از نظر قرآن و روايات اهل بيت(علیهم السلام)معاد منازلي دارد. منزل اول هنگام احتضار است كه جان از بدن بيرون ميآيد ومنزل آخر منتهاي سير است، كه در اين منزل پرهيزكاران مؤمن را به بهشت برند، و گنهكاران را به دوزخ افكنند.
احتضار منزل اول
نخستين منزل، گاه احتضار و به تعبير قرآن«سكرات موت» است. اين مرحله براي برخي از انسانها منزلي نيكو و وقتي بسيار مبارك است. زيرا، اميرالمؤمنين(علیه السلام) و گاهي نيز چهارده معصوم(علیهم السلام) بر بالين آنان حاضر آيندذ. پس از آن «ملك الموت» با چهرهاي زيبا و برخوردي بسيار مناسب ظاهر ميشود و روح آنان را ميگيرد. ملائكه رحمت با سلام و درود روح مطهر آنان را به عالم ملكوت ميبرند و به هر آسماني كه ميرسند، ساكنان آنجا آنها را با سرور استقبال ميكنند. تا سرانجام روح پاك آنان به عرش پروردگار عالم ميرسد و در محضر ربوبي مينشينند و سپس به منزل اصلي خود باز ميگردند.
مرگ اينان همچنان كه در روايات ميخوانيم، چون بوئيدن گل است و پس از مرگ تا روز حشر در بهشت برزخي خواهند بود. قرآن شريف درباره اين نيكبختان سخن بسيار دارد كه به چند آيه اشاره ميكنيم:
ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتم توعدون نحن اوليائكم في الحياه الدنيا و في الاخره.(1)
فرشتگان بر آنان كه گفتند محققاً پروردگار ما خداي (يكتا) است و بر اين ايمان پايدار ماندند، نازل شوند (و مژده دهند) كه ديگر هيچ ترس و اندوهي از گذشته به دل خود راه ندهيد و شما را به همان بهشتي كه بدان وعده داده شدهايد بشارت باد. ما در دنيا و آخرت ياران و دوستان شما هستيم.
يعني كسانيكه ايمان و حقيقت توحيد را به واسطهي عمل صالح در دلهاي خويش استوار ساختهاند و به احكام شرع خصوصاً نماز اول وقت، نوافل، نگاهداشتن زبان و جوارح، روزه، زكات، خمس، حج و جهاد اهميت دادهاند، ترسي از مرگ بر آنها نيست.
الذين تتوفيهم الملائكه طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنه بما كنتم تعلمون.(2)
كسانيكه نيكو كارند و فرشتگان جان آنها را ميگيرند (دشواري مرگ را حس نميكنند) فرشتگان به آنها ميگويند درود بر شما باد به بهشت وارد شويد در جزاي اعمالي كه انجام ميداديد.
در آيات ياد شده حال احتضار و پس از مرگ مؤمنان بيان شده است. اما قرآن كريم حال آنان را چنين توصيف ميفرمايد:
الم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها تابت و فرعها في السماء توتي اكلها كل حين بأذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون.(3)
اي رسول ما، نداستي كه چگونه خدا كلمهي پاكيزه را به درخت زيبايي مثال زده كه اصل ساقهي آن برقرار باشد و شاخهي آن به آسمان برشود، آن درخت زيبا به اذن خدا در همهي اوقات ميوههاي خوش و قابل خوردن دهد، خدا اينگونه مثلهاي واضح براي تذكر مردم ميآورد.
در اينجا تشبيه معقول به محسوس شده است، يعني ميفرمايد كلمه «لا اله الا الله» اگر به واسطهس عمل در قلب استمرار و استحكام يافت، موجب استقرار ايمان ميشود، و انساني كه ايمان به قلبش رسيده و استقرار يافته باشد نيكيها، عبادات، خيرها و خوبيهايش مقطعي و در زماني خاص نيست. بلكه همواره به دوري از محرمات و عمل به واجبات و مستحبات و كمك به مردم و جبهه و جنگ مشغول است. او كسي است كه همواره از ترس ارتكاب به گناه و آتش جهنم ترسان و گريان است.
عباداتش فصلي نيست، همانطور كه در ماه مبارك رمضان با قران مأنوس است و ختم قرآن ميكند، در ايام ديگر نيز، به تناسب حال خويش قرآن تلاوت و در آن تأمل ميكند. زيرا ايمان در وجود او ريشهي محكم دوانيده و شاخههاي پربار گسترده است و هميشه ميوههاي تازه و قابل استفاده دارد.
كيفيت احتضار مرحوم آقا ميرزا جواد ملكي تبريزي (قدس سره)
به راستي كه انسان وضع خطرناك و مراحل هولناكي پيش رو دارد و اين منزل (احتضار) از همهي منازل مشكلتر است. مگر بر آناني كه راه خدا ميپيمايند و خرسندي راه او را ميجويند، كه بر اينان نه تنها حال احتضار هموار است بلكه به ديدار معشوق شتافتن ميماند.
يكي از دوستان مرحوم آقا ميرزا جواد ملكي تبريزي نقل ميكند كه روزي آقا مرا خواستند وقتي به خدمتشان رسيدم، ديدم كه استحمام كرده و محاسن را خضاب بسته و پاكيزه و آرام در ميان بستر بيماري آرميده بود و نماز ظهر و عصر را انتظار ميكشيد. در ميان بستر شروع به گفتن اذان و اقامه كرد و سپس دعاي تكبيرات افتتاحيه را خواند. همين كه به تكبره الاحرام رسيد و جملهي شريف «الله اكبر» را بر زبان جاري كرد، روح مقدسش بدن را وداع گفت و به ملاء اعلي و منزل اصلي خويش پرواز كرد.
احتضار كافران
وقت احتضار براي كافران بسيار دردناك است زيرا دلبستگي به دنيا ريشه در وجودشان كرده است و چنان فريفتة مظاهر دنيا شدهاند، كه به سختي از آن دل ميكنند. اينان هنگام احتضار، ملكالموت را با چهرة زيبا و حقيقياش نميبينند، زيرا معصيت تماي وجودشان را فراگرفته است و در دنيا غرق شدهاند.
در روايات آمده است كه حضرت ابراهيم (علیه السلام) از خداوند تقاضا كرد كه شكل و شمايل ملكالموت را هنگام قبض ارواح كافران ببيند، بدو خطاب رسيد كه بر آن صبر نتواني كرد. گفت با اين وجود مايلم.
از اين رو «عزرائيل» در سيماي مردي سياهچهره و بد بو كه مو بر بدنش ظاهر شد در حالي كه تنپوشي سياه داشت و از دهان و بينياش زبانههاي آتش و دود خارج ميشد. حضرت ابراهيم(علیه السلام) با روئيت او از حال رفت و پس از چندي كه به هوش آمد، فرمود: اگر كافران را عذابي جز رؤيت تو نباشد، همان، نيز توان فرساست.(4)
كيفيت جان كندن كافر بدان گونه است كه ملائكه عذاببا تازيانه بر بالين او حاضر ميشوند و بر ر و صورتش تازيانه ميزنند، در همانحال جان او را با چنان شدتي ميگيرند كه گوئي تمام شريانهاي بدن او از چشمش خارج ميشود و آنگاه روح او نيز به مانند ارواح مؤمنين به آسمانها برده ميشود تا در محضر ربوبي حاضرش كنند. اما، در مسير گاهي به صورت سگ بر ساكنان آسمان عرضه ميشود، گاهي به شكل خوك و گاهي با هويتي ديگر سرانجام در محضر ربوبي حاضر ميشوند، و آنگاه مورد قهر و خطاب الهي قرار ميگيرند و با«اخسه. از درگاه الهي رانده ميشود. پس از حضور در پيشگاه پروردگار او نيز به منزل اصلياش باز ميگردد و به عذابهاي برزخي دچار ميشود.
قرآن درباره جان باختن اينان ميفرمايد:
ولو تري اذيتوفي الذين كفروا الملائكه يضربون وجوههم و ادبارهم وذوقوا عذاب الحريق(5)
اگر به سختي حل كافران هنگام جان دادن نظر افكني(ميبيني) كه فرشتگان جان آنان را ميگيرند و با تيغ(قهر و غضب الهي) بر روي و پشت آنها ميزنند وبه آنها ميگويند بچشيد طعم عذاب سوزنده را..
...ولوتري اذ الظالمون في غمرات الموت و الملائكه باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم تاليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون علي الله غير الحق و كنتم عن آياته تستكبرون.(6)
و نيز اگر سختي حال ستمكاران را هنگام مرگ نظاره كني،(خواهي ديد) كه در سكرات موت گرفتار آيند و فرشتگان براي قبض روح آنها دست به(قهر و قدرت) برآورند و گويند كه جان از تن به در كنيد، امروز كيفر عذاب و خواري ميكشيد، چون بر خدا سخن نابهحق ميگفتيد و از حكم آيات او گردن كشي و تكبر مينموديد.
و مثل كلمه خبيثه كشجره اجتثت من فوق الارض ما لخا من قرار.(7)
مثل كفر مانند درخت پليدي است كه ريشة آن به فلب زمين نرود بلكه بالاي زمين افتد(و زود خشك شود) و هيچ ثبات و قراري نخواهد داشت.
آية شريفه به اين مهم اشاره دارد كه اگر كلمه«لااله الا الله»، يعني حقيقت توحيد، در قلب انسان ريشه نداشته باشد بيپايه و سست است وبا مختصر فقر، مرض و مصيبتي از بين ميرود.
چنين انساني را قرآن به«درخت خبيثه» مثل زده، كه در اثر ارتكاب محرمات و دوري از واجبات الهي تنومند شود. اما سراسر شومي و تلخي است و اين چنين انساني از سخن و فكر و نيت و عملش شرارت ميبارد.
روايتي در مورد احتضار
پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و اله و سلم) بر بالين جواني كه در حال احتضار بود آمدند و به او فرمودند:«بگو لااله الا الله». ولي او به زبان گشودن قادر نبود. حضرت دريافتند كه بندآمدن زبانش به سبب كثرت گناه است، لذا مادر جوان را خواستند و از او پرسيدند كه از دست پسرش راضي است يا نه. مادر جوان عرض كرد كه او مرا بسيار آزرده است و از او راضي نيستم. حضرت فرمودند: او در حال مرگ است از گناهنش درگذر، و از او راضي باش.
مادر نيز امر پيامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) را فرمان برد، از پسر خود درگذشت و او را حلال كرد. سپس حضرت ذكر«لااله الا الله» را بدو تلقين كرد. اين بار جوان به سخن آمد و ذكر را بازگفت. حضرت از او سؤال كردند چه ميبيني؟
عرض كرد: يا رسول الله(صلی الله علیه و اله و سلم)، شخصي بسيار زشت، ترسناك، سياه و خشن ميبينم كه گلويم را فشار ميدهد. حضرت به جوان فرمودند: بگو:
يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل مني اليسير واعف عني الكثير انك انت الغفور الرحيم.
اي كسي كه اعمال كم را قبول ميكني و از گناهان زياد در ميگذري، اعمال كم مرا قبول فرما و از گناهان زياد من درگذر كه تو بخشنده و مهربان هستي.
جوان چند بار اين ذكر شريف را تكرار كرد،سپس رسول گرامي(صلی الله علیه و اله و سلم) از او سؤال كرد اكنون چه ميبيني؟ عرض كرد:آن مرد وحشتناك رفت واكنون شخصي معطر، زيبا و مهربان در نزد من است وبا تلطف با من برخورد ميكند، حضرت فرمودند: همان ذكر را بگو، جوان نيز ذكر را آنقدر تكرار كرد تا از دنيا رفت.
حضور اميرالمؤمنين(علیه السلام) بر بالين محتضران
حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، هنگام جان دادن همه افراد، اعم از مؤمن و كافر و منافق، بر بالين آنها حاضر ميشوند. اما، حضور ايشان بر بالين افراد به صورتهاي متفاوتي است. زيرا گاهي جهت تلطف و مهرباني و گاهي به حالت قهر و غضب است. يعني حضور مبارك امام عليه السلام، بر بالين دوستان و مؤمنان براي ياري و تلطف است و بر بالين كافران به خشم و قهر.
بدا به حال كسي كه اميرالمؤمنين عله السلام، هنگام مرگ از او ناراحت باشد چون شيطان در همان لحظات واپسين زندگي، ايمانش را ميربايد و او در حالي از دنيا ميرود كه بيايمان است.
ملكه ايمان گاه احتضار
در كتاب جامع الخبار روايتي بدين مضمون آمده است كه اگر مردم با«منبر و محراب» سر و كار نداشته باشند، خداي تعالي آنها را گرفتار ميكند و در حال بيايماني از دنيا ميروند. واقعاً اين مصيبت از اعظم مصائب بشر است. زيرا، تا در زندگي انسان قرآن و پيشوايان دين و روحانيت و مسجد وحراب نقش اساسي را نداشته باشد و اين ارتباط استمرار نيابد، ملكه ايمان در قلب انسان ثابت و استوار نميشود. بنابراين هنگام مرگ چون در پناه ولايت و قرآن و عترت نيست و قلبش خالي از ملكه ايمان است، در برابر وعدهها و ترفندهاي شيطان تسليم ميشود و در دام او ميغلتد و سرانجام شيطان به تناسب حال محتضر، به التماس و نرمش، با خشم و قهر يا با وعده و فريب ايمانش را ميربايد تا بي ايمان چشم از دنيا فروبندد.
اما، كسي كه در پناه ولايت امام علي،عليه السلام، قرار داشته باشد و دست لطف وعنايت مولي بر سرش باشد هرگز به دام شيطان نميافتد و شيطان در برابر او دست بسته خواهد بود.
____________________________________________
1. سورة فصلت، آيات31-30.
2 . سورة نحل، آيه32.
3. سورة ابراهيم، آيه24.
بحارالانوار جلد3،(مضمون نقل شده است).
4. خساء: طرد شدن و طر كردن- استعمال اولي اين كلمه را دربارة راندن گ گفتهاند حتي بعضي از مترجمين معاصر آية اول را اينطور ترجمه كردهانذ: اي سگان به دوزخ رويد. استعمال اين كلمه به منظور رساندن خفت و خواري و حقارت است.
5. سورة انفال، آيه50.
6. سورة انعام، آيه93.
7. سورة ابراهيم، آيه 26
جلسه دهم : منازل معاد
- بازدید: 842