ندارد دين ندارد

دين و ايمان غير حب فاطمه امكان ندارد

بى ولاى فاطمه صوم و صلوة ارزش ندارد

خصم زهراء جاى غير از دوزخ و نيران ندارد

هر كه حب زهراء گو بيا در بزم ما

بى صفاى فاطمه درد كسى درمان ندارد

صفات شيعيان و پيروان اهل بيت (عليه السلام)
يكى از پيروان اهل بيت (عليه السلام) در شهر مدينه همسرش را خدمت حضرت زهراء (عليها السلام) فرستاد، تا بپرسد: آيا شوهرم از شيعيان شما مى باشد يا نه؟
حضرت فاطمه (عليها السلام) پاسخ كلى داد و فرمود: اگر به آن چه به شما امر مى كنيم، عمل كنيد و از آنچه شما را به حذر مى داريم دورى كنيد از شيعيان مائيد و والا هرگز!!
آن شخص پس از شنيدن پاسخ كلى حضرت، مضطرب شد و با توجه به ضعفها و سستى هاى خود گفت: واى بر من كه هميشه در آتش جهنم خواهم بود.
همسرش نگرانى او را خدمت حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) بازگو نمود. حضرت پاسخ داد: (از من) به همسرت بگو چنين نيست (كه او قضاوت كرده است). شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشتند و همه دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما، همه در بهشت خواهند بود. آرى كسى كه با قلب و زبان تسليم ما اهل بيت شده، اما از او امر ما سرپيچى كند و نواهى و موارد پرهيز را محترم نشمرد از شيعيان واقعى ما نخواهد بود، گرچه اين گروه پس از پاك شدن از گناهان، و تحمل مشكلات روز قيامت و قرار گرفتن اندك زمانى در طبقات بالاى جهنم و چشيدن عذاب، اهل بهشت خواهند بود و ما به خاطر دوستى شان با ما نجاتشان داده و آنان را به پيشگاه خودمان انتقال خواهيم داد.(80)
شفاعت فاطمه (عليها السلام) از فرزندان و شيعيان
در امالى صدوق از امام محمد باقر (عليه السلام) نقل مى كند كه مى فرمودند: از جابر بن عبدالله انصارى شنيدم كه مى گفت: رسول خدا فرمود: (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتى روز قيامت مى شود، دخترم فاطمه (عليها السلام) سوار بر ناقه اى از ناقه هاى بهشتى به پيش ‍ مى آيد، در حالى كه سمت راست او هفتاد هزار و در سمت چپ او نيز هفتاد هزار فرشته در حركتند و جبرئيل در حالى كه مهار ناقه را در دست دارد ندا در مى دهد: چشمان خود را ببنديد تا فاطمه (عليها السلام) دخت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) عبور كند.
در آن روز هيچ نبى و رسول و صديق و شهيدى باقى نمى ماند مگر آنكه چشمانش را مى بندد تا فاطمه بگذرد. در اين هنگام اين خطاب از سوى حضرت حق ((جل جلاله)) مى آيد كه اى حبيبه من و اى دختر حبيب من! از من بخواه تا به تو بدهم، و شفاعت كن تا بپذيرم، پس به عزت و جلالم سوگند كه از ستم و ستمگرى نخواهم گذشت.
فاطمه زهراء (عليها السلام) عرض مى كند: الهى و سيدى! فرزندان و شيعيانم و شيعيان فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم. آنگاه از سوى خداى تعالى خطاب مى رسد، فرزندان فاطمه (عليها السلام) و شيعيان و دوستداران فرزندان فاطمه كجايند؟ در اين هنگام افراد مورد نظر كه فرا خوانده شدند مى آيند، سپس فاطمه (عليها السلام) در جلو به راه مى افتد تا آنان را داخل بهشت كند.(81)
فاطمه (عليها السلام) شاخه شجره طيبه
از حضرت امام باقر (عليه السلام) معناى كلمه طيبه و شجره طيبه را پرسيدند، آيه 24 سوره ابراهيم:
كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء(82) فرمود:
مراد از شجره و درخت، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه نسب ايشان در بنى هشام ثابت است و منظور از فرع شجرى على (عليه السلام) است و فاطمه (عليها السلام) شاخه آن و ائمه (عليه السلام) ميوه آن درخت مى باشند و شيعيان برگهاى درخت هستند. هرگاه يكى از شيعيان بميرد بررگى از درخت مزبور مى افتد، و چون مؤ منى متولد مى شود برگ تازه اى سبز مى شود.(83)
ارزش و احترام خداوند به فاطمه
ابوايوب انصارى مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيمار شد، فاطمه (عليها السلام) به عيادت آن حضرت آمد و گريه مى كرد.
حضرت به او فرمود: اى فاطمه! به خاطر ارزش و احترامى كه خداوند به تو گذاشت تو را به همسرى كسى كه در اسلام از ديگران سابقه اش بيشتر و علمش بيشتر بود در آورد. فاطمه! بهترين پيامبران از ماست و او پدرت مى باشد، و بهترين اوصياء از ماست و او شوهرت مى باشد، و بهترين شهيدان از ماست كه حمزه عمومى پدرت مى باشد، و از ماست كسى كه دارى دو بال است و در بهشت به وسيله آن دو بال رو از مى كند و او جعفر پسر عموى پدرت مى باشد. از ماست دو نواده اين امت و دو آقاى جوانان اهل بهشت، حسن و حسين (عليه السلام) كه آن دو، پسران تو هستند. سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست از ماست مهدى (عج) اين امت و او از فرزندان تو است.(84)
اهل محشر! چشمان خود را ببنديد
از امام رضا (عليه السلام) روايت است كه فرمود: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: روز قيامت از جانب عرض الهى ندايى بلند مى شود كه اى اهل محشر! چشمان خود را ببنديد تا فاطمه از صراط عبود كند دختر پيامبر اسلام در حالى كه هفتاد هزار حوريه ملازم ركاب او هستند، تاجى از نو بر سر دارد و دو گوشواره نور در گوش، و از نور جمالش صحراى محشر منور مى گردد. از ملائكه مى پرسند اين كيست وارد محشر شده؟ جبرئيل مى گويد: او ملكه اسلام، صديقه طاهره، فاطمه زهراء (عليها السلام)، يگانه دختر پيغمبر اسلام است.
على (عليه السلام) از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت مى كند كه فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و گفت: به دخترت فاطمه سلام برسان و بگو روز قيامت همه عريان هستند ولى براى آنكه فاطمه برهنه نباشد دو حوله از نور بر او مى پوشانيم.(85)
نام فاطمه (عليها السلام) معجزه مى كند
قطب راوندى روايت كرده است:
چون حضرت فاطمه (عليها السلام) از دنيا رحلت فرمود: ام ايمن (خادمه آن حضرت) سوگند ياد كرد كه ديگر در مدينه نماند، زيرا كه نمى توانست جاى آن حضرت را خالى ببيند، پس از مدينه خارج شد و به طرف مكه به راه افتاد. در بين راه دچار تشنگى و گرسنگى شديدى شد. چون از يافتن آب ماءيوس شد دست به سوى آسمان بلند نمود و عرض كرد: خداوند! من خادمه حضرت فاطمه ام، آيا مرا از تشنگى هلاك خواهى كرد؟ ناگهان به اعجاز فاطمه (عليها السلام) دلو آبى از آسمان براى او به زمين آمد. چون از آن آب خورد تا هفت سال محتاج به خوردن و آشاميدن نشد. مردم او را در روزهاى بسيار گرم براى كار به بيابان مى فرستادند، اما او تشنه نمى شد.(86)
فاطمه (عليها السلام) روشنى نور آسمانها
روايت كرده اند از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه فرمودند:
خداوند من و على (عليه السلام) را از نور و عظمت و بزرگى خود خلق كرد، هزار سال قبل از آنكه ساير خلائق با بيافريند، در آن زمان كه هيچ تسبيح و تقديسى وجود نداشت.
پس نور مرا شكافت و از نور من آسمانها و زمين را آفريد و به خدا قسم كه من از آسمانها و زمين برترم. چون نور على (عليه السلام) را منتشر ساخت، عرش و كرسى از نور او خلق گرديد، به پروردگارم قسم كه على (عليه السلام) از عرش و كرسى افضل است. سپس نور حسن (عليه السلام) را باز كرد و لوح و قلم از نور حسن (عليه السلام) به وجود آمد و به خداوند قسم كه حسن (عليه السلام) از لوح و قلم از نور حسن (عليه السلام) به وجود آمد و به خداوند قسم كه حسن (عليه السلام) از لوح و قلم برتر است. سپس ‍ همه هستى از شرق تا غرب تاريك ماند. ملائكه بر پروردگار از آن همه تاريكى و ظلمت شكايت كردند و خواستند كه خداوند تاريكى را از ميان ايشان برطرف كند.
خداوند خواسته آنان را اجابت فرمود و كلمه اى را فرمود و از آن كلمه نورى خلق؛، سپس آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترين مكان عرش ‍ قرار داد، همه عالم از شرق تا غرب نورانى شد. آن روح آميخته به نور خلق شده از لطف پروردگار كسى نيست جز فاطمه (عليها السلام) و به همين دليل او را زهراء (عليها السلام) ناميدند، زيرا نورش آسمانها را روشن ساخت.(87)
سقف خانه فاطمه (عليها السلام)، عرش پروردگار
روايتى است در تفسير برهان از حضرت باقر (عليه السلام) نقل شده است كه: سفق خانه على و فاطمه (عليها السلام) حجره رسول الله است و سقف خانه شان، عرش رب العالمين. در انتهاى خانه هاشان شكافى است كه از آن تا عرش، پرده از معراج وحى برداشته شده است و ملائكه هر صبح و شام و هر ساعتى و هر لحظه اى با وحى الهى بر آنان نازل مى شوند و رشته فروج ملائكه فرود مى آيند، قطع نمى شود. گروهى فرو مى آيند و دسته اى بالا مى روند... و همانا خداوند بر قوت ديده محمد و على و فاطمه، حسن و حسين (عليه السلام) بيفزود تا عرش را مشاهده مى كردند و جز عرش، سرپوشى براى خانه هايشان نمى ديدند. خانه هايشان به عرش رحمان مسقف است و معراجهاى ملائكه و روح در خانه هاى اينان است، به اذن پروردگارشان، من كل امر سلام.(88)
خدا از خشم فاطمه (عليها السلام) خشم مى كند
از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند:
بعضى جوانان حديثى از شما نقل مى كنند كه باور كردنى نيست، مى گويند: ((خدا از خشم فاطمه (عليها السلام) به خشم مى آيد؟!))(89) امام صادق (عليه السلام) فرمود: مگر شما اين روايت را در كتابهاى خود نداريد كه خدا از خشم بنده مؤ من به خشم مى آيد؟ گفتند چرا؟ فرمودند پس چرا باور نمى كنى كه فاطمه (عليها السلام) زنى با ايمان باشد و خدا از خشم او به خشم آيد؟(90)
ما وسيله خدا در بين بندگان هستيم
حضرت زهراء (عليها السلام) فرموده است: سپاس بگذاريد خداوندى را كه به خاطر عظمت و نورانيتش تمام ساكنان آسمانها و زمين براى رسيدن به او در جستجوى وسيله اند، و ما وسيله او در بين مخلوقاتش مى باشيم، ما برگزيدگان او، جايگاه قدس و تنزه او، و حجت او در پنهانى حق و وارثان پيامبر اوييم.(91)
فاطمه (عليها السلام) جزء زنان به كمال رسيده
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا اربع: آسية بنت مزاحم، مريم بنت عمران، خديجه بنت خويلد، فاطمة بنت محمد
در مراحل رشد و تكامل انسانى مردان بسيارى به مرحله كمال رسيدند، ولى از زنان جزء چهارتن به آن مقام دست نيافته اند، و آن چهار نفر، آسيه همسر فرعون، مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد است.))(92)
اطعام الهى
كلينى (رحمة الله عليه) از امام باقر (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود:
روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به فاطمه (عليها السلام) فرمود: فاطمه، برخيز و آن كاسه بزر! بهشتى) را بيرون بياور. فاطمه (عليها السلام) برخاست و كاسه اى را بيرون آورد كه در آن تريد و استخوان گوشت دار لبريز بود. فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام) تا سيزده روز از آن غذا همراهش بود بديد، به او عرض كرد: اين را از كجا آورده اى؟ فرمود: ما چندين روز است كه از اين غذا مى خوريم. ام ايمن، خدمت حضرت فاطمه (عليها السلام) رسيد. عرض كرد: فاطمه! اگر نزد ام يمن چيزى باشد آن براى فاطمه و فرزندان اوست، و اگر نزد فاطمه چيزى باشد ام ايمن از آن بهره اى ندارد؟ پس فاطمه (عليها السلام) از آن غذاى بهشتى براى ام ايمن آورد. همين كه ام ايمن از آن خورد آن كاسه بهشتى ناپديد شد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به فاطمه (عليها السلام) فرمود: اگر از آن طعام به ام ايمن نخورانده بودى، تو و فرزندانت تا قيامت قيامت از آن تناول مى كرديد.
امام باقر (عليه السلام) فرمود: آن كاسه نزد ماست كه قائم ما آن را در زمان (ظهور) خود بيرون مى آورد.(93)
بخشش پروردگار، خشنودى فاطمه (عليها السلام)
در جلد دهم بحار مرحوم مجلسى (رحمة الله عليه) به نقل از امام صادق (عليه السلام) و جابر بن عبدالله انصارى آمده كه فرمودند:
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه زهراء (عليها السلام) را ديدند در حالى كه لباس از پوشاك شتر بر تن داشت و به سمت خود آسيا مى كردند و فرزند خود را نيز شير مى دادند، اشك از چشمان مبارك رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) سرازير گرديد و فرودند: دختر جانم! تلخى و سختى دنيا را پيشاپيش بچش تا شيرينى آخرت را پس از آن دريابى، عرض كرد: اى رسول گرامى! سپاس پروردگار را بر نعمتهاى فراوانش و شكر به خاطر مواهب و بخشوده هايش. پس از اين گفتگو آيه:
((و لسوف يعطيك ربك فترضى)) به زودى پروردگارت آنچنان بخشش بر تو نمايد كه راضى و خشنود گردى نازل شد.(94)
گلو بند پر بركت
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد:
روزى نماز عصر را با پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خوانديم، اصحاب اطرافش نشسته بودند، ناگاه پيرمردى خدمت پيغمبر رسيد كه لباس كهنه اى پوشيده بود و از شدت پيرى و ناتوانى نمى توانست بر جاى خودش قرار گيرد. پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) متوجه او شد و از احوالش پرسيد. عرض كرد: يا رسول الله مردى هستم گرسنه، سيرم كردن، برهنه ام لباسى به من عطا كن، تهى دستم چيزى به من بده. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود من اكنون چيزى ندارم، ولى تو را به جايى راهنمايى مى كنم، بلكه شايد حاجتت برآورده شود. برو به منزل كسى كه خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسول نيز او را دوست دارند. به خانه دخترم فاطمه (عليها السلام) برو، شايد چيزى به تو عطا كند... سپس به بلال فرمود: پير مرد ناتوان را به خانه فاطمه (صلى الله عليه و آله و سلم) هدايت كن.
بلال به اتفاق پير مرد به خانه فاطمه (عليها السلام) رفتند. پير مرد عرض  كرد: سلام بر شما اى خانواده نبوت و مركز نزول فرشتگان. حضرت فاطمه جوابش را داد و فرمود: كيستى؟ عرض كرد: فقيرى هستم. خدمت پدرت رسيدم و مرا به سوى شما راهنمايى نموده اى دختر پيغمبر! گرسنه ام سيرم كنيد. برهنه ام پوششى به من بدهيد، فقيرم چيزى به من عطا كنيد. حضرت زهراء (عليها السلام) هيچ غذايى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى كه فرش حسن و حسين (عليه السلام) كه هيچ غذايى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى كه فرش حسن و حسين (عليه السلام) بود و پيرمرد داد. عرض كرد: اين پوست كجاى زندگى مرا اصلاح مى كند؟ حضرت فاطمه (عليها السلام) گلوبندى را كه دختر عمويش به او هديه داده بود به او داد و فرمود: اين را بفروش و زندگى خودت را بدان اصلاح كن.
پير مرد برگشت و جريان را خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرد. آن حضرت گريست و فرمود: گردنبند را بفروشى تا خدا به بركت عطاى دخترم براى تو گشايش فراهم سازد.
عمار ياسر (رحمة الله عليه) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اجازه گرفت كه آن گردنبند را خريدارى كند، از پيرمرد پرسيد: آن را چقدر ميفروشى؟ گفت: به بهاى آنكه شكمم را از نان و گوشت سير كنى و يك برد يمانى بر تنم بپوشانى تا با آن نماز بخوانم و يك دينار پول بدهى تا ما نزد اهل و عيالم برساند. عمار گفت: من اين گردنبند را به بيست دينار و دويست درهم و يك برد يمانى و يك حيوان سوارى و نان و گوشتى كه سيرت كند مى خرم. پيرمرد گردنبند را به عمار فروخت و پولش را تحويل گرفت. او خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) برگشت. حضرت از او پرسيد: سير و پوشيده شدى؟ عرض كرد: آرى به بركت عطاى فاطمه (عليها السلام) بى نياز شدم، خدا در عوض به فاطمه عطائى بكند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده باشد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به اصحاب فرمود: خدا در همين دنيا چنين عطائى را به فاطمه (عليها السلام) كرده است، زيرا پدرى مثل من و شوهرى مثل على (عليه السلام) و فرزندانى چون حسن و حسين (عليه السلام) به او داده است.
وقتى كه عزرائيل فاطمه (عليها السلام) را قبض روح كند، در قبر از او بپرسند: پيغمبرت كيست؟ جواب مى دهد: پدرم. مى گويند: امامت كيست؟ جواب مى دهد. شوهرم على بن ابيطالب (عليه السلام) خدا گروهى از ملائكه را ماءموريت داده كه بعد از مردنش دائما درود مى فرستند و بر او و پدر و شوهر و فرزندانش.
عمار گردنبند را گرفت و خوشبو كرد و در پارچه يمانى گذاشت و به غلامش ‍ گفت: اين را خدمت حضرت رسول تقديم كن، خودت را نيز به آن حضرت بخشيدم. وقتى كه غلام پيش پيغمبر رفت حضرت گردنبند را با غلام به فاطمه (عليها السلام) بخشيد. فاطمه گردنبد را گرفت و غلام را آزاد نمود.
غلام بعد از آزادى خنديد. علت خنده اش را پرسيدند، گفت: از بركت اين گردنبند در گشفتم! زيرا گرسنه اى را سير كرد، برهنه اى را پوشش داد، و تهى دستى را بى نياز كرده و بنده اى را آزاد كرد و باز هم نزد صاحبش  برگشت.(95)
از خود گذشتگى و ايثار فاطمه (عليها السلام)
عرب تازه مسلمانى در مسجد مدينه از مردم كمك خواست، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به اصحاب خود نگريست، سلمان فارسى برخاست تا نياز آن مرد را برطرف سازد، هر جا رفت با دست خالى برگشت. با نااميدى به طرف مسجد مى آمد كه چشمش به منزل حضرت زهراء (عليها السلام) افتاد، با خود گفت: فاطمه سر چشمه نيكوكارى است، لذا درب خانه را كوبيد و داستان مرد عرب را شرح داد. حضرت زهراء (عليها السلام) فرمود:((اى سلمان! سوگند به خداوندى كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را به پيامبر برگزيد، سه روز است كه غذا نخورده ايم و فرزندانم حسن و حسين (عليه السلام) از شدت گرسنگى بى قرارى مى كردند و خسته و مانده به خواب رفته اند. اما من، نيكى و نيكوكارى را كه در خانه مرا كوبيده است، رد نمى كنم آنگاه پيراهن خود را به سلمان داد تا در مغاز شمعون يهودى گرو گذاشت، مقدارى خرما و جو قرض ‍ بگيرد.
سلمان فارسى مى گويد: پس از دريافت جو و خرما به طرف منزل حضرت فاطمه (عليها السلام) آمدم و گفتم: دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)! مقدارى از اين غذاها را براى فرزندان گرسنه ات بردار. پاسخ داد.
((اى سلمان! اين كار را فقط براى خداى بزرگ انجام داديم و هرگز از آن چيزى بر نمى داريم.))(96)
ارزش علم و دانش
امام حسين عسكرى (عليه السلام) فرمود: دو زن كه يك مؤ من و ديگرى معاند بودند در يك مطلب دينى با هم تنازع داشتند، براى حل اخلاف خدمت حضرت فاطمه (عليها السلام) رسيدند و جريان را تعريف كردند.
چون حق با زن مؤ من بود حضرت فاطمه (عليها السلام) گفتارش را با دليل و برهان تاءييد كرد و بدين وسيله بر زن معاند پيروز گشت و از اين پيروزى شادمان شد. حضرت فاطمه (عليها السلام) به زن مؤ من گفت: فرشتگان خدا بيشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شيطان و پيروانش نيز بيشتر از غم و اندوه زن معاند مى باشد.
آنگاه امام حسن (عليه السلام) فرمود: و بدين جهت خدا به فرشتگان فرمود: در عوض خدمتى كه حضرت فاطمه (عليها السلام) به اين زن مؤ من كرد، بهشت و نعمت هاى بهشتى را براى او هزار برابر آنچه قبلا مقرر بود مقرر بدانيد، و همين روش و سنت را درباره هر دانشمندى كه با علم و دانش خود مؤ منى را تقويت كند كه بر معاندى پيروز گردد معمول داريد و ثوابش را هزار هزار برابر مقرر داريد.(97)
علم و دانش حضرت فاطمه (عليها السلام)
عمار مى گويد: روزى حضرت على (عليه السلام) وارد منزل شد، حضرت فاطمه (عليها السلام) فرمود: يا على! نزديك بيا تا از حوادث گذاشته و آينده برايت سخن بگويم. حضرت على (عليه السلام) كه از سخن فاطمه (عليها السلام) در شگفت بود، خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شرفياب شد و سلام كرد و نزديك آن حضرت نشست.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا على! آيا تو آغاز به سخن مى كنى يا من بگويم؟ حضرت على (عليه السلام) عرض كرد: دوست دارم از سخنان شما استفاده كنم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: گويا فاطمه (عليها السلام) به شما اين چنين و آن چنان فرمود و به همين جهت به نزد من آمدى؟ حضرت على (عليه السلام) عرض كرد: يا رسول الله! مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است؟ پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مگر نمى دانستى؟ حضرت على (عليه السلام) از شنيدن اين سخن به سجده شكر افتاد و خداى را سپاس گفت. سپس به نزد فاطمه (عليها السلام) برگشت. حضرت فاطمه (عليها السلام) فرمود: يا على! گويا نزد پدرم رفتى و اين چنين و آن چنان به تو فرمود؟ حضرت على (عليه السلام) فرمود: آرى اى دختر پيامبر. فاطمه (عليها السلام) فرمود: ياابالحسن! خداوند نور مرا آفريد و خداى را تسبيح مى گفت، آنگاه او را در يكى از درختان بهشتى به وديعه گذاشت، آنگاه كه پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا ماءموريت يافت كه ميوه هاى آن درخت تناول كند، پدرم از ميوه آن درخت خورد و بدين وسيله نور من به صلب او منتقل گشت و از صلب پدرم به رحم مادرم وارد شدم. يا على! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آينده را بوسيله آن نور مى يابم. يا ابالحسن! مؤ من به وسيله نور خدا مى بيند.(98)

عنايات حضرت زهراء (عليها السلام) به سادات

عنايات حضرت زهراء (عليها السلام) به سادات
((ابن عنين)) شاعر قرن هفتم، سالى به سوى مكه رهسپار شد، در بين راه بعضى از سادات منسوب به بنى داود به او دستبرد زدند و همه اموال او را غارت كردند و حتى لباسهاى تنش را بيرون آورده و چنين زخم بر او وارد نمودند و گريختند.
ابن عنين براى سلطان يمن ((عزيزبن ايوب)) نامه شكايت نوشت و از او دادخواهى كرد و براى او قصيده اى نوشت كه انتقام او را از ساداتى كه اموالش را غارت نمود بودند بگيرد.
وقتى كه ابن عنين قصيده و نامه شكايت آميز را نوشت و براى سلطان يمن فرستاد، در عالم رؤيا ديد كه در كنار كعبه است و حضرت زهراء (عليها السلام) مشغول طواف كعبه مى باشد، پيش رفت و سلام كرد، ولى حضرت جواب سلام او را نداد، گريه و زارى كرد و به آن حضرت عرض كرد كه گناه من چيست كه جواب سلام مرا نمى دهى؟
حضرت زهراء (عليها السلام) در پاسخ ((ابن عنين)) اشعارى خواند كه مضمون آن چين است:
((حاشا كه همه فرزندان فاطمه پست و زشت باشند، ولى روزگار با مکر و حيله با ما بدى و ستم كرد، اگر يك نفر از اولاد من بدى نمود، تو نبايد عمدا به همه آنها دشنام بدهى، از كردار خود توبه كن به خاطر جدشان مصطفى (صلى الله عليه و آله) آنها را گرامى بدار و به آنها توهين مكن، و هر چه از ناحيه آل رسول به تو رسيد، پاداش آن را در روز قيامت هنگام ملاقات با ما دريافت خواهى كرد)).
ابن عنين مى گويد: در حال گريه و زارى و ترس از خواب بيدار شدم در حالى كه زخمهاى بدنم خوب شده بود و در آن هنگام توبه كردم و اشعارى در عذر خواهى نوشتم.(99)
فضايل فاطمه (عليها السلام)
از ابوذر روايت شده است كه: سلمان نزد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد: اى مولاى من! از تو مى خواهم از فضائل فاطمه (عليها السلام) در قيامت به من خبر بدهى.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با چهره اى خندان به او نگريست و فرمود: ((سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست، فاطمه (عليها السلام) همان بانويى است كه در عرصه محشر، سوار بر شتر عبور مى كند كه سر شتر نمودى از خشيت خدا است، چشمانش از نور خدا مى باشد، تا اينكه فرمود: جبرئيل در سمت راست آن شتر، و ميكائيل در سمت چپ آن و على (عليه السلام) در پيشاپيش آن، و حسن و حسين (عليه السلام) در پشت سر آن حركت مى كنند. خداوند حافظ و نگهبان اوست، تا از صحنه محشر عبور كند، در اين هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى رسد:
((اى خلايق! چشمهاى خود را فرو خوابانيد، و سرهاى خود را پايين آوريد، اين فاطمه دختر پيامبر شما، همسر على (عليه السلام) امام شما، مادر حسن و حسين (عليه السلام) است، پس از پل صراط عبور مى كند در حالى كه دو چادر شفاف و سفيد بر سر دارد.
وقتى كه فاطمه (عليها السلام) وارد بهشت مى شود و به نعمتهاى و مواهبى كه خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد مى گويد:
بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شكور احلنا دار المقامة من فضله لا يمسنا فيها لغوب؛به نام خداوند مهربان، حمد و سپاس خداوند را كه: حزن و اندوه را از ما دور ساخت، البته خداى ما بخشنده و شكرپذير است، آن خدايى كه ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد كه در آن هيچ گونه رنج و ناگوارى به ما نمى رسد.(100)
سيبى از طرف خداوند
در خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بوديم و على و فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام) نيز حاضر بودند، در اين وقت جبرئيل فرود آمد و سبى آورد و به دست رسول خدا داد آن حضرت سيب را به اميرالمؤ منين على (عليه السلام) داد على (عليه السلام) آن را گرفت و بوئيد و به رسول خدا باز گردانيد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آرا گرفت و به دست حسن (عليه السلام) داد، امام حسن (عليه السلام) نيز آن را گرفت و بوئيد و باز گردانيد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، دوباره سيب را گرفت و به دست حسين (عليه السلام) داد. آن حضرت نيز سيب را گرفت و بوئيد و باز گردانيد. سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) سيب را به فاطمه داد و فاطمه همچنان آن را گرفت و بوئيد و باز گردانيد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دوباره سيب را گرفته به دست على (عليه السلام) داد و چون على خواست دوباره سيب را دست رسول خدا باز گرداند آن شيب را شكافت و دو نيمه شد و نورى از آن به سوى آسمان ساطع گشت و خطى در دو سطر بدين گونه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم تحية من الله تعالى الى آل محمد المصطفى، و على المرتضى، و فاطمه الزهراء، و الحسن و الحسين سبطى رسول الله، و اءمان لمحبيهما يوم القيمة من النار؛اين تحيتى است از خداوند به سوى آل محمد، على مرتضى و فاطمه زهراء و حسن و حسين (عليه السلام) فرزندان رسول خدا و امانى است از براى دوستان حسن و حسين (عليه السلام) در روز قيامت از آتش جهنم.(101)
برائتى از سوى خداوند براى شيعه على و فاطمه (عليها السلام)
از بلال بن حمامه روايت شده است كه گفت:
روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شادان و خندان به ما رسيد، عبدالرحمن بن عوف از جا حركت كرده عرض كرد: اى رسول خدا چه شده كه مى خنديد؟ فرمود بشارتى از سوى پروردگارم به من رسيده است، خداوندمتعال هنگامى كه اراده كرد على (عليه السلام) را به فاطمه (عليها السلام) تزويج كند به فرشته اى دستور داد كه درخت طوبى را تكان دهد، با تكان دادن درخت سكه هايى از آن نثار شد، فرشتگان شروع به جمع آورى آنها كردند، چون روز قيامت شود، فرشتگان آنها را در بين خلايق پخش ‍ خواهند كرد. در آن روز هيچ يك از دوستداران با اخلاص ما ديده نخواهند شد مگر اينكه نامه اى به دستش رسيده كه در آن نوشته شده: ((برائت و بركنارى از آتش، از سوى برادر و پسر عمو و دخترم، رها شدن مردان و زنانى از امتم از آتش. (102)
بانوى برگزيده
روزى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بودند، و در كنار ايشان حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و حسين (عليه السلام) نشسته بودند. پيامبر عرض كردند: خدايا تو مى دانى كه اينان اهل بيت من هستند، پس بار خدايا آن كسى كه آنان را دوست داشته باشد دوستش بدار، و هر كس كه ياور آنان باشد ياورش باشد و آن كس كه دشمن آنان است با او دشمن باش... پس فرمودند: اى على! تو امام امت و خليفه پس از من بر مسلمانان خواهى بود، تو در قيامت پيشواى مؤ منانى هستى كه به سوى بهشت خواهند رفت. و گوئى هم اكنون مى نگرم كه دخترم فاطمه (عليها السلام) بر مركبى از نور سوار است و به صحراى محشر مى آيد در حالى كه هفتاد هزار فرشته در سمت راست و هفتاد هزار در طرف چپ و به همين تعداد پيش رو و به همين تعداد فرشته نيز در پشت سر او وى را همراهى مى كنند. او هم زنان مؤ منه امت را به سوى بهشت مى برد.
سؤال شد: يا رسول الله آيا فاطمه (عليها السلام) در زمان خويش برترين زنان است؟ فرمود: برترين زنان در زمان خود مقامى است كه از آن مريم دختر عمران است. در حالى كه دختر من فاطمه سرور و برترين زنان در تمام زمانهاست و به هنگامى كه براى عبادات در محراب مى ايستد هفتاد هزار فرشته بر او درود مى فرستند و او را اينگونه مخاطب قرار مى دهند: اى فاطمه! خدا ترا برگزيد و پاكت ساخت و بر تمام زنان عالم برترى بخشيد.(103)
در وصف فاطمه (عليها السلام)
فاطمه تكوين يافته از ميوه بهشتى! فاطمه محل اسرار رب العالمين، دختر ولى خدا، همسر ولى ديگر خدا و مادر اولياى خدا و معصومان است.
او ذخيره بزرگ الهى و ذخيره دار حجت خداوند است. نور چشم رسول، دردانه خديجه كبرى است.
معجزه تربيت محمد است و پرورنده امامان و حجت هاى الهى. فاطمه انسان است، ولى به تعبير رسول خدا او فرشته اى است در صورت انسان!
در جنبه حسب و نسب و فضل و افتخار چه كسى مى تواند چون فاطمه باشد، او دختر بهترين افراد عرب و عجم، و خود بانوان زنان عالم، پدرش  بهترين پيامبران و شوهرش بهترين اوصياء و فرزندانش بهترين جوانان اهل بهشت و مهدى امت از نسل اوست.
پدرش در وصف او مى فرمود: فاطمه (عليها السلام) يك شاخه گل است.
او از نور عظمت خدا خلق شده، حوراء انسيه است و نطفه او از ميوه بهشتى است. پيامبر بوى بهشت را از او استشمام مى كرد، محور اهل بيت است و از زنان برگزيده جهان است.
زهراء (عليها السلام) از صابرين است. بهشت براى فاطمه خلق شده و داراى مقام شفاعت است.
با جبرئيل مراوده داشته است، براى او مائده نازل مى شد، امانتدار خلفاى الهى است، يادگار خديجه كبرى. هر چند عمرش كوتاه و وجود نازنينش  بهار عمر را نديده، خزان گشت ولى توانست پرثمرترين و با فضيلت ترين و بهترين الگو براى زنان باشد.
در ادب فاطمه همين بس كه پدر را به حكم قرآن، رسول الله خطاب مى كرد و خدمتكار خانه را بانوى من و در طول زندگى مشترك با اميرالمؤ منين چيزى از وى نخواست.
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست

گيتى عرض است و فاطمه جوهر اوست

در قدر و شرافتش همين بس از ز خلق

احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست

فاطمه (عليها السلام) در آيه مؤ دة فى القربى
زمخشرى گويد: هنگامى كه اين آيه (104) نازل شد، سؤ ال شد: اى رسول خدا! اين خويشاواندان تو كه مودت و محبت نسبت به آنها بر ما واجب شده، چه كسانى مى باشند؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسران او...
رسول خدا در مورد محبت به اهل بيت فرمود: هر كس به محبت آلف محمد بميرد، شهيد مرده است، آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد بميرد، آمرزيده شده از دنيا رفته است، هر كس بر محبت آل محمد بميرد، ملك الموت مژده ورود به بهشت به او مى دهد. آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد بميرد همان گونه كه تازه عروس به خانه داماد قدم بر مى دارد، او به سوى بهشت گام بر مى دارد.
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد بميرد خداوند در قبرش دو در به بهشت قرار مى دهد، آگاه باشيد هر كس بر دشمنى آل محمد از دنيا برود، در روز قيامت در حالى وارد محشر مى شود كه بر پيشانى و بين دو چشمش ‍ نوشته شده است: ((ماءيوس از رحمت خدا)).
آگاه باشيد هر كسى بر دشمنى و بغضى آل محمد بميرد، كافر از دنيا رفته است، آگا باشيد هر كس بر كينه و بغض نسبت به آل محمد بميرد بوى بهشت به مشامش نمى رسد.(105)
سؤال از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جواب از فاطمه (عليها السلام)
على (عليه السلام) فرمودند: من با عده اى از اصحاب نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بوديم. آن حضرت فرمودند: آيا مى دانيد كه بهترين خصوصيت و صفت براى زنها چيست؟ هيچ يك از حاضران نتوانستند جوابى بدهند، بعد از پايان جلسه من به خانه رفته و جريان آن مجلس و سؤ ال پيامبر، و ندانستن جواب آن را با فاطمه زهراء (عليها السلام) بيان كرديم، او به من گفت: يا على! من جواب سؤ ال پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را مى دانم. ((بهترين چيز براى زن آن است كه نه نامحرمى او را ببيند و نه او نامحرمى را ببيند)).
من نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بازگشتم و جواب سؤ ال را گفتم، حضرت فرمود: يا على! تو وقتى نزد من بودى جواب سؤ ال را نمى دانستى اينك چه كسى جواب را به تو گفته است؟ عرض كردم: فاطمه جواب را به من ياد داد! پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خوشحال شد و فرمود: فاطمه پاره تن من است.(106)
فاطمه (عليها السلام) يكى از چهار سواران قيامت
در پاره اى از روايات آمده، فاطمه (عليها السلام) يكى از سواران چهارگانه روز قيامت است كه سوار بر ((غضبا)) شتر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گردد و وارد محشر مى شود.
مرحوم ابن شهر آشوب، روايت مى كند: هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در بستر رحلت قرار گرفت، ناقه غضباء به پيامبر عرض كرد: مرا بعد از خود براى چه كسى وصيت مى كنى؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ((اى غضباء)) خدا به تو بركت دهد تو از آن دخترم فاطمه هستى، كه در دنيا و آخرت بر تو سورار مى گردد. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رحلت كرد، آن ناقه، شبانه نزد فاطمه (عليها السلام) آمد و گفت: سلام بر تو اى دختر رسول خدا، اكنون فراق من از دنيا نزديك شده است، سوگند به خدا پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) لب به آب و علف نزده ام، آن ناقه از فراق جانسوز پيامبر سه روز بعد از رحلت پيامبر جان داد.(107)
همچنين عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب گويد: از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى فرمود: اى مردم! ما تنها چهار نفريم كه در قيامت سواره ايم و سواره ديگرى جز ما نيست. مردى عرض كرد: پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا! آن سواران چه كسانى هستند. فرمود: من بر ((براق)) خود سوارم، و برادرم صالح پيامبر بر همان شترى كه قومش آن را پى كردند، و دخترم فاطمه بر شتر ((غضباى)) من، و على ابن ابى طالب بر اشترى از اشتران بهشتى سوار است.(108)
وعده بهشت براى صلوات بر فاطمه (عليها السلام)
شخصى بر حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) وارد شد و سلام كرد. حضرت فرمود: جه مطلبى باعث شده كه صبح به اين زودى به اينجا آمده اى؟
عرض كرد: براى طلب بركت آمده ام. حضرت زهراء (عليها السلام) فرمودند: پدرم به من خبر داد، هر كس بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) يا بر من سه روز سلام بفرستد خدا بهشت را بر او واجب مى گرداند: عرض كرد: در زمان حيات او و حيات شما؟ فرمودند:
آرى در زمان حيات ما و حتى پس از مرگ ما.(109)
اگر فاطمه نبود درخت نبوت باردار نمى شد
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد:
همانا خداوند تبارك و تعالى وجد پيامبران را از درختان متفاوت و متفرق آفريده ولى مرا از يك درخت خلق كرد. من اصل آن درختم و على (عليه السلام) ساقه آن است و فاطمه (عليها السلام) مايه باورى آن درخت و حسن و حسين (عليه السلام) ميوه هاى درخت وجود من هستند. هر كس از آن دور شود. به گمراهى افتاده است، اگر بنده اى از بندگان خدا سه هزار سال بين صفا و مروه خدا را عبادت كند، ولى محبت ما پنج تن را درك نكرده باشد خداى تبارك و تعالى او را به صورت در آتش افكند.(110)
اهميت پوشش و حجاب
در كافى از جابر بن عبدالله نقل شده كه گويد:
من به همراه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به در خانه حضرت فاطمه (عليها السلام) رسيديم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در زدند و فرمودند: ((السلام عليكم))، فاطمه زهراء (عليها السلام) پاسخ دادند: ((عليك السلام يا رسول الله)). پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودن آيا داخل شوم. پاسخ دادند: آرى اى فرستاده خدا. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند آيا من و آن كسى كه همراه من است داخل شويم؟ عرض كردند: اى پيامبر مكرم، بر سر من چيزى نيست. فرمودند: فاطمه جان (عليها السلام) خود را بپوشان. ايان همين كار را انجام دادند، آنگاه رسول اكرم، فرمودند: ((السلام عليكم)) فاطمه زهراء پاسخ دادند: ((عليك السلام يا رسول الله)) پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: آيا وارد شوم؟ فاطمه زهراء (عليها السلام) پاسخ دادند: آرى اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شما و آن كس كه با شماست وارد شويد.(111)
نزول آيه براى خشنودى فاطمه (عليها السلام)
روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور دزدى را قطع كنند، درد گفت: اى رسول خدا من اين دست را در اسلام تقديم كردم و شما دستور مى دهيد آن را ببرند، حضرت فرمود: اگر دخترم فاطمه نيز به جاى تو مى بود، اين دستور را مى دادم. حضرت فاطمه (عليها السلام) اين سخن را شنيد و غمگين شد، جبرائيل فرود آمد و اين آيه را آورد:
لئن اشركت ليحبطن عملك
اگر شرك بورزى عمل و كار تو بى ارزش خواهد بود)).(112)
رسول خدا غمگين شد، در همين هنگام اين آيه نازل شد:
لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا
اگر در آسمان و زمين خدايانى غير از ((الله)) وجود مى داشت تباه و فاسد مى شدند.(113)
حضرت رسول از نزول آيه تعجب كرد، جبرئيل نازل شده و گفت: فاطمه زهراء (عليها السلام) از سخن تو غمگين شده بود، اين آيات براى همراهى با او نازل شد تا خشنود گردد.
مرحوم مجلسى در شرح اين حديث مى گويد: شايد معنا چنين باشد كه اين نازل شد تا فاطمه (عليها السلام) بداند كه مانند اين گونه كلمات مشروط، با جلالت و مقام مخاطب منافات ندارد.(114)
اين قبه پر نور از آن فاطمه (عليها السلام) است
حسن بن يزيد مى گويد؛
از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم چرا فاطمه (عليها السلام)، ((زهراء)) ناميده شده است؟
فرمودند: به دليل اينكه براى فاطمه (عليها السلام) در بهشت قبه اى از ياقوت سرخ است كه بلندى آن مسير يكسال راه است. آن قبه به قدرت خداى قادر آويزان است، بدون آنكه از پايين بر هيچ ستونى تكيه زند و از بالا هيچ وسيله نگهدارنده اى آن را نگاه دارد. براى آن قبه هزار در است، بر هر درى هزار ملك از ملائكه پروردگار قرار دارند، اهل بهشت آن را مى بينند به هيبتى كه هر يك از شما ستاره اى درخشان و نورانى را در آسمان مى بيند، پس اهل بهشت مى گويند: اين قبه پر نور از آن فاطمه (عليها السلام) است.(115)
چرا فاطمه (عليها السلام) را زهراء ناميدند؟
از امام محمد باقر پرسيدند: چرا فاطمه (عليها السلام)، به نام زهراء ناميده شد؟ فرمودند: زيرا خداوند او را از نور عظمت خودش آفريد. بواسطه نور آن حضرت آسمان و زمين روشن شد و حدى كه ملائكه تحت تاءثير آن نور قرار گرفتند و براى خدا به سجده افتادند، عرض كردند: خدايا اين نور چيست؟
حق تعالى فرمود: شعله اى است كه از نور عظمت خودم آفريدم و در آسمانها ساكنش نمودم. او را از صلب بهترين پيغمبران خارج خواهم ساخت و از اين نور ائمه و پيشوايان دين را خارج مى كنم تا مردم را به سوى حق هدايت كنند، آنان جانشينان پيغمبر من خواهند بود.(116)
سنگريزه هايى كه به غذاى خوش طعم مبدل شدند
امام حسن و امام حسين (عليه السلام) سه روز بود كه چيزى از خوراكى نخورده بودند، از گرسنگى بى تاب شده، از مادر غذا طلب كردند. چون در خانه چيزى براى خوردن نبود،، لذا فاطمه زهراء (عليها السلام) آنان را به بهانه اى تسلى داده كه جد بزرگوارتان مى آيد و چيزى برايتان مى آورد. باز آنان ناراحتى مى كردند به حدى كه حضرت دلگير شد و اشكش جارى گرديد. برخاسته قدرى سنگ ريزه جمع نمد، در ديگى ريخت و رويش آب كرد، سر ديگ را نيز پوشانده، آتش در زير آن روشن نمود تا به جوش آيد و به فرزندانش فرمود: صبر كنيد طعام بار گذاشته ام، هنوز پخته نشده است. ايشان بيرون مى رفتند و بعد از زمانى مى آمدند و به مادر مى گفتند: اگر آن غذا پخته است برايمان بياور. حضرت فاطمه (عليها السلام) مى فرمود: هنوز خام است، ساعتى صبر كنيد تا پخته شود. در اين هنگام امام حسن (عليه السلام) بر سر ديگ رفته و سر پوش را برداشت و گفت: اى مادر! اگر پخته يا خام است، قدرى براى ما بردار تا بخوريم. فاطمه (عليها السلام) كاسته را برداشت و فرمود: عجب كه پخته باد! چون بر سر ديگ آمد مشاهده كرد طعامى در كمال خوبى و خشبوئى است. پس از آن برداشت و نزد فرزندان گذاشت آنان مشغول خوردن شدند. فاطمه زهراء (عليها السلام) برخاست و وضو تازه نمود و نماز شكر به جاى آورد و چون اين خبر به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد، فرمود: الحمدلله، تو اى فاطمه! چنان هستى كه در ذريه انبياء و اولياء سابق بوده.(117)
فاطمه (عليها السلام) برترين مخلوقات
در كتاب ادريس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده است:
روزى حضرت ادريس اصحاب خود را جمع كرد و به آنها گفت: فرزندان آدم روزى در محضر او اختلاف كردند كه بهترين خلايق چه كسانى هستند؟ بعضى گفتند: پدر ما آدم، بهترين مخلوقات است، چرا كه خداوند او را با دست قدرتش آفريد و روحش را در او دميد و به فرشتگان امر كرد كه به عنوان احترام او را سجده كنند؟ او را معلم فرشتگان و خليفه خود در زمين قرار داد و از همه خلايق خواست از او اطاعت كنند.
بعضى گفتند: نه بهترين مخلوقات، جبرئيل امين است و هر كدام مطلب خاصى گفتند، و در اين باره سخن به درازا كشيد تا اينكه حضرت آدم (عليه السلام) به آنها رو كرد و فرمود: فرزندانم! آنچه شما گفتيد هيچ كدام درست نيست، وقتى كه خداوند مرا آفريد و روحش را در كالبد من دميد، برخاستم و نشستم و به عرش پروردگار نگاه كردم،((پنج نور))كه در نهايت عزت و زيبايى و شكوه و جلال بودند ديدم به گونه اى كه مرا غرق انوار و درخشش ‍ خود كرده بودند.
عرض كردم: پروردگارا! اينها چه كسانى هستند؟ فرمود: اينها بهترين مخلوقات من و بابهاى رحمت من و واسطه هاى بين من و خلق من هستند، اگر اينها نبودند زمين و آسمان و بهشت و دوزخ و خورشيد و ماه را نمى آفريدم.
گفتم: خدايا نام اينها چيست؟ فرمود: به عرش بنگر!
وقتى كه نگاه كردم اين نامهاى پاك را ديدم: ((فار قليطا))(محمد (صلى الله عليه و آله و سلم))، ((ايليا))(على (عليه السلام))، ((طيطه))(فاطمه (عليها السلام))، ((شبر))(حسن (عليه السلام)) و ((شبير))(حسين (عليه السلام)) اى خلايق من! مرا تهليل و تسبيح كنيد، خداى يكتا جز من نيست و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) رسول من است.(118)
مقصود از نور على نور چيست؟
موسى بن قاسم از على يبن جعفر روايت كرده است كه از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) درباره اين آيه
كمشكاة فيها مصباح، المصباح فى زجاجة.(119)
پرسيدم، فرمود: مقصود از ((مشكاة)) فاطمه (عليها السلام) و ((مصباح)) حسن (عليه السلام) و ((زجاجه))، حسين (عليه السلام) است.
((كوكب درى)) فاطمه (عليها السلام) است كه در بين زنان جهان مثل ستاره درخشان مى باشد،((شجره مباركه))ابراهيم است كه (نه شرقى است و نه غربى) نه يهودى است و نه نصرانى، ((روغن چراغ)) آن كه نور مى دهدعلم است كه از آن ظاهر مى شود و بدان سخن مى گويد: و مقصود از((نور على نور))در وجود حضرت فاطمه (عليها السلام) امامانى هستند كه يكى پس از ديگرى مى آيند، خداوند به نورش هر كه را بخواهد هدايت مى كند، يعنى به ولايت ما هدايت مى كند.(120)
مقام فاطمه (عليها السلام) در بهشت
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: حضرت فاطمه (عليها السلام) مى فرمايد:
بعد از وفات پدر بزرگوارم شبى در عالم رؤ يا ديدم كه گويا پدر به سويم متوجه شد از خود بى اختيار شدم فرياد زدم: ((يا ابتاه))، يا رسول الله))، بعد از تو اخبار آسمان و وحى خداوند رحمان از خانه ما قطع شد در اين حال صفهاى ملائكه در جلوى روى من نمودار شد دو ملك مرا به آسمان بلند كردند، در اين وقت سر برداشتم ديدم قصرهاى بلند و نهرهاى جارى، چنانكه وصف آن نتوان كرد، در اين حال حوريان بهشتى مرا استقبال كردند و به قدوم من يكديگر را بشارت مى دادند و تبسم مى نمودند و مى گفتند: مرحبا به كسى كه بهشت براى او خلق شده و ما را خدا براى پدرش خلق كرده، از آنجا ملائكه مرا داخل قصرى بردند كه در آن غرفه هايى بود كه هيچ چشمى نديده و وصف آن را فرشهاى سندس، و استبرق و حرير و ديباج محال است... و چندان از الوان طعامها در ظرفهاى طلا و نقره و مائده هاى گوناگون و نهرهاى جارى از شير سفيدتر و از مشك خوشبوتر نمودار بود كه وصف آنها ممكن نبود.(121)
زنان مورد شفاعت فاطمه (عليها السلام)
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم):
فائيما امراة صلت فى اليوم و الليلة خمس صلوات، و صامت شهر رمضان، و حجت بيت الله الحرام و زكت مالها، و اطاعت زوجها، و والت عليا بعدى دخلت الجنة بشفاعة ابنتى فاطمة و اءنها لسيدة نساء الغالمين
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در حديثى فرمودند:
هر زنى كه نمازهاى پنج گانه شبانه را بخواند و ماه رمضان را روزه بگيرد و حج خانه با حرمت خدا را به جا آورد و زكات مالش را بپردازد و از همسرش ‍ فرمان برد و پس از من پيرو على (عليه السلام) باشد با شفاعت دخترم به بهشت در آيد به راستى كه او خاتون زنان جهانيان است)).(122)
لباس بهشتى فاطمه (عليها السلام)
در بحار از ((خرائج)) نقل مى فرمايد:
روايت شده كه يهود عروسى داشتند. آمدند خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و عرض كردند: ما حق جوار و همسايگى با شما داريم، از شما تقاضا مى كنيم كه دخترت فاطمه (عليها السلام) را به اين عروسى ما بفرستيد تا اينكه مزيد عيش ما شود و بر اين مطلب خيلى اصرار كردند. حضرت فرمودند: فاطمه زوجه على بن ابيطالب است و به فرمان اوست. يهود از حضرت رسول در خواست كردند كه شفاعت بفرمايد نزد على. از طرفى يهود تمام اسباب عيش را از حلى و خلل آراسته بودند و گمان مى كردند اينكه فاطمه (عليها السلام) با لباسهاى كهنه و مندرس به عروسى مى آيند و مى خواستند با اين كار آن را خفت بدهند.
ناگاه جبرئيل نازل شد و جامعه هاى بهشتى آورد، پس صديقه طاهره جامعه لباس بهشتى را پوشيد و زينت كرد. وقتى كه وارد مجلس آنان شد تعجب كردند از لباسها و زينت و بوهاى آن حضرت.
چون حضرت زهراء (عليها السلام) داخل شد به خانه يهود، زنان يهود به سجده افتادند و به سبب ديدن آن حضرت عده زيادى اسلام آوردند و مسلمان شدند.(123)
فاطمه (عليها السلام) سزاوارترين زنان
زنى خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيد و عرض كرد: من زنى بى همسر هستم.
امام فرمودند: منظورت چيست؟
عرض كرد: ازدواج نمى كنم و از آن دورى مى نمايم، و با اين كار مى خواهم به مقام عالى معنوى برسم.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
از اين عقيده دست بردار، هرگز ترك ازدواج موجب وصول به مقامات عالى معنوى نيست، اگر انسان با ترك ازدواج به چنين مقامى مى رسيد حضرت فاطمه (عليها السلام) سزاوارتر از تو بود كه ترك ازدواج كند. چرا كه هيچ كس در وصول به كمالات معنوى از فاطمه (عليها السلام) پيشى نگرفته است.(124)
فاطمه (عليها السلام) حوريه اى انسان نما
امام باقر (عليه السلام) از پدران بزرگوارش نقل مى فرمايند كه: فاطمه (عليها السلام) به جهت طاهره ناميده شده است، از جمله اينكه هرگز خون حيض ‍ و نفاس نديد.(125)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند تا زمانى كه فرمانى كه فاطمه (عليها السلام) زنده بود، زنان را بر على (عليه السلام) حرام كرد، زيرا او زن پاكيزه اى بود كه حيض نمى ديد.(126)
اسماء بنت عميس گفت: در يكى از زايمانهاى فاطمه (عليها السلام) حضور داشتم، هنگامى كه وضع حمل كرد، خونى نديدم. به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كردم: يا رسول الله فاطمه زايمان كرد، ولى از او خونى نديدم؟ فرمود: اسماء فاطمه (عليها السلام) حوريه است كه به شكل انسان آفريده شده است.(127)
فاطمه (عليها السلام) تمام حقيقت زن
امام خمينى (رحمة الله عليه) درباره حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) مى فرمايند:
تمام ابعادى كه براى زن و براى يك انسان متصور است، در فاطمه زهراء (عليها السلام) جلوه كرده است. يك زن معمولى نبوده است، يك زن روحانى، يك زن ملكوتى، يك انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانيت، تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان.
او زن معمولى نيست. او موجودى ملكوتى است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجودى الهى و جبروتى كه در صورت يك زن ظاهر شده است.(128)
فاطمه (عليها السلام) حقيقت ليلة القدر
مردى نصرانى به خدمت امام موسى كاظم (عليه السلام) شرفياب شد و در بين سؤ الات متعددى كه بيان داشت، تفسير باطن آيات اول سوره دخان را جويا شد.
حم و الكتب المبين انا انزلنه فى اليلة مبركة انا كنا منذرين فيها يفرق كل اءمر حكيم حم،سوگند به اين كتاب روشنگر كه ما آن را در شبى پر بركت نازل كرديم، ماهمواره انذار كننده بوده ايم در آن شب هر امرى بر اساس حكمت الهى تدبير و جدا مى گردد.(129)
امام در پاسخ فرمود: امام ((حم)) محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است و ((كتاب مبين)) على (عليه السلام) مى باشد و اما ((الليلة)) فاطمه (عليها السلام) مى باشد.(130)
مصحف فاطمه (عليها السلام)
ابوبصير مى گويد: از امام محمد باقر (عليه السلام) در مورد مصحف پرسيدم، فرمود: مطالبى است كه پس از در گذشت پدرش، حضرت رسول بر ايشان نازل شد.
گفتم: آيا از قرآن چيزى در آن هست؟ فرمود: چيزى از قرآن در آن نيست. عرض كردم: آن را برايم توصيف فرماييد! فرمود: آن داراى دو جلد از جنس  زبرجد قرمز است و به اندازه طول و عرض يك برگ مى باشد. عرض كردم: ورقه و برگ آن از چيست؟ فرمود: از در سفيد كه با گفتن كلمه ((كن)) به وجود آمده است. عرض كردم: چه چيزى در آن نوشته شده است؟ فرمود: اخبار آنچه تا به حال بوده است و آنچه كه تا روز قيامت خواهد بود و اخبار هر يك از آسمانها و تعداد فرشتگان هر يك از آنها، نامهاى فرستادگان خدا از انبياى مرسل و غير مرسل و اقوامى كه اينان بر آنها مبعوث شده اند.
اسامى مخالفان و گروندگان به آنها، اسامى تمام مؤ منان و كافران از آغاز تا پايان آفرينش، نامهاى هر شهر و آمار كافران... اسامى همه آفريدگان و مدت عمر آنها، تعداد كسانى كه وارد بهشت مى شوند. تعداد جهنميان و نامهاى هر يك از آن دو گروه و نيز علم قرآن به همان گونه كه نازل شده و همچنين علم تورات و انجيل و زبور به همان ترتيب نزول و تعداد درختان و سنگريزه هاى هر شهر و ديار وجود دارد.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: خداوند اين مصحف را توسط جبرائيل، ميكائيل و اسرافيل نزد آن حضرت فرستاد. اين نزول در ثلث دوم شب جمعه در هنگامى كه حضرت در محراب خود به نماز ايستاده بود واقع شد.
فرشتگان پس از اتمام نماز از حضرت به او سلام كردند و گفتند: خداوند به تو سلام مى رساند و سپس مصحف را در دامان آن حضرت گذاشتند، حضرت فرمود: سلام مخصوص خداوند و از سوى او و به سوى اوست و بر شما اى فرشتگان خدا سلام و سلامتى باد. آنگاه فرشتگان به آسمان رفتند، حضرت پس از نماز صبح تا سر ظهر مشغول خواندن و مطالعه آن بود تا اينكه به آخرش رسيد. راوى مى گويد: عرض كردم: فدايتان شوم، پس ‍ از آن حضرت، اين مصحف به چه كس منتقل شد؟ فرمود: آن را به على (عليه السلام) داد و پس از شهادت على (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) و بعد به امام حسين (عليه السلام) و بعد نزد اهلش باقى مى ماند تا اينكه به صاحب اين امر واگذار كند. عرض كردم:
اين علم بسيار زياد است!! فرمود: اى ابا محمد! آنچه را كه من به تو گفتم، دو برگ اول آن بود و مطالب پس از ورقه دوم را براى تو نگفتم و حتى يك حرف از آن را هم بازگو نكردم.(131)
پوشش از نامحرم
عمران بن حصين مى گويد:
روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به من فرمود: با من به ديدن فاطمه (عليها السلام) نمى آيى! عرض كردم: چرا يا رسول الله! مايل به ديدار او هستم. با هم به طرف منزل فاطمه (عليها السلام) رفتيم. در زديم و پيامبر از فاطمه رخصت خواست و فاطمه (عليها السلام) اجازه ورود داد. وسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا با كسى كه همراه من است داخل شوم؟ فاطمه (عليها السلام) گفت: جز پارچه اى پشمين وسيله اى براى پوشش و ستر خود ندارم.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور پوشش دادند كه چنين و چنان خود را بپوشان تا وارد شويم. فاطمه (عليها السلام) عرض كرد: چيزى كه سرم را بپوشاند ندارم، پيامبر پارچه اى كهنه به همراه داشت، فرمود: با اين پارچه سرت را بپوشان. پس فاطمه (عليها السلام) خود را پوشاند و ما وارد شديم.(132)
نور تبسم فاطمه (عليها السلام)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
در آن هنگام كه بهشتيان در بهشت برخودار از نعمت و دوزخيان در آتش ‍ گرفتار عذابند، براى بهشتيان نورى مى درخشد، از يكديگر مى پرسند: اين نور چيست؟ شايد پروردگار با عزت و اقتدار بر ما توجه فرموده و به ما نظر افكنده است؟! رضوان (فرشته نگهبان بهشت) به آنان مى گويد: نه على (عليه السلام) با فاطمه (عليها السلام) مزاحى كرده و او(فاطمه لبخند زده است، اين نور از بين دندانهاى او درخشيده است.(133)

پی نوشته ها

--------------------------
1-كليات اشعار فارسى اقبال الاهورى: ص 103
2-زندگانى چهارده معصوم، ص 228
3-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر، / به نقل از كشف الغمه: ج 1، 506
4-جواهر، ج 41 ص 437
5-بحار، ج 52، ص 386
6-احزاب / 57:
7-بحارالانوار؛ ج 22، ص 352 / عوالم العلوم: ج 11، ص 258.
8-فاطمه زهراء شادمانى پيامبر: ص 830
9-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 829، / به نقل از بحارالانورا: ج 8، ص 51.
10-صحيفه نور: ج 19، ص 279 - 278
11-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 96، / به نقل از عبقات الانوار: حديث سفينه، ص 1081.
12-ص / 75 (((آيا تكبر كردى يا از برترينها بودى؟ (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!)
13-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 82 - 81 / تاءويل الايات: ج 2، ص 50.
14-آل عمران / 59 ((مثل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است؛ كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: ((موجود باش)) او هم فورا موجود شد (بنابر اين، ولادت مسح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيت او نيست.))
15-آل عمران / 61 به آنها بگو: ((بياييد مافرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا بر دروغگويان قرار دهيم.))
16-نجران شهرى در جزيرة العرب كه بين حجاز و يمن واقع است.
17-فاطمه زهراء از ولايت تا شهادت: ص 206
18-احزاب / 33 ((خدا چنين مى خواهد كه رجس هر آلايش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند))
19-فاطمه زهراء از ولايت تا شهادت، ص 111
20-فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد: ص 66.
21-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 120
22-زندگى حضرت فاطمه و دختران: ص 27
23-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 223.
24-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 451 / به نقل از: بحارالانوار: ج 44، ص 292.
25-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 65.
26-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 378 / به نقل از بحار: 43، ص 92 - 91
27-كوثر / 1. ((ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم!))
28-قدر / 1. ((ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كرديم!))
29-احزاب / 33((خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.))
30-فروغ ابديت: ص 527
31-شورى / 23. ((بگو: من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم (اهل بيتم))).
32-حشر /9. ((و آنها را بر خود مقدم مى دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند.)).
33-انسان / 8. ((و غذاى (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند، به ((مسكين)) و ((يتيم)) و ((اسير)) مى دهند!))
34-احزاب / 32.
35-آل عمران / 92 ((هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمى رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مى داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد)).
36-الرحمن / 19.
37-فرقان / 74.((و كسانى كه مى گويند: ((پروردگار))! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!))
38-سجده / 16
39-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 108، به نقل از بحار: ج، 22 ص 491.
40-بحار الانوار: ج 66، ص 177 / رياحين الشريعه: ج 1.
41-بحارالانوار: ج 27، ص 5
42-زندگى فاطمه زهراء: ص 86.
43-لسان الميزان: ج 3، ص 345.
44-ضحى / 5
45-ناسخ التواريخ: ص 145
46-ريحانه خانه وحى: ص 300 / فاطمة الزهراء: ص 45.
47-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 152.
48-دلائل الامامة طبرى: ص 1، / سفينة البحار محدث قمى: ج 1، ص 229.
49-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 119 / به نقل از فرائد السطين: ج 2، ص 67.
50-معالى السبطين: ج 1 ص 452
51-زخرف / 89
52-زمر / 37
53-فصلت / 44.
54-فصلت / 44
55-آل عمران / 97
56-ق / 38
57-انبياء / 8.
58-بقره / 286.
59-انبياء / 22
60-زخرف / 13
61-ص / 28
62-آل عمران / 144
63-مريم / 12.
64-قصص / 30
65-كهف / 46
66-قصص / 26
67-بقره / 261
68-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 628.
69-كافى: ج 6، ص 367، منتهى الامال: ج 1.
70-دعائم الاسلام، ج 2، ص 113
71-كافى، ج 6، ص 367
72-مكارم الاخلاق، ص 205
73-دور نمايى از طب اسلامى، ص 116 - 115.
74-احزاب / 56.((خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستد، اى كسانى كه ايمان آروده ايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و كاملا تسليم (فرمان او) باشيد.))
75-بناييع المودة ص 295.
76-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر ص 98
77-يكى از بزرگترين عرفاء و اهل سير و سلوك است كه شاگردان بسيار تربيت كرده است.
78-چشمه در بستر، آقايى، ص 356.
79-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 627.
80-فرهنگ سخنان فاطمه زهراء (عليها السلام): ص 168، / به نقل از: بحاالانوار: ج 65، ص 155.
81-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 629.
82-((كلمه طيبه))(و گفتار پاكيزه) را به درخت پاكيزه اى تشبيه كرده كه ريشه آن (در زمين) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
83-سرگذشتهاى پنج تن آل عبا: ص 79.
84-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 112. / به نقل از كافى: ج 1، ص 260.
85-چهارده معصوم: ص 306.
86-منتهى الامال: ج 1، ص 292.
87-ريحانه خانه و حى: ص 38.
88-تفسير برهان: ج 4 ص 478.
89-خوارزمى: ج 1 ص 60
90-بحارالانوار: ج 22، ص 43.
91-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 386، / به نقل از شرح نهج البلاغه: ج 16، ص 211.
92-مجمع البيان: ج 5 ص 22، / كشاف زمخشرى: ج 3، ص 25.
93-بحارالانوار: ج 43، ص 63
94-فاطمه زهراءاز ولايت تا شهادت: ص 238.
95-بحارالانوار: ج 43، ص 56.
96-بحارالانوار: ج 43، ص 73.
97-بحارالانوار: ج 2، ص 8.
98-بحارالانوار: ج 43، ص 8، / عوالم المعارف: ج 7، ص 7 - 6.
99-رنجها و فريادهاى فاطمه: ص 25، ترجمه بيت الاحزان.
100-رنجها و فريادهاى فاطمه: ص 47 / ترجمه بيت الاحزان.
101-ناسخ التواريخ: ج 1، ص 98 - 99.
102-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 616 / به نقل از تاريخ بغداد: ج 4، ص 210.
103-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 12
104-شورى / 23.
105-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 69، به نقل از تفسير كشاف: ج 2، ص 467.
106-محجة البيضاء: ج 4، ص 210
107-رنجها و فريادهاى فاطمه: ص 35، / ترجمه بيت الاحزان - محمد محمدى اشتهاردى
108-فضائل و كمالات فاطمه زهراء: ص 52.
109-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 241.
110-ريحانه خانه وحى: ص 295، / به نقل از: شواهد التزيل.
111-فاطمه زهراء از ولايت تا شهادت ص 179
112-زمر / 65
113-انبياء / 22
114-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 159 - 158، به نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 43.
115-مناقب: ج 3، ص 230
116-بانوى نمونه اسلام: ص 102، / به نقل از كشف الغمه: ج 2، ص 89
117-فضائل الزهراء: ص 100
118-فضايل و كرامات حضرت زهراء: ص 43
119-نور / 35.((مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پرفروغ) باشد.))
120-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 67 / به نقل از: ابن مغازلى، مناقب: ص 317
121-فرهنگ فاطميه: ص 332، / به نقل از فضائل الزهراء: ص 324
122-فرهنگ فاطميه: ص 268.
123-بحارالانوار: ج 37، ص 30، / به نقل از الخرايج و الجرايع: ج 14، ص 5388
124-وسائل الشيعه، ج 14، ص 118.
125-بحارالانوار: ج 43، ص 19، / عوالم العلوم: ج 11، ص 66.
126-بحارالانوار: ج 43، ص 16 / مناقب آل ابى ابيطالب: ج 3، ص 330.
127-دلائل الامامه: ص 53 - 55 / بحارالانوار: ج 78، ص 112.
128-صحيفه نور: ج 6، ص 185.
129-دخان / 1 الى 4.
130-تفسير برهان: ج 4، ص 158 / اصول كافى: ج 2، ص 326.
131-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 251 / به نقل از دلائل الامامة: ص 27 - 28
132-در مكتب فاطمه: ص 246، به نقل از حلية الاولياء: ج 2، ص 42.
133-فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص 129، / به نقل از المقتل (خوارزمى): ص 7
-------------------
حليمه صفرى

دیدگاه‌ها   

0 #1 پاسخ: فصل هشتم: فضايل و كراماتمریم 1391-01-25 11:45
سلام
ممنون از مطالبتون
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page