پشتوانه و حامى مسلح باند كودتا، قبيله ى وحشى و بدوى «بنى اسلم» است. كه به اقرار خود عمر در پيروزى كودتاگران نقش به سزايى داشت.
طبرى نقل مى كند كه قبيله ى «اسلم» پس از ورود به مدينه چنان در كوچه ها تجمع كردند كه كوچه ها جاى گنجايش آنان را نداشت. و عمر مى گفت: همين كه قبيله ى اسلم را ديدم به پيروزى يقين پيدا كردم. [تا ريخ طبرى، ج 2، ص 459؛ نهايه الارب، ج 4، ص 35 (ان اسلم اقبلت بجماعتها حتى تضايق بهم السكك فبايعوا ابابكر فكان عمر ما هو الا ان رايت اسلم فايقنت بالنصر).]
ابن اثير در كامل مى نويسد: «قبيله ى بنى اسلم آمدند و بيعت كردند. پس ابوبكر قوى شد و آن گاه مردم با ابوبكر بيعت كردند. [كامل، ج 2، ص 331 (و جائب اسلم فبايعت فقوى ابوبكر بهم و بايع الناس بعد).]
گوياتر از اين دو، بيان شيخ مفيد در كتاب (جمل) است. او از قول ابومخنف نقل مى كند كه. گروهى از اعراب باديه بودند كه براى تهيه ى آذوقه و خواربار به مدينه داخل شدند، اما مردم مدينه به علت فوت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آنان اعتنايى نكردند. آنان نيز با خليفه جديد بيعت كردند و امر او گردن نهادند. آن گاه عمر آنان را طلبيد و به ايشان گفت: در ازاى بيعت با خليفه ى رسول خدا آن چه نياز داريد از خواربار و آذوقه- بى هيچ عوضى- برگيريد و به سوى مردم درآييد و آنان را گرد آريد و وادار به بيعت كنيد و هر كه امتناع كرد، بر سر و پيشانى اش بكوبيد! راوى مى گويد. به خدا قسم ديدم كه آن قبيله ى بدوى در دم، كمربندها را محكم كردند و دستارها بر گردن حمايل نموده و با چوب دستى به مردم حمله كردند و با آن محكم به مردم مى زدند و آنان را به زور وادار به بيعت مى كردند. [جمل، شيخ مفيد، ص 119 (و روى ابومخنف لوط بن يحيى الازدى عن محمد بن سائب الكلبى و ابى صالح، و رواه ايضا عن رجاله عن زائدة بن قدامة قال: كان جماعة من الاعراب قد دخلوا المدينة ليمتادوا منها، فشغل الناس عنهم به موت رسول الله صلى الله عليه و آله فشهدوا البيعة و حضروا الامر، فانفذ اليهم عمر و استدعاهم و قال لهم: خذوا بالحظ و المعونه على بيعة خليفة رسول الله صلى الله عليه و آله و اخرجو الى الناس و احشروا هم ليبايعوا، فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه! قال: فوالله لقد رأيت الاعراب قد تحزموا و اتشحوا بالازر الصنعانيه و اخذوا بايديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا، و جاؤوا بهم مكرهين البيعة).
ابن ابى الحديد نيز در ج 1، ص 219 نيز قسمتى از همين نقل را دارد: (. . . و هم محتجزون بالازر الصنعانية لا يمرون باحد الاخبطوه، و قدموه فمدوا يده فمسحوها على يد ابى بكر يبايعه، شاء ذلك او ابى). همچنين مسعودى در اثبات الوصية، ص 116 مى گويد: (و بايع عمر بن الخطاب ابابكر و صفق على يديه، ثم بايعه فومه ممن المدينه ذلك الوقت من الاعراب و المؤلفة قلوبهم، و تابعهم على ذلك غيرهم).]
از اين رو بعدها براى جبران اولين اقدام بزرگ كوشيدند اينان را از ننگ اعرابى بودن (جاهليت و بدويت) استثنا كنند؛ عايشه به پاس خدماتى كه به پدرش كردند، از قول پيامبر در فضيلت آنها روايتى ساخت كه آثار كذب بر خواننده ى آگاه پوشيده نيست. [ر. ك: الطبقات، ج 8، ص 294، در شرح حال «ام سنبلة اسلمية».]
با توجه به آنچه درباره ى بنى اسلم نقل شد، و اين كه آنان در همان بحبوحه ى فوت رسول به مدينه مى آيند دور از ذهن نخواهد بود اگر بگويم ابوبكر از قبل با آنان تماس گرفته و با هم قرارها را گذاشته اند به ويژه اگر بپذيريم كه در هنگام فوت پيامبر، ابوبكر در خارج از مدينه به سر مى برده است.
قدرت نظامى
- بازدید: 806