در آستانه جنگ تبوك، دوازده نفر از منافقان با اشاره ابوعامر راهب كه دشمن سرسخت اسلام بود و در شام زندگى مىكرد، محلى را به نام مسجد ساختند و براى آنكه رسميت پيدا كند نزد پيامبر آمدند و از او تقاضا كردند كه به آن مسجد بيايد و در آنجا نماز بخواند و گفتند كه اين مسجد را براى آن ساختهاند كه مسلمانانى كه ناتوان هستند و نمىتوانند از جاهاى دور به مسجد پيامبر يا مسجد قبا بروند، در اين مسجد نماز بخوانند.(177)
پيامبر(ص) آماده سفر براى جنگ تبوك بود و فرصت رفتن به آنجا را نداشت از اين رو به آنان فرمود: صبر كنيد من از سفر برگردم تا در آن مسجد نماز بخوانم. وقتى پيامبر از تبوك برگشت آنها نيز آن مسجد را آماده كرده بودند و پيش پيامبر آمدند و از او خواستند كه در آن مسجد نماز بخواند. در اين موقع آيات شريفه زير نازل شد:
وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْريقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصادًا لِمَنْحارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنآ إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ لا تَقُمْ فيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (توبه/107-108)
«و كسانى (از منافقان هستند) كه مسجدى را براى زيانرسانى و كفر و تفرقهافكنى ميان مؤمنان و ساختن كمينگاهى براى كسى كه با خدا و پيامبر او از پيش مىجنگيد، ساختند و هر آينه سوگند مىخورند كه ما جز نيكى اراده نكردهايم و خدا گواهى مىدهد كه آنان دروغگويانند. هرگز در آن مسجد نايست. مسجدى كه از نخستين روز براساس تقوا ساخته شده، شايسته است كه در آن بايستى، در آن مردانى هستند كه دوست دارند كه پاك شوند و خدا پاكان را دوست دارد.»
اين آيات پرده از توطئه آنها برداشت و معلوم نمود كه اين منافقان مىخواهند با نام مسجد به دين ضربه بزنند. اين بود كه پيامبر خدا چند نفر از اصحاب خود به نامهاى مالك بن دخشم و معن بن عدى و عامر بن سكن و وحشى را فرستاد كه آن مسجد را خراب كنند و بسوزانند(178). امر پيامبر اطاعت شد و محلّ آن مسجد جاى زباله آن محلّه گرديد.
در اين آيات اظهار مىدارد كه منافقان، از ساختن آن مسجد چهار هدف داشتند:
1 - زيان رساندن به مسلمانان؛
2 - كفر به خدا و رسول او، در اين مسجد مبانى كفر تقويت مىشد.
3 - تفرقه انداختن ميان مسلمانان، مسلمانان در يك مسجد حاضر مىشدند و ميانشان وحدت بود و اگر اين مسجد پا مىگرفت مسلمانان پراكنده مىشدند.
4 - ايجاد كمينگاهى براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبر او جنگ مىكرد منظور ازاو ابوعامر راهب بود. او شخصى بود كه در دوران جاهليت نصرانى شد و به مقامى رسيد، وقتى پيامبر اسلام به مدينه مهاجرت نمود او از حسد خود هميشه با آن حضرت دشمنى مىكرد و آخر كار به مكه پيش مشركان فرار كرد و در جنگ احد همراه آنان بود و بالاخره به شام فرار كرد تا از سپاه روم كمك بگيرد و با پيامبر اسلام بجنگد.
منافقان مدينه اين مسجد را با اشاره او ساخته بودند و منتظر بودند كه ابوعامر با سپاه روم برسد و آن مسجد را پايگاه خود قرار دهد و به مسلمانان حمله كند.
منافقان براى ردّ گم كردن سوگند مىخوردندكه ما جز نيكى اراده نكردهايم وهدف ما كار خير و خدمت به مسلمانان است ولى قرآن پس از نقل اين سخنِ آنها مىفرمايد: خداوند گواهى مىدهد كه آنان دروغگو هستند. بدينگونه خداوند با فرستادن اين آيات از اين توطئه بزرگ پرده برداشت و نقشه شوم منافقان را نقش بر آب كرد.
در آيه بعد، به پيامبر دستور مىدهد كه هرگز در آن مسجد نايستد يعنى قيام به نماز نكند، سپس اين مسجد را با مسجد قبا يا مسجد پيامبر كه در مدينه بود مقايسه مىكند و مىفرمايد: مسجدى كه از همان آغاز براساس تقوا بنياد شده، شايسته است كه در آن نماز بخوانى. منظور از اين مسجد يا مسجد قبا و يا مسجد پيامبر و يا هر مسجدى است كه براساس تقوا و ايمان به خدا تأسيس شده است و منظوراز «اوليوم» اين است كه هدف بانيان آن از نخستين روز، خدا باشد.
پس از ذكر داستان مسجد ضرار، در ادامه آيات ميان دو گروه مقايسه مىكند، گروهى كه مسجد قبا يا مسجد پيامبر را ساختند و گروهى كه مسجد ضرار را ساختند، مىفرمايد:
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِه فى نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذى بَنَوْا ريبَةً فى قُلُوبِهِمْ إِلاّآ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (توبه/109-110)
«آيا كسى كه بنياد كار خود را ترس از خدا و خوشنودى او قرار داده است بهتر است يا كسى كه بنياد آن را بر لبه پرتگاهى كه در شرف ريختن است قرار داده كه او را به آتش جهنم مىافكند؟ و خدا گروه ستمگر را هدايت نمىكند. بنيادى كه آنان نهادند همواره در دلهايشان مايه بدگمانى است تا وقتى كه دلهايشان قطعهقطعه شود و خدا داناى فرزانه است.»
بنياد كار منافقان بر لبه پرتگاهى فرو ريختنى است و آنان با بنايى كه كردهاند به آتش جهنم سقوط مىكنند، يعنى بنا و ساختمانى كه كردهاند در لب پرتگاه آتش جهنم است و ناگهان در آن مىريزد و هيچ عاقلى بر لب پرتگاهى سست و ريختنى كه زير آن را سيل خالى كرده است ساختمان نمىسازد. واقعاً كه تشبيه غريبى است.
در آيه بعد اظهار مىدارد بنايى كه اين منافقان كردهاند همواره مايه بدگمانى آنهاست و اين بدگمانى همچنان با آنهاست تا وقتى كه دلهايشان پاره پاره شود يعنى بميرند. منظور اين است كه ساختنمسجد ضرار و دستور پيامبر به ويران شدن آن بغض دلهاى آنان را زياد كرده و اين بغض يا همان ريبه و شك و ترديد در احكام اسلام، تا وقتى كه بميرند و دلهايشان قطعه قطعه شود با آنان همراه است. اشاره به اينكه آنان هرگز ايمان نخواهند آورد و با همان حالت نفاق و كفر خواهند مرد و در پايان از دو صفت عليم و حكيم ياد مىكند يعنى كه خدا از حال آنان با خبر است و دستورى كه درباره مسجد ضرار داده، از روى حكمت است.
- پىنوشتها -
(177) - الدر المنثور، ج 3، ص 260 و 276.
(178) - المغازى، ح 2، ص 1046؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 648.ابن سيد الناس تخريب مسجد ضرار را پيش از جنگ تبوك مىداند: عيون الاثر، ج 2، ص 263.
داستان مسجد ضرار
(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)